کلمه جو
صفحه اصلی

هزارجریب

فرهنگ فارسی

ده دهستان همت آباد بخش دورود شهرستان بروجرد. در ۳۵ کیلومتری شمال خاور دورود جلگه معتدل . لبنیات صنایع دستی قالیبافی میباشد .

لغت نامه دهخدا

هزارجریب . [ هََ ج َ ] (اِخ ) دهی است از بخش دورود شهرستان بروجرد. جلگه ٔ معتدل و دارای 616 تن سکنه است . از قنات مشروب میشود و محصول آن غله است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).


هزارجریب . [ هََ ج َ ] (اِخ ) دهی است از شهرستان ملایر دارای 158 تن سکنه . آب آنجا از قنات و محصول عمده اش غلات است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).


هزارجریب . [ هََ ج َ ] (اِخ ) ناحیه ای است کوهستانی در مازندران که از مشرق به شاهکوه ، از مغرب به ساری و سوادکوه و از جنوب به سمنان و از شمال به اشرف محدود است . رود نیکا در شمال آن از مشرق به مغرب جاری است و قسمت علیای رود تجن از مرکز آن می گذرد و آن را به دو قسمت دودانگه و چهاردانگه تقسیم مینماید. (جغرافیای طبیعی کیهان ). از توابع مازندران و دارای معدن مس و زغال سنگ است . (جغرافیای اقتصادی کیهان ). نام یکی از دهستانهای چهارگانه ٔ شهرستان ساری است که جنگل های انبوه دارد. آب آنجا از چشمه سارها و محصول آن غله ، دیمی ، ارزن ، لبنیات و عسل است .زراعت برنج هم در برخی از قراء معمول است . این دهستان 54 آبادی و در حدود 15هزار تن سکنه دارد. قراء مهم آن عبارتند از: پابند، ارم ، کچب محله ، پوروا، متکازپن ، ولامده و آکرد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).


هزارجریب . [ هَِ ج ِ ] (اِخ ) در مشرق قصبه ٔ جلفا در اسپاهان . (جغرافیای سیاسی کیهان ). دهی است از بخش داران شهرستان فریدن که 1207 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و چشمه است و محصول عمده اش غله و حبوب و هنر دستی مردم بافتن قالی و جاجیم است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10).


هزارجریب. [ هََ ج َ ] ( اِخ ) ناحیه ای است کوهستانی در مازندران که از مشرق به شاهکوه ، از مغرب به ساری و سوادکوه و از جنوب به سمنان و از شمال به اشرف محدود است. رود نیکا در شمال آن از مشرق به مغرب جاری است و قسمت علیای رود تجن از مرکز آن می گذرد و آن را به دو قسمت دودانگه و چهاردانگه تقسیم مینماید. ( جغرافیای طبیعی کیهان ). از توابع مازندران و دارای معدن مس و زغال سنگ است. ( جغرافیای اقتصادی کیهان ). نام یکی از دهستانهای چهارگانه شهرستان ساری است که جنگل های انبوه دارد. آب آنجا از چشمه سارها و محصول آن غله ، دیمی ، ارزن ، لبنیات و عسل است.زراعت برنج هم در برخی از قراء معمول است. این دهستان 54 آبادی و در حدود 15هزار تن سکنه دارد. قراء مهم آن عبارتند از: پابند، ارم ، کچب محله ، پوروا، متکازپن ، ولامده و آکرد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3 ).

هزارجریب. [ هََ ج َ ] ( اِخ ) دهی است از بخش دورود شهرستان بروجرد. جلگه معتدل و دارای 616 تن سکنه است. از قنات مشروب میشود و محصول آن غله است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6 ).

هزارجریب. [ هََ ج َ ] ( اِخ ) دهی است از شهرستان ملایر دارای 158 تن سکنه. آب آنجا از قنات و محصول عمده اش غلات است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5 ).

هزارجریب. [ هَِ ج ِ ] ( اِخ ) در مشرق قصبه جلفا در اسپاهان. ( جغرافیای سیاسی کیهان ). دهی است از بخش داران شهرستان فریدن که 1207 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و چشمه است و محصول عمده اش غله و حبوب و هنر دستی مردم بافتن قالی و جاجیم است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10 ).

دانشنامه عمومی

هزارجریب ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
هزارگری یا هزارجریب (منطقه ی وسیعی در رشته کوه البرز)
بخش هزارجریب
هزارجریب (بوئین و میاندشت)
هزارجریب (لردگان)
هزارجریب (ملایر)
منطقه حفاظت شده هزارجریب
سادات مرتضوی هزارجریب

پیشنهاد کاربران

واقعا جای تاسف داره همچین روستایه خیلی قدیمی بهش رسیدگی نمیشه

اسم هزارجریب به زبان عبری یعنی سرزمین بلبلها


کلمات دیگر: