کلمه جو
صفحه اصلی

انقیاد


مترادف انقیاد : اطاعت، پیروی، تابعیت، تبعیت، تسلیم، تمکین، طاعت، فرمانبرداری

برابر پارسی : گردن نهادن، پیروی

فارسی به انگلیسی

submission, obadlence


subjection


فارسی به عربی

تغلیف

مترادف و متضاد

submission (اسم)
واگذاری، سرافکندگی، تابع، انقیاد، تسلیم، تفویض، اطاعت، فرمان برداری، اظهار اطاعت

subjection (اسم)
استیلاء، انقیاد، پیروی

sufferance (اسم)
طاقت، انقیاد، شکیبایی، رضایت ضمنی، سکوت موجب رضا

binding (اسم)
انقیاد، جلد، شیرازه، صاحفی

subjugation (اسم)
انقیاد، اطاعت، مطیع سازی، مقهور سازی

اطاعت، پیروی، تابعیت، تبعیت، تسلیم، تمکین، طاعت، فرمانبرداری


فرهنگ فارسی

خوارورام شدن، گردن نهادن، مطیع شدن ، فرمانبرداری و فروتنی
۱ - ( مصدر ) رام شدن مطیع شدن کسی را گردن نهادن . ۲ - ( اسم ) فرمانبرداری اطاعت رامی . ۳ - فروتنی . جمع : انقیادات.

فرهنگ معین

( اِ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) رام شدن ، مطیع شدن . ۲ - (اِمص . ) فرمانبرداری . ۳ - فروتنی . ج . انقیادات .

لغت نامه دهخدا

انقیاد. [ اِ ] ( ع مص ) گردن دادن و کشیده شدن ستور. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). کشیده شدن ستور. ( از اقرب الموارد ). کشیده شدن و تن بدادن. ( تاج المصادر بیهقی ). گردن دادن. ( صراح اللغة ). کشیده شدن. ( مصادر زوزنی ) ( از آنندراج ). استقاده. گردن نهادن. استسلام. تن دادن. ( یادداشت مؤلف ). || خوارو رام شدن ستور. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ).خاضع و خوار شدن و اطاعت کردن و مذعن شدن. ( از اقرب الموارد ). رام شدن. ( مصادر زوزنی ). رام شدن و فروتنی نمودن. ( آنندراج ). || روشن شدن راه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || ( اِمص ) اطاعت و فرمانبرداری و رام شدگی. ( ناظم الاطباء ). فرمانبرداری. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ) : حال طاعتداری و انقیاد و متابعت سلطان... بسزا بازگردانید. ( تاریخ بیهقی ص 376 ). سر بخط انقیاد آوردند. ( کلیله و دمنه ). به مطاوعت و انقیاد برحسب مراد او کمر بست. ( ترجمه تاریخ یمینی ). کمینه بنده از امتثال و انقیاد چاره ندید. ( جامعالتواریخ رشیدی ).
- انقیاد نمودن ؛ فرمانبرداری کردن : روی گفتار نیست انقیاد باید نمود. ( تاریخ بیهقی ). اصحاب اطراف حکم اصحاب را انقیاد نمودند. ( ترجمه تاریخ یمینی ). || فروتنی و خضوع. ( ناظم الاطباء ). فروتنی. ( آنندراج ).

فرهنگ عمید

۱. گردن نهادن، مطیع شدن، فرمانبرداری.
۲. فروتنی.
۳. [قدیمی] خوار و رام شدن.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] انقیاد، امتثالِ حجت شرعی یا عقلیِ غیر مطابق با واقع است.
انقیاد، در مقابل تجری و به معنای موافقت اعتقادی با حجت شرعی یا عقلی است، هر چند در واقع موافقتی صورت نگرفته باشد، مانند آن که مکلف عملی را به اعتقاد وجوب آن به جا آورد، ولی در واقع واجب نباشد. به بیان دیگر، انقیاد عبارت است از موافقت اعتقادی، در صورتی که آن اعتقاد موافق با واقع نباشد.
فرق انقیاد با تجری
تجری و انقیاد، هنگامی پیش می آید که قطع انسان به تکلیف، مخالف واقع باشد. پیروی از چنین قطعی را انقیاد و مخالفت با آن را تجری می گویند.
نکته
منقاد، مستحق مدح و ثواب است، زیرا برای انجام خواسته مولا اقدام نموده ولی به خطا رفته است. در کتاب «دروس فی علم الاصول» آمده است: «و کما یستحق المتجری العقاب کالعاصی، کذلک یستحق المنقاد الثواب بالنحو الذی یفترض للممتثل، لان قیامهما بحق المولی علی نحو واحد...».

پیشنهاد کاربران

گردن نهادن به امری از روی اجبار و مصلحت، تحمل تا چاره اندیشی. در این باره رجوع کنید به نامه مسعود غزنوی به خوارزمشاه آلتونتاش صفحه هشتادو هشت، سطرچهاردهم ار کتاب تاریخ بیهقی چاپ دکتر غنی و دکتر فیاض تهران 1324 شمسی:. . . و در نهان سوی ما پیغام فرستاد که "امروز البته روی گفتار نیست، انقیاد باید نمود به هرچه خداوند بیند و فرماید"

طوع و تنفیذ

اطاعت، پیروی، تابعیت، تبعیت، تسلیم، تمکین، طاعت، فرمانبرداری
گردن نهادن، پیروی

سرسپردگی


کلمات دیگر: