کلمه جو
صفحه اصلی

ابن ماجه

فرهنگ فارسی


لغت نامه دهخدا

ابن ماجه. [ اِ ن ُ ج َ ] ( اِخ ) ابوعبداﷲ محمدبن یزید ماجه قزوینی ربعی بالولاء. از کبار ائمه محدثین ، صاحب یکی از صحاح ستة و آن کتاب به نام سنن ابن ماجه معروف است. مولد او به سال 209 هَ.ق. در قزوین. او بغداد و بصره و کوفه و شام و مکه و مصر و ری را سیاحت کرد و از مشاهیر محدثین عصر حدیث شنود. وی را در تفسیر و تاریخ یدی طولی بود و علاوه بر سنن ، او را تفسیری است و نیز کتابی در تاریخ در نهایت نفاست و نیز تاریخ قزوین. وفات او در سال 273 بوده است.

دانشنامه عمومی

محمد ابن ماجه نام کامل وی (ابوعبداﷲ محمدبن یزید ماجه ٔ قزوینی ربعی) (۲۰۷ یا ۲۰۹ در قزوین - ۲۷۳ یا ۲۷۵ هجری در قزوین) معروف به امام ابن ماجه، از حدیث دانان برجسته اهل سنت ایرانی و نویسندهٔ کتاب سنن ابن ماجه، یکی از صحاح سته است.
کتاب سنن، مشتمل بر حدود ۴۰۰۰۰ حدیث در ۱۵۰ فصل.
کتاب تفسیر قرآن
کتاب تاریخ، درباره قزوین
وی کتابی هم درباره پیشینه شهر قزوین نوشت که از میان رفته است.
محمد ابن ماجه برای دانش آموزی به شهرها و سرزمین های گوناگون ازجمله حجاز، شام، کوفه، دمشق، و مصر سفر کرد.
در «الوافی بالوفیات» آمده که «ماجه» لقب پدر محمد بن یزید قزوینی است اما زبیدی در کتاب خود به نام «تاج العروس» ذکر کرده که ماجه نام مادر محمد بن یزید قزوینی بوده است. «ربعی» در نام او منسوب به قبیله ربیعه است.

دانشنامه آزاد فارسی

ابن ماجِه (قزوین ۲۰۹ـ۲۷۳ق)
(شهرت ابوعبدالله محمد بن یزید قزوینی) محدث معروف و مؤلف کتاب سنن، ششمین کتاب از صحاح سته در حدیث. ماجه لقب پدرش بود. بخش مهم زندگی وی سفرهای علمی اوست. ابن ماجه پس از استماع از مشایخ زادگاهش، راهی سفر شد و در طلب حدیث به کوفه، بصره، واسط، بغداد، و دمشق سفر کرد و از محدثان بزرگی حدیث شنید. همچنین سفری به مصر رفت، و مدتی نیز در مکه و مدینه و ری از شماری از شیوخ بهره گرفت. سپس به قزوین بازگشت و به تدریس و تألیف پرداخت. از شاگردان او می توان علی بن ابراهیم قطان، محمد بن عیسی صفار ابهری و اسحاق بن محمد قزوینی را نام برد. شهرت ابن ماجه به سبب کتاب سنن او در حدیث است که نخست در ایران رواج داشته و سپس رفته رفته در دیگر مناطق اسلامی رایج شده است. از دیگر آثار او که باقی نمانده اند عبارت اند از التاریخ، که براساس شخصیت ها و سرزمین ها مرتب شده بوده و از عهد صحابه تا روزگار مؤلف را شامل می شده است؛ تفسیرالقرآن.


کلمات دیگر: