هشام بن حَکَم متکلم شیعی قرن دوم قمری و از اصحاب امام صادق(ع) و امام کاظم(ع). بسیاری از دانشمندان شیعه و اهل سنت او را به لحاظ علمی ستوده اند. وجود روایاتی از امامان شیعه در مدح هشام و حضور هشام در جلسات علمی یحیی بن خالد برمکی به عنوان رئیس انجمن یا ناظر و داور، و دریافت هدیه از جانب هارون الرشید را گواه این مدعا دانسته اند.
کنیه هشام، ابومحمد و ابوالحکم است. از تاریخ ولادت او اطلاع دقیقی در دست نیست جز اینکه در اوایل قرن دوم هجری به دنیا آمده است و برخی تاریخ ولادت او را ۱۳۳ حدس زده اند. بیشتر شرح حال نویسان از او با عنوان موالی (غیر عربی که تحت حمایت عرب است) یاد کرده اند و او را به بنی کنده و برخی به بنی شیبان نسبت داده اند. اما برخی او را عرب اصیل و از قبیله خزاعه دانسته اند.
نجاشی محل تولد هشام را کوفه و او را اصالتا کوفی دانسته، اما رشد و نمو او را واسط بیان کرده است به گفته نجاشی، خانه هشام در واسط بوده است اما محل تجارت وی در کرخ بغداد و خانه اش نزدیک قصر وضّاح بوده است. درباره نوع تجارت وی گفته شده که کرباس فروش بوده است.
wikishia:
امام صادق علیه السلام، یاران امام صادق علیه السلام، هشام بن حکم، زندگینامه هشام بن حکم، فضایل هشام بن حکم، علم هشام بن حکم، هشام در محضر امام کاظم، شاگردان هشام بن حکم، دشمنی یحیی بن خالد با هشام، سفارش های
امام کاظم به هشام
قرن دوم هجری عصر شکوفایی نهضت فرهنگی شیعه
در سال 132 هجری، رژیم خودکامه و ستمگر بنی امیه، پس از 91 سال حکومت، سرانجام در آستانه سقوط قرار گرفت و با کشته شدن مروان بن محمد (126-132) منقرض شد و حکمرانان عباسی حکومت استبدادی خویش را آغاز کردند.
در چنین موقعیتی، که کشمکش های سیاسی بنی امیه و بنی عباس به اوج خود رسیده بود، حضرت امام صادق علیه السلام با رایت خاص خویش نهضت علمی -فرهنگی تشیع را طرح ریزی کرد و دانشگاه عالی جعفری را بنیان نهاد. امام علیه السلام، با استفاده از فرصت بدست آمده حوزه علمی با عظمتی تشکیل داد و در مدتی کوتاه علاقه مندان دانش معارف جعفری را پیرامون خود گرد آورد. آنان مشتاقانه به دانش اندوزی پرداختند و از گنجینه علوم آل محمد صلی الله علیه و آله به قدر توانایی خویش بهره مند شدند. به گفته شیخ مفید چهار هزار تن از حوزه درسی آن حضرت استفاده کردند.
شیخ طوسی شاگردان امام صادق علیه السلام را 3197 مرد و 12 زن ذکر کرده است. امام ششم علیه السلام با توجه به شکوفایی دانش و به وجود آمدن مکتب های مختلف و هجوم افکار الحادی برنامه فرهنگی خویش را در محورهای مختلف به انجام رساند. پاسخ به شبهه های گوناگون ضددینی، تشکیل جلسات مناظره، نشر روایات و تعالیم اسلام، تدریس رشته های گوناگون علوم و تربیت شاگردان بخشی از برنامه های ششمین پیشوای شیعه بود.
هدف ما در این نوشتار کوتاه بررسی فرازهایی از زندگی یکی از ستارگان تابناک مکتب امامت و ولایت است. این کار، در روزگاری که تهاجم فرهنگی دشمنان اسلام و تشیع به اوج رسیده، از وظایف ما شیعیان است تا بهترین الگوها را به جوانان ارائه دهیم و از سقوط آن ها در دام الگوهای کاذب غرب پیشگیری کنیم.
هشام در اوایل قرن دوم هجری در کوفه دیده به جهان گشود و در شهر واسط رشد کرد و به عرصه اجتماع گام نهاد. او بعدها برای تجارت به بغداد آمد و در محله کرخ به بزازی مشغول شد. دانشمندان علم رجال می نویسند: هشام دو فرزند دختر و پسر داشت. فرزند پسرش، حکم، متکلم بود و در بصره می زیست. دخترش، فاطمه، یکی از زنان باایمان روزگار بود. هشام همچنین برادری به نام محمد بن حکم داشت که از
راویان حدیث بود و محمد بن ابی عمیر، راوی معروف شیعه، از او روایت نقل می کند.
wikiahlb:
اهل بیت برخوردار بوده است. هشام از طرف امام صادق (علیه السلام) اجازه مناظره با مخالفان را داشته است.
مولای قبیله کنده و کنیه اش ابومحمد یا ابوالحکم و از
راویان امام صادق و امام کاظم (علیهما السّلام) بوده و چندین کتاب تألیف کرده است که تراجم نگاران و دانشمندان رجالی به آنها اشاره نموده اند.هشام در دانش کلام بسیار پیشرو بوده بطوریکه احدی را یارای برابری با او نبوده و در بحث ها و صحبت هایش بسیار روشنگر بوده، که هرگز دچار لغزش نمی شده است. بحثهای او در فنون کلامی و مباحث ایدئولوژیکی شما را به نیرومندی او در احتجاج و
استدلال و قدرتش در سرکوبی مخالفان هادی و راهنماست.
هشام از دیدگاه ائمه هدی
امام صادق (علیه السّلام) بسیاری از اصحاب و شاگردانش را از بحث و مناظره با مخالفان منع می فرمود و جز به تعداد کمی از ایشان اجازه بحث نمی داد و هشام در راس کسانی بود که امام به آنان اجازه بحث و گفتگو علمی می داد.امام (علیه السّلام) هشام را در عین حالیکه بسیار جوان و کم سن و سال بود بر بسیاری از اصحاب و یاران کهنسال و پیش کسوت خویش مقدم می داشت و درباره اش می فرمود: هشام با دل، زبان و دستش ما را نصرت و یاری می کند. و باز فرمود: هشام خواهان و جوینده حق ما، پیش برنده حرف ما و تایید و تصدیق کننده ما و به خاک مالنده دماغ دشمن ماست؛ هر کس از او پیروی کند و پا جای پای او گذارد، از ما اطاعت و پیروی کرده و هر کس منکر او شود و با وی مخالفت ورزد، البته با ما دشمنی کرده و منکر ما شده است… دیگر امامان اهل بیت نیز همانند حضرت صادق (علیه السّلام) از هشام تجلیل کرده اند امام رضا (علیه السّلام) فرموده است: او بنده ای صالح بود. امام جواد (علیه السّلام) فرموده است: خداوند هشام را رحمت کند؛ او چقدر از ما دفاع می کرد… امثال این کلمات از ائمه اهل بیت (علیهم السّلام) در شأن هشام، هر انسان هوشیار و بیداری را از دیگر تعریف ها و تمجیدها بی نیاز می سازد و این بیاناتِ سطح بالا از معصومین (علیهم السّلام) موقعیت هشام را در دفاع از حق و جنگ با باطل بروشنی نشان می دهد.بدون شک شمشیر کلام او در دفاع از امامت مؤثرتر از صد هزار شمشیر تیز بوده، آنگونه که هارون می گفته است: آری، هشام آن یگانه دانشمندی بود که مسائل مختلف را در موضوع امامت می شکافت و با فکر و نظر صائب مذاهب را بررسی می نمود و همین مکانت علمی او و قدرتش در بحث و مناظره سبب مرگ زودرسش شد. به همین لحاظ هارون هشام را تحت تعقیب قرار داد و قصد جان او کرد. هشام دچار وحشت شد و به کوفه گریخت و در اثر همین رعب و وحشت که باعث پاره شدن رگ قلبش شد، در گذشت. برخی گویند او به سال ۱۷۹ ق. وفات یافته است.
علت سخنان طعن آمیز علیه هشام
در عین حالیکه هشام در دفاع از حق امامان معصوم و حمایت از حریم عقیدتی تشیع، آنچنان سخت کوش و فداکار بود، مع ذلک سخنان طعن آمیز هم راجع به او نقل شده و این یک امر طبیعی است که حسودان پر کینه برای شکستن شخصیت او و ویران کردن بناهای اعتقادی اش بکوشند و درباره ش حرف های طعن آمیز بزنند؛ وانگهی خود امام نیز گاهی درباره او بد می گفت تا بدین وسیله دشمنان و مخالفان را منحرف کند و نقشه های کید و آسیب را که برای هشام می کشیدند، نقش برآب سازد. او از راویان ابوعبدالله و ابوالحسن (علیه السّلام) و از جمله شاگردان روشنگر در
علم کلام و مباحث عقیدتی بوده است که حتی دشمنان اهل بیت را نیز با منطق صاف و زلال خویش هدایت و حجت را برایشان تمام می کرد و راه را بر آنان آشکار می ساخت.هشام بن سالم از جمله کسانی بود که امامان معصوم به آنها اجازه بحث و مناظره با مخالفان را می دادند و اگر به او اعتماد نمی داشتند و از
انحراف و لغزشش بیمناک می بودند، هرگز به وی اجازه بحث و درگیری علمی نمی دادند، آن هم در عصر و روزگاری که بویژه علوم و دانش های عقیدتی در اوج خود بوده است و حکومت های وقت نیز بر ضد اهل بیت از دشمنان آنان در بحث امامت و بلکه تمام علوم و فنون جانبداری می کرده اند. هشام تنها در علم کلام سرآمد نبوده بلکه از اجلای فقهای بزرگوار نیز بوده است و سخنان ستایش آمیز در حق او بسیار گفته شده که همگی مشعر بر بلندی مقام و والائی شخصیت اوست.چگونه ممکن است ائمه بجدّ پیرامون این شخصیت های عالی مقام و این مدافعان سرسخت ولایت کبرای خود، سخنان قدح و طعن آمیز بگویند؟ مگر نه این است که این حق و حقانیت اهل بیت فقط با شمشیر بیان و با حجت برنده آنان قوام پیدا کرده است؟ بدن شک همگی آنان، مجاهدان در راه خدا بوده اند که سپاهیان جرار حکومت های وقت و سلطه و وحشت پادشاهان و حاکمان جور را در برابر زبان شمشیر آسا و دلایل قاطع و برنده ایشان یاری مقاومت نبوده است.
منبع
...