مترادف عام : همگان، همه، عمومی، کلی، همگانی، عامی، عمیم، فراگیر
متضاد عام : خاص
برابر پارسی : توده، مردم، همگان، همه
common, general, generic, public, vulgar
one of the common people, commoner, layman
common, general, public
نوعي , جنسي , عمومي , عام , کلي , وابسته به تيره
۱. همگان، همه
۲. عمومی، کلی، همگانی
۳. عامی
۴. عمیم، فراگیر ≠ خاص
همگان، همه ≠ خاص
عمومی، کلی، همگانی
عامی
عمیم، فراگیر
[ ع . ] (اِ.) سال .
(مّ) [ ع . ] 1 - (اِفا.) همه را فراگیرنده ، شامل . 2 - (اِ.) همه ، همگان ، همگانی .
عام . (ع اِ) سال . ج ، اَعوام . (مهذب الاسماء) (اقرب الموارد)(غیاث اللغات ) (آنندراج ) (منتهی الارب ) :
تا عام نام سال بود شهر نام ماه
اقبال را نظر بسوی شهر و عام نیست .
فرخی .
ناصرخسرو.
ناصرخسرو.
نظامی .
سعدی .
ناصرخسرو.
سعدی (گلستان ).
مولوی .
اسیری لاهیجی .
نظامی .
۱. فراگیر.
۲. (اسم) مردم کمسواد.
۳. (اسم) همگان؛ همۀ مردم.