بَکْتوزون یا بِگتوزون سپهسالار خراسان و از امیران ترک در پایان روزگار سامانیان بود. بکتوزون، ابوالقاسم سیمجور را که با او به منازعه برخاسته بود در ربیع الاول سال ۳۸۸ هجری قمری شکست داد. اما از عهدهٔ سلطان محمود غزنوی که ظاهراً به دعوت و تحریک منصور بن نوح سامانی به قصد نیشابور آمده بود بر نیامد و از پیش او گریخت و با فائق خاصه همدست شد و امیر منصور دوم را معزول و کور کردند و بردارش عبدالملک دوم را سال ۳۸۹ هجری قمری به امارت نشاندند. در همین سال چون ایلک خان به بخارا آمد بکتوزن را نیز با سایر امرا و رجال و شاهزادگان سامانی گرفت و به اوزکند فرستاد و وی هم در حبس درگذشت.
نام وی دارای ریشهٔ ترکی و مرکب از دو جزء بَک/بِگ و توزون که جزء دوم آن در ترکی کهن، لقبی دیوانی بوده است. وی ملقب به ابوالفوارس و به قولی ابوالحارث بوده است و به سنان الدوله مشهور بود.
دربارهٔ زندگی او اطلاعات اندکی داریم. برای نخستین بار، ابن اثیر (ج ۵، ص ۳۳۳) ذیل رویدادهای ۳۵۳ هجری قمری از او نام برده است، یعنی هنگامی که بکتوزون و سَبُکتکین، حاجب معزالدولهٔ دیلمی، برای مقابله با ناصرالدوله همدانی به موصل رفتند. زمانی که معزالدوله به دنبال ناصرالدوله به نصیبین رفت، آن دو مأمور محافظت از موصل بودند. در همین زمان، ابوتَغلب، پسر ناصرالدوله، به موصل لشکر کشید، ولی بکتوزون او را از آنجا راند، اما در حملهٔ بعدیِ ناصرالدوله به موصل، بکتوزون و سبکتکین به اسارت گرفته شدند و همراه بقیهٔ اسیران به قلعهٔ کَواشی، در مشرق موصل، فرستاده شدند. از این پس از سرنوشت بکتوزون تا ۳۸۶، که به سامانیان می پیوندد، اطلاعی نیست؛ همانگونه که منابع از چگونگی راه یابی او به دربار سامانیان نیز آگاهی نمی دهند.
در این زمان، دربار سامانی دستخوش نابسامانی بود؛ زیرا نوح بن منصور هنوز نوجوان بود و امور مُلک را فائق خاصه و تاش حاجب اداره می کردند و همواره میان شان درگیری و نزاع بود و به همین مناسبت مقدمات فروپاشی خاندان سامانیان فراهم می شد. در این اوضاع آشفته، فائق خاصه از فرمان نوح سر باز زد و بدون موافقت او عزم ماوراءالنهر کرد. به همین مناسبت، نوح، بکتوزون حاجب را در ۳۸۶ به مقابلهٔ او فرستاد که در نزدیکی نَسَف با یکدیگر روبرو شدند؛ اما بدون درگیری و جنگ، فائق به قلمروی قراخانیان رفت. در این گیرودار، ابوعلی سیمجور که عاصی شده بود گرفتار و در ۳۸۷ کشته شد. در همین سال ایلک خانیان به بخارا یورش بردند، سبکتکین غزنوی به یاری نوح شتافت و قضیه بدون جنگ فیصله یافت و فائق حاکم سمرقند شد.
نام وی دارای ریشهٔ ترکی و مرکب از دو جزء بَک/بِگ و توزون که جزء دوم آن در ترکی کهن، لقبی دیوانی بوده است. وی ملقب به ابوالفوارس و به قولی ابوالحارث بوده است و به سنان الدوله مشهور بود.
دربارهٔ زندگی او اطلاعات اندکی داریم. برای نخستین بار، ابن اثیر (ج ۵، ص ۳۳۳) ذیل رویدادهای ۳۵۳ هجری قمری از او نام برده است، یعنی هنگامی که بکتوزون و سَبُکتکین، حاجب معزالدولهٔ دیلمی، برای مقابله با ناصرالدوله همدانی به موصل رفتند. زمانی که معزالدوله به دنبال ناصرالدوله به نصیبین رفت، آن دو مأمور محافظت از موصل بودند. در همین زمان، ابوتَغلب، پسر ناصرالدوله، به موصل لشکر کشید، ولی بکتوزون او را از آنجا راند، اما در حملهٔ بعدیِ ناصرالدوله به موصل، بکتوزون و سبکتکین به اسارت گرفته شدند و همراه بقیهٔ اسیران به قلعهٔ کَواشی، در مشرق موصل، فرستاده شدند. از این پس از سرنوشت بکتوزون تا ۳۸۶، که به سامانیان می پیوندد، اطلاعی نیست؛ همانگونه که منابع از چگونگی راه یابی او به دربار سامانیان نیز آگاهی نمی دهند.
در این زمان، دربار سامانی دستخوش نابسامانی بود؛ زیرا نوح بن منصور هنوز نوجوان بود و امور مُلک را فائق خاصه و تاش حاجب اداره می کردند و همواره میان شان درگیری و نزاع بود و به همین مناسبت مقدمات فروپاشی خاندان سامانیان فراهم می شد. در این اوضاع آشفته، فائق خاصه از فرمان نوح سر باز زد و بدون موافقت او عزم ماوراءالنهر کرد. به همین مناسبت، نوح، بکتوزون حاجب را در ۳۸۶ به مقابلهٔ او فرستاد که در نزدیکی نَسَف با یکدیگر روبرو شدند؛ اما بدون درگیری و جنگ، فائق به قلمروی قراخانیان رفت. در این گیرودار، ابوعلی سیمجور که عاصی شده بود گرفتار و در ۳۸۷ کشته شد. در همین سال ایلک خانیان به بخارا یورش بردند، سبکتکین غزنوی به یاری نوح شتافت و قضیه بدون جنگ فیصله یافت و فائق حاکم سمرقند شد.
wiki: بکتوزون