کلمه جو
صفحه اصلی

بلاغ


مترادف بلاغ : پیام رسانی، بلوغ، رشد

برابر پارسی : پیام، آگهی

فارسی به انگلیسی

delivery of a message

مترادف و متضاد

پیام‌رسانی


بلوغ، رشد


۱. پیامرسانی
۲. بلوغ، رشد


فرهنگ فارسی

مطلوب، رسیدن به مقصود، خبریاپیغام
۱- ( مصدر ) رسانیدن تبلیغ . ۲- بسنده کردن . ۳- ( اسم ) پیام رسانی . یا شرط بلاغ . شرط تبلیغ شرط پیام رسانیدن : ( من آنچه شرط بلاغ است با تو میگویم تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال . ) ( سعدی )
شخص حداث و بسیار سخن .

فرهنگ معین

(بَ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . )رسانیدن . ۲ - (اِمص . ) پیام رسانی .

لغت نامه دهخدا

بلاغ. [ ب َ ] ( ع مص ) رسانیدن. ( دهار ) ( غیاث اللغات ). || وصول به چیزی. ( از ذیل اقرب الموارد ). رسیدن. ( ترجمان القرآن جرجانی ).

بلاغ. [ ب َ ] ( ع اِ ) کفایت و بسندگی. ( منتهی الارب ). کمال و کفایت. ( غیاث اللغات ). کفایت. ( اقرب الموارد ) : هذا بلاغ للناس و لینذروا به. ( قرآن 52/14 )؛ این کفایت است مردم را تا بدان ترسانده شوند. ًان فی هذا لبلاغا لقوم عابدین. ( قرآن 106/21 )؛ همانا در این کفایت است گروه عابدان را. || اسم است ابلاغ و تبلیغ را. ( از منتهی الارب ). اسم است از تبلیغ. ( از ذیل اقرب الموارد ). رسانیدن و تبلیغ. ( ناظم الاطباء ). پیام رسانی. ( فرهنگ فارسی معین ). و از آن جمله است « : ماعلینا الا البلاغ ». ( قرآن 17/36 ). و نیز در حدیث است «کل رافعة رفعت علینا من البلاغ »؛ یعنی آنچه از قرآن و سنن رسیده است ، یا از صاحبان بلاغ یعنی تبلیغ، که در این مورد اسم جانشین مصدر شده است ، و آن را به کسراول نیز خوانده اند به معنی مبالغان در تبلیغ از مصدر بِلاغ. ( از منتهی الارب ) ( از ذیل اقرب الموارد ): لم یلبثوا الا ساعة من نهار بلاغ ، فهل یهلک الا القوم الفاسقون. ( قرآن 35/46 )؛ درنگ نکردند جز ساعتی از روزی ، رسانیدنی است ، پس آیا جز گروه فاسقان کسی هلاک میشود.قل انی لن یجیرنی من اﷲ أحد و لن اجد من دونه ملتحدا، الا بلاغا من اﷲ و رسالاته. ( قرآن 22/72 و 23 )؛ بگوهمانا کسی مرا از خداوند پناه ندهد و بجز او پناهی نمی یابم ، مگر رسانیدنی از خداوند و فرستاده های او.
هست قوت ما دروغ و سهو و لاغ
شورش معده است ما را زین بلاغ.
مولوی.
گرنشنوی نصیحت و گر بشنوی بصدق
گفتیم و بر رسول نباشد بجز بلاغ.
سعدی.
درحال جوانی بنشست که اگر پیش از بلاغ کشف کنند از مؤاخذت ایمن باشد. ( گلستان ).
- شرط بلاغ ؛ شرط تبلیغ. ( ناظم الاطباء ). شرط پیام رسانیدن. ( فرهنگ فارسی معین ) :
من آنچه شرط بلاغ است با تو میگویم
تو خواه از سخنم پند گیر خواه ملال.
سعدی.
|| آنچه شخص را به نهایت هدف خود میرساند. ( از ذیل اقرب الموارد ). || آنچه از قوت بدان اکتفا شود، چنانکه در نهج آمده است «و جعل ذلک بلاغا للأنام » که منظور قوت است. ( از ذیل اقرب الموارد ). || نامه ای که شخص بعنوان حکم در مسأله ای ، نزد کسی بنهد. ( از ذیل اقرب الموارد ). ج ، بَلاغات. ( ذیل اقرب الموارد ). || ( اِخ ) یکی ازصدوسی ودو نام قرآن کریم ، چنانکه خداوند میفرماید : «هذا بلاغ للناس ». ( قرآن 52/14 ) ( از نفائس الفنون ).

بلاغ . [ ب َ ] (ع مص ) رسانیدن . (دهار) (غیاث اللغات ). || وصول به چیزی . (از ذیل اقرب الموارد). رسیدن . (ترجمان القرآن جرجانی ).


بلاغ . [ ب ُ ] (ترکی ، اِ) در ترکی به معنی چشمه است و مزید مؤخر امکنه قرار گیرد، چون ساوجبلاغ ، قره بلاغ ، قزل بلاغ ، و غیره . (یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به بلاق و بولاق شود.


بلاغ . [ ب ُل ْ لا ] (ع ص ) شخص حداث و بسیارسخن . (از ذیل اقرب الموارد از تاج ).


بلاغ . [ب ِ ] (ع مص ) کوتاهی نکردن در کوشش در کاری . (از منتهی الارب ). کوشش کردن در کاری و کوتاهی نکردن در آن . (از اقرب الموارد). مبالغه . و رجوع به مبالغه شود.


بلاغ . [ ب َ ] (ع اِ) کفایت و بسندگی . (منتهی الارب ). کمال و کفایت . (غیاث اللغات ). کفایت . (اقرب الموارد) : هذا بلاغ للناس و لینذروا به . (قرآن 52/14)؛ این کفایت است مردم را تا بدان ترسانده شوند. ًان فی هذا لبلاغا لقوم عابدین . (قرآن 106/21)؛ همانا در این کفایت است گروه عابدان را. || اسم است ابلاغ و تبلیغ را. (از منتهی الارب ). اسم است از تبلیغ. (از ذیل اقرب الموارد). رسانیدن و تبلیغ. (ناظم الاطباء). پیام رسانی . (فرهنگ فارسی معین ). و از آن جمله است « : ماعلینا الا البلاغ ». (قرآن 17/36). و نیز در حدیث است «کل رافعة رفعت علینا من البلاغ »؛ یعنی آنچه از قرآن و سنن رسیده است ، یا از صاحبان بلاغ یعنی تبلیغ، که در این مورد اسم جانشین مصدر شده است ، و آن را به کسراول نیز خوانده اند به معنی مبالغان در تبلیغ از مصدر بِلاغ . (از منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد): لم یلبثوا الا ساعة من نهار بلاغ ، فهل یهلک الا القوم الفاسقون . (قرآن 35/46)؛ درنگ نکردند جز ساعتی از روزی ، رسانیدنی است ، پس آیا جز گروه فاسقان کسی هلاک میشود.قل انی لن یجیرنی من اﷲ أحد و لن اجد من دونه ملتحدا، الا بلاغا من اﷲ و رسالاته . (قرآن 22/72 و 23)؛ بگوهمانا کسی مرا از خداوند پناه ندهد و بجز او پناهی نمی یابم ، مگر رسانیدنی از خداوند و فرستاده های او.
هست قوت ما دروغ و سهو و لاغ
شورش معده است ما را زین بلاغ .

مولوی .


گرنشنوی نصیحت و گر بشنوی بصدق
گفتیم و بر رسول نباشد بجز بلاغ .

سعدی .


درحال جوانی بنشست که اگر پیش از بلاغ کشف کنند از مؤاخذت ایمن باشد. (گلستان ).
- شرط بلاغ ؛ شرط تبلیغ. (ناظم الاطباء). شرط پیام رسانیدن . (فرهنگ فارسی معین ) :
من آنچه شرط بلاغ است با تو میگویم
تو خواه از سخنم پند گیر خواه ملال .

سعدی .


|| آنچه شخص را به نهایت هدف خود میرساند. (از ذیل اقرب الموارد). || آنچه از قوت بدان اکتفا شود، چنانکه در نهج آمده است «و جعل ذلک بلاغا للأنام » که منظور قوت است . (از ذیل اقرب الموارد). || نامه ای که شخص بعنوان حکم در مسأله ای ، نزد کسی بنهد. (از ذیل اقرب الموارد). ج ، بَلاغات . (ذیل اقرب الموارد). || (اِخ ) یکی ازصدوسی ودو نام قرآن کریم ، چنانکه خداوند میفرماید : «هذا بلاغ للناس ». (قرآن 52/14) (از نفائس الفنون ).

فرهنگ عمید

۱. رساندن خبر یا پیام به کسی، پیام رسانی.
۲. بلوغ.

دانشنامه عمومی

مختصات: ۳۴°۵۶′۰۰″ شمالی ۴۹°۴۶′۰۰″ شرقی / ۳۴٫۹۳۳۳۳°شمالی ۴۹٫۷۶۶۶۷°شرقی / 34.93333; 49.76667
بلاغ (ساوه)، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان ساوه در استان مرکزی ایران است.
این روستا در دهستان طراز ناهید قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۵۳ نفر (۱۱خانوار) بوده است.

دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] «بلاغ و بلوغ» در لغت به معنای رسیدن به انتها و مقصد است؛ اعم از آن که مکان باشد یا زمان یا چیز شناخته شده دیگر. گاهی نزدیک شدن به مقصد را نیز «بلاغ» می گویند.
راغب می گوید: با آن که بلاغ، مصدر ثلاثی است ولی به معنای تبلیغ و کفایت نیز آمده است.
چون قرآن پیام خداوند را به بشر برای تأمین احتیاجات و تکامل آنان ابلاغ می کند و نیز مردم با آن به امر و نهی الهی می رسند و برای رسیدن به رستگاری به آن تمسک می جویند، «بلاغ» نامیده شده است.
در آیه 52 سوره ابراهیم چنین آمده است: «هَـذَا بَلاَغٌ لِّلنَّاسِ وَلِیُنذَرُواْ...». عنوان بلاغ تنها در این آیه برای قرآن آمده است که البته در این باره نیز اختلاف است؛ برخی گفته اند مشارالیه «هذا» قرآن است، برخی دیگر معتقدند مشارالیه «هذا» سوره ابراهیم و آیات 49 - 51 است.

پیشنهاد کاربران

بلاغ یا بولاغ ( Bulağ ) :در ترکی یعنی چشمه


کلمات دیگر: