honey, seed
منج
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
ماش سبز
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
- خرمنج ؛ خرمگس. ( فرهنگ رشیدی ). مگس بزرگ است که خرمگس گویند. ( آنندراج ) :
ای تو تبتی مشک و حسودت زرغنج
با بور تو رخش پور دستان خرمنج
بادا رخ حاسدت ترنجیده و زرد
سر بر طبقی نهاده پیشت چو ترنج.
هرچندحقیرم سخنم عالی و شیرین
آری عسل شیرین ناید مگر از منج.
گوهر از خاراو زر از کان و لؤلؤ از صدف.
عبدالواسع جبلی ( دیوان چ صفا ج 1 ص 231 ).
میان بسته کلک تو بر روی کاغذ
شود همچومنج عسل بر شکوفه.
- امیر منج ؛ شاه زنبوران. یعسوب. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
- مثل منج آشیان ؛ سوراخ سوراخ. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). رجوع به ترکیب منج آشیان شود.
- منج آشیان ؛ لانه زنبور. کندو. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
قهرت اندر دوده غوغائیان
همچنان دودی است در منج آشیان.
کام و دهان عقل زیادت معسل است.
کمال الدین اسماعیل ( دیوان چ حسین بحرالعلومی ص 315 ).
- منج انگبین ؛ نحل. نحله. ثواب. زنبورعسل. مگس عسل. کبت انگبین. عساله : در فریومد... منج انگبین باشد و عسلی بغایت کمال ، چنانکه در دیگر نواحی نیشابور مثل آن نیست. ( تاریخ بیهق ). همه زمین پر از ارواح بود بر صورت نحل منج انگبین. ( ابوالفتوح رازی ج 2 ص 310 ).
- منج صفت ؛ مانند زنبورعسل :
شیرین نکرده از عسل روزگار کام
تا کی زمانه منج صفت خواهدش گزید.
منج . [ م َ ] (اِ) نام دارویی است که آن را ریوند گویند. (برهان ). ریوند. (ناظم الاطباء) (الفاظ الأدویه ). || معرب منگ هم هست که درخت بزرالبنج باشد. (برهان ). بنج . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (فهرست مخزن الادویه ). در قاموس «منج » معرب «منگ » به معنی دانه ٔ مسکر آمده و در کتب طب به این معنی «بنج » است معرب «بنگ ». (حاشیه ٔ برهان چ معین ). رجوع به ماده ٔ بعد شود.
منج . [ م ِ ] (اِ) به معنی تخم باشد مطلقاً خواه تخم گل و خواه تخم خربزه و غیر آن . (برهان ) (از ناظم الاطباء). رجوع به منج زراوشان شود.
منج . [ م ِ ] (ص ) چیز لس و سفت شده (مانند چرم ). (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده ).
منج . [ م ُ ] (ع اِ) ماش سبز. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از دزی ج 2 ص 617).
منج .[ م َ ] (ع اِ) منگ . که دانه ای است مسکر و معرب است . (منتهی الارب ) (آنندراج ).معرب منگ فارسی و به معنی آن . (ناظم الاطباء). معرب منگ فارسی و آن دانه ای است که سکر آرد و عقل را زایل کند. (از اقرب الموارد).... او را به پارسی منگ گویند و منج معرب بود و آن نوعی است از حبوب که چون بخورند عقل زایل کند، در معجونات بزرگ استعمال کنند و رنگ دانه ٔ او سرخ باشد و به ... مشابهت دارد یعنی نانخواه و دانه ٔ او بزرگتر باشد. طایفه ای او را بنگ دانسته اند و آن غلط است ... درختی است مشابه درخت بادام تلخ ... (از ترجمه ٔ صیدنه ). ... به پارسی منگ و بنگ گویند... (از اختیارات بدیعی ). رجوع به مدخل قبل شود. || خرمای دو سه به هم چفسیده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). دو سه خرمای به هم چسبیده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
منج . [ م َ ] (ص ) خرد و صغیر. فیروزآبادی در کلمه ٔ مجوس گوید: «مجوس بر وزن صبور نام مردی بوده است با گوشهای خرد که دینی نهاده و مردمان را بدان خواند و مجبوس معرب منجگوش است ». از گفته ٔ فیروزآبادی چنین برمی آید که «منج » بمعنی خرد و صغیر و کوچک باشد. البته کلمه ٔ مجوس «منج گوش » نیست ، ولی کلمه ٔ «منج » را چون فیروزآبادی بمعنی خرد می گیرد، تا دلیل مخالف نباشد، انکارش صعب است . واﷲ اعلم . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). در حاشیه ٔ المعرب جوالیقی ص 320 آمده : ففی القاموس : «مجوس »کصبور؛ رجل صغیرالأذنین وضع دیناً و دعا الیه . معرب «منج کوش ». رجل مجوسی . ج ، مجوس ... و کلمة «منج » ضبطت فی نسخ القاموس بکسرالمیم ولکن ضبطها فی المعیار بالضم و فسرها عن الفارسیة بمعنی الذباب و الزنبور...
منج . [ م ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان جانکی است که در بخش لردگان شهرستان شهرکرد واقع است و 307 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
فرهنگ عمید
تخم گیاه، تخم و دانۀ هر گیاه.
زنبور عسل: ◻︎ هرچند حقیرم سخنم عالی و شیرین / آری عسل شیرین نآید مگر از منج (منجیک: شاعران بیدیوان: ۲۲۲).
تخم گیاه؛ تخم و دانۀ هر گیاه.
دانشنامه عمومی
مردم این شهر لر هستند و به زبان لری(گویش بختیاری) سخن می گویند.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت این شهر ۱٬۷۴۶ نفر (۳۸۱ خانوار) بوده است.
این روستا در دهستان مالین قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۱۳۵ نفر (۳۴ خانوار) بوده است.
باغهای آلو و کشاورزی ودامداری از شغل های مردم این روستا است.
گویش مازنی
۱چوب یا درخت نیمه خشک ۲هر چیز نیمه سفت و نیمه شل
واژه نامه بختیاریکا
( مِنج ) علوفه ها تازه سر برآورده در چراگاه ها
پیشنهاد کاربران
از ایل بزرگ بختیاروند
سرمنشا تمام ایلخانان ایل بختیاری *لربزرگ*
در زمان سلسله صفوی. سلسله افشار. سلسله زندیه. و اوایل قاجار
طایفه خلیلی بیگیوند پلنگ معروف به هفت کر بیگی
رستم خان بختیاروند پلنگ
امیر شاه حسین خان بختیاروند ایلخان
جهانگیر خان بختیاروند *طهماسب قلی.
پیلتن *ایلخان
خلیل خان ایل بیگی بختیاروند ایلخان
شاه منصور خان آتش بیگی بختیاروند ایلخان *شامصیر. مصیر*
قاسم خان بختیاروند ایلخان
احمد خان بختیاروند ایلخان
ابوالفتح خان بختیاروند ایلخان
علی صالح خان بختیاروند ایلخان
عبدالله خان بختیاروند ایلخان *ابدال*
محمد حسین خان بختیاروند پسر
حسام الدین خان بختیاروند ایلخان
سردار اسد خان بختیاروند ایلخان
جعفرقلی خان بختیاروند ایلخان
*****
شجرنامه تیره بزرگ آشتیانی وند طایفه خلیلی پلنگ ایل منجزی بهداروند
شاه منصور خان بختیاروند ایلخان *مصیر *
کلا رستم بیگ آقاسی
تاج الدین امیر قنبر
عالی ویسی
عالی مهمد
حیات الله *هیبت الله *
چهل امیر
آشتیان دوم*مصیر دوم*
آقاسی خان
هادی خان *عالی کرم*
عالی آقا
عالی کرم
-
-
-
- - *****
طایفه مال احمدی منجزی معروف به نه کر تشمال
شاه منصور خان بختیاروند ایلخان
قاسم خان بختیاروند ایلخان
احمد خان بختیاروند ایلخان
پدر جلال خان و بهرام خان
( جلال وند. بهرام وند. شاه حسین وند *شاسوند. سوند*. حسام الدینی. خواجه وند. . . . .
ویسی. علمداری. نامداری. حاتم وند
****
طایفه تاج الدین عبدالهی منجزی
شاه منصور خان بختیاروند ایلخان
رستم خان آقاسی
تاج الدین امیر قنبر
یوسف خان
علی صالح خان بختیاروند ایلخان
تاج الدین عبدالله خان بختیاروند ایلخان *ابدال *
نجف خان بختیاروند
( تیره ها ( عبدالله وند. صالح وند. آدینه وند. نجف وند. شهبازوند. ظاهروند. . . . .
***
طایفه ملکشاه وند لملمی منجزی
*ملکی شاه. مال ملی::مال ملک*
شاه منصور خان بختیاروند ایلخان
ملکشاه دوم
به معنی حاجت روا شده و معجزه است
ایل بختیاروند مریدان حضرت خضر زنده ( خدر زنده ) هستند
اولین رئیس ایل بختیاری
در زمان جنگ ایران و عثمانی جهانگیر خان بختیاروند به کمک سپاه ایران رفت
و موجب پیروزی سپاه صفوی شد
شورش تاجمیر خان استرکی رئیس لر بزرگ بر علیه صفویان.
نیروهای ایل استرکی توسط شاه صفوی سرکوب و تیره آردکیان به فارس کوچ داده شد تاجمیر خان کشته شد
و سه پسر او به نامهای احمد
. محمد. مومد*مهمد * دستگیر شدند
و به دلیل شجاعت ایل بختیاروند شاه صفوی نام ایل لربزرگ را بختیاری نامیدند و جهانگیر خان بختیاروند
اولین رئیس ایل بزرگ بختیاری لقب گرفت
( ایل منجزی صفی خانی )
طایفه صفی خانی در ایل قشقایی
طایفه زیلایی پلنگ در ایل قشقایی
با فامیلی رستمی
تیره زیلایی پلنگ در طایفه خلیلی بیگیوند زیلایی ایل منجزی با
فامیلی رستمی
رستم خان پلنگ بختیاروند جد
جهانگیر خان بختیاروند
دهستان زیلایی مسجدسلیمان
طایفه زیلایی بهداروند در مسجدسلیمان و لالی و شوشتر
مسعود بختیاری خواننده معروف
ایل بختیاری متولد لالی و از این طایفه بود
اولاد درویشوند زیلایی بهداروند در
طایفه موری
اولاد رضاقلی زیلایی بهداروند در طایفه بابااحمدی*بامدی*
اولاد زیلایی در طایفه احمد بلد بهداروند
تش زیلاوند در طایفه استرکی
خلیل خان بختیاروند جد طایفه خلیلی بیگیوند زیلایی *معروف به منجزی پلنگ*
ساکن در 48 روستا در
دهستان جهانگیری منجزی. دهستان جهانگیری شمالی. دهستان زیلایی
در مسجدسلیمان
نام روستاهای هم نام طایفه :: خلیلی بیگیوند. تاج الدین جهانگیری. رگ خلیل. تنگ خلیل. پلنگان زیلایی
چه خلیل
بخش للری اندیکا::طوایف بختیاروند للری. منجزی. تکی
شهر آبژدان::طایفه کیارسی بختیاروند
استکی بختیاروند.
بخش بازفت::منجزی . موری. سعید
روستای مورز. نازی. لر. چیت بازفت
منطقه لم لمی منجزی در تاراز
بخش چلو اندیکا::منجزی. موری
بخش کتک::منجزی. زراسوند. کتکی
دهستان آب ماهیک. چیتی در لالی
روستای های منجزی نشین دورتادور شوشتر و گتوند پراکنده اند به طوری که این دو شهر را شهر بهداروندها می نامند
دشت عقیلی . صالح شهر. شعیبیه. بهبید. اب گرمه. چهاربنیچه. دهستان شهی.
دهستان نگار. سمندی
بخش بیرگان و بازفت کوهرنگ.
عیسی آباد. فیل آباد. سورشجان.
فارسان. سرداب و بز اب فریدونشهر .
سر قنات ایذه. باغملک . لردگان.
دشت ارژن. لرستان
روستای ام طیر. چنیبیه در جنوب اهواز
شهر ترکالکی::تر کو الکی*اولکی*
مسیر کوه اولکی ها
محل
سکونت ایل اولکی بختیاروند و منجزی
شهر جلکان محل سکونت خوانین ایل بختیاروند. طوایف بختیاروند شامل کاله. علاءالدین وند . منجزی. اسدوند. کایدان. مش مرداسی. کشکی. شاکی
. سعید. جلکانی. دهناشی. استکی. عقیلی. تردی. للری
شهر سردارآباد طوایف منجزی و مش مرداسی
طایفه منجی برغانی که زبان آنها نیز به همین نام است در کشمیر. سو ات.
منجان. کران. نورستان. خیبر. میان خیل
. دربند. مرغا
این طایفه بازمانده ی فاتحان هند از ایل بختیاری هستند
بعد از فتح هند
حدود 2000خانوار از ایل منجزی
در کشمیر ساکن شدند و حاتم خان مال احمدی حام کشمیر شد
و طوایف دیگر بختیاری در مناطق تصرف شده ساکن شدند
محل سکونت فعلی بعضی از طوایف
بختیاری فاتح هند
طایفه موری بختیاروند در کشمیر و اسلام آباد
در صالح آباد کاشمر
طایفه بامدی در پاکستان . سیستان
. خراسان.
طایفه هارونی بختیاروند در سیستان و فارس
طایفه کشمیری بختیاری در قلعه گنج
طایفه خلیلی کشمیری در بهشهر
طایفه منجی برغانی ساکن در کشمیر ::::
منجی::نام ایل منجزی
برغانی::برگانی، بیرگانی
بیرگان نام یکی از سکونت گاه ایل منجزی در کوهرنگ چهارمحال و بختیاری
. طایفه کران بختیاروند در بخش کران فارسان این طایفه از ایل باستانی کرایی
بهداروند است
. طایفه کران بختیاری در سیرجان
تیره منجی *منجزی*در ایل جانکی سردسیر بختیاروند
تیره منجینی در باغملک
آقاخان منجزی یکی از بزرگان قلعه تل
روستای منجنان*منگنان * باغملک
کوکب منجزی نماینده شورای شهر گچساران
************
طایفه جبال بارزی در کرمان احتمالا
از ایل بزرگ جانکی سردسیر بختیاروند هستند
تیره های مشترک بارزی کرمان و جانکی
@@ - تیره کرکند بارزی::کرکرون ایل جانکی
@@ - تیره بارزی خانکی در طایفه بارزی:::بارزی ایل جانکی
@@ - تیره بید شکی طایفه بارزی:::تیره بیدل و بید له جانکی سردسیر
@@ - تیره محمودی طایفه بارزی :::تیره ابراهیم محمودی جانکی سردسیر
@@ - تش جلالی و مارزی در تیره مجازی در طایفه لک مهنی کرمان ::تیره جلاله ای و مارزی در ایل جانکی سردسیر
**مجازی::منجازی. مجزی**
@@ - تش رستمی . امیر محمودی و بارجی در لک مهنی
مهنی **مجنی**
@@ - تیره امجزی *نجزی*در طایفه بارزی::: *منجزی *
تیره میجانی در طایفه بارزی ::تیره
مجازی در طایفه لک مهنی
شهر پاریز کرمان محل سکونت طایفه کران بختیاروند *باریز*
محله مال جانکی در شهر مسجدسلیمان سلیمان
محل سکونت تیره علی جانی*جانکی*
طایفه موری دورکی *عالی سعد*
طایفه موری در اصل بختیاروند بوده
و برادر طوایف بلیوند و مش مرداسی
بختیاروند است
تیره های جانکی در طایفه اورک
هلوسعد. قائد. قائد شیاس. شیران
دشت شیاس در دهستان زیلایی منجزی مسجدسلیمان
تیره منجری در لرستان
طایفه مال احمدی گرد گرد منجزی در لردگان
بزرگان طایفه خلیلی بیگیوند منجزی
:::
جهانگیر خان بختیاروند. خلیل خان بختیاروند . تاجدی خان. شاهمنصور. علی صالح خان بختیاروند. آدینه خان بختیاروند . ابوالفتح خان بختیاروند
رستم خان زیلایی
تقی خان هارونی
هاشم آشتیانی
عبدالله آشتیانی
آقاسی بختیاروند فرمانده جنگجویان لر پیاده صفوی
منابع تاریخی جهانگیر خان و خلیل خان و ابوالفتح خان را نوادگان شیخ زاهد گیلانی معرفی کردن
کتاب رستم التواریخ ابوالفتح خان بختیاروند را نواده شیخ زاهد گیلانی
معرفی کرد
شهر هارونی از طایفه هارونی بختیاروند و طایفه عبدالهی بختیاروند
تشکیل شده است
تیره های طایفه خلیلی بیگیوند منجزی
احمدوند. خیریوند. تاجدی وند. شروند
. بلیتیوند. بیگیوند. خلیلی. گیلانوند.
کوزری. بازفتی. چهارمحالی. آقاسیوند.
شاهمنصوروند. غریبی. تقی وند.
قبادوند. امیدوند . آشتیوند. پلنگ .
زیلایی. هارونی. جهانگیری. خلیلی.
بخش زاده. میرزاوند. روزعلیوند
. چهاربنیچه. مال احمدی. تاجدی وند.
علیمردانوند. . . . . . . . .
1 - طهماسب قلی خان بختیاروند ایلخان
*جهانگیر خان*
2 - خلیل خان ایل بیگی بختیاروند ایلخان
3 - شاه منصور خان بختیاروند ایلخان
*شامصیر اول*
4 - قاسم خان بختیاروند ایلخان
5 - احمد خان بختیاروند ایلخان
پدر جلال خان و بهرام خان
طایفه مال احمدی منجزی در خوزستان
طایفه مال احمدی گردگرد منجزی در فلارد
طایفه مال احمدی منجزی در فارس
طایفه بهرامی بهداروند خلیلی در دشتک
و آلیکوه
****
شجرنامه تیره آدینه وند طایفه تاج الدین عبدالهی منجزی
خلیل خان
شاه منصور خان
رستم خان آقاسی
تاجمیر قنبر خان
یوسف خان
اسماعیل خان
آدینه خان
پدر ( گودرز. احمد. شاه مراد. نصرالله.
مختار. طهماسب خان )
****
تیره هارونی *آرونی*خلیلی
( معصوم علی. داود. غلام. کلا آدینه. احمدی. رسولی. زمانی. هیبت الله. نجف قلی. . )
معصوم علی خان از نسل طهماسب خان پسر آدینه خان مستوفی نادرشاه
***
شجرنامه تیره اسماعیل وند خلیلی
خلیل خان
شاه منصور خان
رستم خان آقاسی
تاجمیر قنبر خان
یوسف خان
اسماعیل خان
مهمد خان
شیرخان
حسین
احمد
ابراهیم
رمضان
جافر*جعفر *
ماندنی
سلطان مراد
محمد
علی
( تش بلیل پسر شیر خان. تش احمد. تش ناصر. راه خدا. . . . )
****
چو خواهی بدانی ز منجی نشان
به سینه بسی راز دارد نهان
گرت میل باشد بدانی تبار
ز کوهِ سماق آمدی به این دیار
به مسجدسلیمان پارسومش قدیم
فکندی بهون و به ایران ندیم
به جنگی شدند عازم مالمیر
به سوسن نشستند بسی ناگزیر
دگر باره بستند بار سفر
به کَل مُنج زدند خیمه ها و کپر
به زندان و چارتاق و تنگ سما
بهشتی پدید امد از باغ ها
درختان سیب و گلابی و تاک
فراوان بشد اندر آن آب و خاک
گهی در عدس کار و پشت گِلال
گهی خانه میرزا و صحرا جمال
گهی سرحد پارس و گه گندمان
گهی کُرد شامی و سَردَن دوان
رضی خان و بابادی و دره شور
گرفتند خاکش ز هر سو به زور
مزارگاه حَشَمی باشدگواه
که منجی حقش شد در آنجا تباه
ز دوران بسی رنج و سختی کشید
سرانجام در منج سکنی گزید
کنون زادگاه من است آن دیار
برآفتاب و چَم رود و منجِ نسار. . .
رحیم منجی
به کوه های لرستان جهانگیر خان بختیاروند با سپاه خود به لشگر عثمانی حمله کرد
و آنها را شکست داد
شاه طهماسب صفوی این گروه از بختیاروند ها را معجزه گر خواند
و به کران منجزی *کر منجی. پسران معجزه گر ( ( معروف شدند
نام ایل منجزی از آن گرفته شده
دارای 9طایفه
خلیلی بیگیوند پلنگ
ابوالحسنی
لملمی*ملکشاه وند. شیخ عالی وند*
مال احمدی
تاج الدین عبدالهی
نیم بنیچه *لیمونچی*
روا
لوخرده*لوخیرده. خیر*
سینه پهن*مازه پهن. میر گپ*
کر منجزی - ::پسر معجزه گر، کر منجی
منج::معجزه
تیره آلونی منجزی لردگان
طایفه ریگی منجزی لردگان
کر منجزی ( پسر معجزه گر )
شهید رستم خان بختیاروند پلنگ فرمانده ایل بختیاروند در جنگ چالدران برابر عثمانی
شاه حسین خان بختیاروند ایلخان
جهانگیر خان بختیاروند ایلخان
خلیل خان ایل بیگی بختیاروند ایلخان
پسران ( شاهمنصور - خیرالدین - مهدی خان - تاج الدین - بلی خان - اردشیر خان - احمد خان )
شاه منصور خان بختیاروند ایلخان
رستم خان آقاسی بختیاروند
تاجمیر قنبر خان بختیاروند
پسران ( یوسف - عزیز خان - عالی ویسی - جان محمد خان. . . )
یوسف خان بختیاروند
پسران ( علی صالح - اسماعیل - محمد حسین. . )
علی صالح خان بختیاروند ایلخان ( فرمانده جنگجویان بختیاروند در فتح قندهار و تنگه خیبر و هندوستان به همراه نادرشاه افشار )
****
قاسم خان بختیاروند ایلخان پسر احمد خان بختیاروند ایلخان پسر شاه منصور خان بختیاروند ایلخان پسر خلیل خان ایل بیگی بختیاروند ایلخان
شکست اشرف افغان در جنگ سده فلاورجان
ابوالفتح خان بختیاروند منجزی حاکم اصفهان و متحد کریم خان زند لر
امرالله خان منجزی
باریک خان
تکی خان ( در زمان نادرشاه افشار )
باریک خان
باران خان
پسران ( حاتم - جنگی - میرزا )
باران خان بختیاروند منجزی در اوایل قاجار زندگی می کرد
طایفه خلیلی بیگیوند پلنگ
طایفه روا
طایفه مال احمدی
طایفه تاج الدین عبدالهی
طایفه ریگی خلیلی
طایفه مازه پهن
طایفه لرخرده
طایفه نیم بنیچه
طایفه ابوالحسنی
طایفه لملمی
طایفه چیگویی
طایفه هارونی خلیلی
طایفه تکی منجزی
طایفه زیلایی منجزی خلیلی
رستم خان بختیاروند پلنگ
شاه حسین خان بختیاروند ایلخان
جهانگیر خان بختیاروند ایلخان
خلیل خان ایل بیگی بختیاروند ایلخان
پسران ( شاه منصور خان - احمد خان - مهدی خان - اردشیر خان - بلیتی خان - خیرالدین خان -
تاج الدین خان )
همسر شاه حسین خان بختیاروند ایلخان
دختر شیخ اسماعیل گیلانی نواده ی شیخ زاهد گیلانی لاهیجانی بود
تمامی طوایف از نسل خلیل خان ایل بیگی بختیاروندهستند
طایفه بویر
که از استان خوزستان بعد از طایفه زنگنه به شهر لردگان که در زمان های قدیم از مناطق خوش آب و هوا بوده است کوچ کردند که در زمان های پشت رو به خوزستان رجعت کردندو در اوایل در منطقه مال احمدی و خانمیرزا و سپس میلاس و کرف و گوشه
که بویری منجی که صاحب خاک کرف بودند به منطقه منج مهاجرت کردند .
و پس از درگیر ایل بارسنی با میلاسه ها و کشتن سه تن از آنها در ابتدا منطقه دهنو و سپس بیشتر منطقه میلاس و باغ انار را از دست دادند که بعدها بعضی از فرزندان بویری ( بارسنی و منجی ) آنها هجرت در منطقه بارز به منطقه منج سکنا گزیدند .
اینکه بعضی ها می گویند که کدام از این دو برادر در ابتدا سکنا در منج گزیدند مهم نیست اما اینکه می گویند بر اساس حرف های عام که بارسنی در منج بوده اطلاعی کافی وصحیحی در دست نیست بلکه صد سال یا بیشتر که در میلاس بود بعد از درگیری به منطقه منج کنونی مهاجرت و سکنا گزیدند .
و در ابتدا فامیل هردو که از طایفه بویر هستند . حشمی یعنی گله دار بوده .
ویژگی بارسنی ها ( شجاع ، برادر دوست، مهمان نواز مثل بقیه برادران بویری خود هستند )
درود بر طایفه بویر ( بارسنی و منجی ) در هر جای ایران اسلامی هستند . مو فق و موید باشد.
بویری ( بارسنی و منجی ) در یک کلام . شجاع ، مهمان نواز، مردمدار و تحصیل کرده