کلمه جو
صفحه اصلی

عصیر


مترادف عصیر : آب، افشره، شیره، عصاره، فشرده

فارسی به انگلیسی

juice, (expressed) juice

juice


(expressed) juice


عربی به فارسی

قلبي , صميمي , مقوي , اب ميوه , شيره , عصاره , شربت , جوهر , محلول غليظ قندي دارويي , شيره يا شهد زدن به


مترادف و متضاد

آب، افشره، شیره، عصاره، فشرده


فرهنگ فارسی

شیره وچکیده چیزی، آب انگوریامیوه دیگرکه بافشارگرفته شود
( اسم ) ۱ - هر شیره ای که از فشاردن چیزی به دست آید . ۲ - شیره انگور فشرده انگور . ۳ - شراب انگوری . یا عصیر روده . مخلوطی است از تراوش های غده های روده . این غده ها عبارتند از : غده های برونر و غده های لیبر کون و سلول های مخاطی اپی تلیوم روده . غده های خوشه یی برونر فقط در اثنا عشر موجودند ولی غده های لوله یی لبیرکون تمام سطح مخاط روده باریک را می پوشاند و سلول های مخاطی هم در سطح مخاط و هم در عمق غده ها پراکنده اند . شیره روده مایعی است زرد رنگ که به واسطه حرارت منعقد می شود و واکنش آن قلیایی است . این شیره دارای ۲ درصد مواد جامد است . یا عصیر معدی . مایعی است بی رنگ و لزج و دارای واکنش اسیدی که شامل ۹۹ درصد آب و یک در صد مواد معدنی و دیاستازها است . شیره معده از پرده مخاطی سطح داخلی معده که دارای غدد مترشحه ای در عمق پرزهای معده ترشح می شود . مهمترین ماده معدنی عصیر معدی اسید کلریدریک و املاح قلیایی آن است و به علاوه عصیر معدی دارای سه دیاستاز پپسین و پرزور و لیپاز می باشد . مقدار اسید کلریدریک عصیر معدی در حدود ۲ / . درصد و مقدار دیاستاز هایش در حدود ۴ / . درصد است شیره معدی رطوبت معده . یا عصیر معوی . عصیر روده .

فرهنگ معین

(عَ ) [ ع . ] (اِ. ) شیره و چکیدة چیزی .

لغت نامه دهخدا

عصیر. [ع َ ] (ع ص ) شلپیده . (منتهی الارب ). معصور و فشرده شده . (از اقرب الموارد). || (اِ) آنچه که به فشاردن بیرون آید از آب و مایع و نحو آن . (منتهی الارب ). آنچه به فشاردن و عَصر بیرون آید. (از اقرب الموارد). شیره . (دستور اللغة) (نصاب ). شیره ٔ انگور و جزآن . (دهار) (از غیاث اللغات ). آب افشرده از نباتات که منجمد نشده باشد. (مخزن الادویة). افشره . فشرده .
- عصیر امعاء ؛ عصیر روده . عصیر معوی . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به عصیر روده شود.
- عصیر انگور ؛ شراب . عصیر. رجوع به عصیر شود :
این بر آن وزن و قافیت گفتم
روزگار عصیر انگور است .

مسعودسعد.


- عصیر روده ؛ شیره ٔ روده ، و در اصطلاح پزشکی مخلوطی است از تراوشهای غده های روده .این غده ها عبارتند از غده های برونر و غده های لیبرکون و سلولهای مخاطی اپی تلیوم روده . غده های خوشه ای برونر فقط در اثناعشر موجودند ولی غده های لوله ای لیبرکون تمام سطح مخاط روده ٔ باریک را می پوشانند و سلولهای مخاطی هم در سطح مخاط و هم در عمق غده ها پراکنده اند. عصیر روده مایعی است زردرنگ که بواسطه ٔ حرارت منعقد میشود و واکنش آن قلیائی و PH آن برابر 8/3 است . این شیره دارای دو درصد مواد جامد است . (فرهنگ فارسی معین ).
- عصیر عِنَبی ؛ شیره ٔ انگور. آب انگور. فشرده ٔ انگور. و در شرع اسلام قبل از ذهاب ثلثین از آن حرام است ، یعنی هرگاه آب انگور را در دیگ ریزند و بجوشانند قبل از آنکه دوسِوُم آن کسر شود حرام است و نجس ، و بعد از ذهاب ثلثین طاهر شود و شیره گردد. و اگر قبل از آنکه دوسِوُم آن تبخیر شود بماند تا سرکه شود باز طاهر شود. (فرهنگ علوم عقلی از شرح لمعه و الفقه علی ). و رجوع به عصیر شود.
- عصیر معدنی ؛ کائنات و موجودات . (ناظم الاطباء).
- عصیر معدی ؛ (اصطلاح پزشکی ) مایعی است بیرنگ و لزج و دارای واکنش اسیدی که شامل نودونه درصد آب و یک درصد مواد معدنی و دیاستازها است . شیره ٔ معده از پرده ٔ مخاطی سطح داخلی معده که دارای غدد مترشحه ای در عمق پرزهای معده است ترشح میشود. مهمترین ماده ٔ معدنی عصیر معدی اسید کلریدریک و املاح قلیایی آن است . و بعلاوه عصیر معدی دارای سه دیاستاز پپسین و پرزور و لیپاز میباشد. مقدار اسیدکلریدریک عصیر معدی در حدود دو درصد و مقدار دیاستازهایش در حدود چهار درصد است . شیره ٔ معدی . رطوبت معده . (فرهنگ فارسی معین ).
- عصیر معوی ؛ عصیر امعاء. عصیر روده . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به عصیر روده شود.
|| شراب انگوری . (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). شراب حدیث ، و آن شرابی باشد که کمتر از شش ماه بر او گذشته است . (یادداشت مرحوم دهخدا). و گویند که آن خاص رطب است نه خرما و تمر، چه آن را نبیذ گویند که غیر از عصیر است . (از اقرب الموارد). عصیر عنبی و عصیر انگور. و رجوع به عصیر عنبی و عصیر انگور شود :
همه وادیج پرانگور و همه جای عصیر
زآنچ ورزید کنون بر بخورد برزگرا.

شاکر بخاری .


دوستان وقت عصیر است و کباب
راه را گرد نشانده ست سحاب .

منوچهری .


نیم جوشیده عصیر از سر خم
بکشیدن ، که چنین است صواب .

منوچهری .


رادمردان را هنگام عصیر
شاید ار می نبود صافی و ناب .

منوچهری .


تو ز خوشه عصیرچون یابی
تا نگیرد ز تاک خوشه عصیر.

ناصرخسرو.


به خوشه ٔ قُران در ببین دانه را
به انگور دین در رها کن عصیر.

ناصرخسرو.


چون خر بسبزه رفته بنوروز درخزان
در زیر رَز خزان شده با کوزه ٔ عصیر.

ناصرخسرو.


رَز انگور باشد بی اندازه چنانک قیمتی نگیرد و آن را بعضی عصیر سازند و بعلاقه کنند. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 139).
ناهید رودساز به امیّد بزم تو
دارد به دست جام عصیر اندر آسمان .

سوزنی .


علم اندرکش و با ریش مگس ران کردار
حمله کن بر مگسان سر خمهای عصیر.

سوزنی .


عید است و آن عصیر عروسی است صرع دار
کف بر لب آوریده و آلوده معجرش .

خاقانی .


انگور فلان باغ در وجه فلان عصیر نهادم . (سعدی ).
|| اصل و نسب : رجل کریم العصیر؛ شخص کریم النسب . (از اقرب الموارد).

عصیر. [ع َ ] ( ع ص ) شلپیده. ( منتهی الارب ). معصور و فشرده شده. ( از اقرب الموارد ). || ( اِ ) آنچه که به فشاردن بیرون آید از آب و مایع و نحو آن. ( منتهی الارب ). آنچه به فشاردن و عَصر بیرون آید. ( از اقرب الموارد ). شیره. ( دستور اللغة ) ( نصاب ). شیره انگور و جزآن. ( دهار ) ( از غیاث اللغات ). آب افشرده از نباتات که منجمد نشده باشد. ( مخزن الادویة ). افشره. فشرده.
- عصیر امعاء ؛ عصیر روده. عصیر معوی. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به عصیر روده شود.
- عصیر انگور ؛ شراب. عصیر. رجوع به عصیر شود :
این بر آن وزن و قافیت گفتم
روزگار عصیر انگور است.
مسعودسعد.
- عصیر روده ؛ شیره روده ، و در اصطلاح پزشکی مخلوطی است از تراوشهای غده های روده.این غده ها عبارتند از غده های برونر و غده های لیبرکون و سلولهای مخاطی اپی تلیوم روده. غده های خوشه ای برونر فقط در اثناعشر موجودند ولی غده های لوله ای لیبرکون تمام سطح مخاط روده باریک را می پوشانند و سلولهای مخاطی هم در سطح مخاط و هم در عمق غده ها پراکنده اند. عصیر روده مایعی است زردرنگ که بواسطه حرارت منعقد میشود و واکنش آن قلیائی و PH آن برابر 8/3 است. این شیره دارای دو درصد مواد جامد است. ( فرهنگ فارسی معین ).
- عصیر عِنَبی ؛ شیره انگور. آب انگور. فشرده انگور. و در شرع اسلام قبل از ذهاب ثلثین از آن حرام است ، یعنی هرگاه آب انگور را در دیگ ریزند و بجوشانند قبل از آنکه دوسِوُم آن کسر شود حرام است و نجس ، و بعد از ذهاب ثلثین طاهر شود و شیره گردد. و اگر قبل از آنکه دوسِوُم آن تبخیر شود بماند تا سرکه شود باز طاهر شود. ( فرهنگ علوم عقلی از شرح لمعه و الفقه علی ). و رجوع به عصیر شود.
- عصیر معدنی ؛ کائنات و موجودات. ( ناظم الاطباء ).
- عصیر معدی ؛ ( اصطلاح پزشکی ) مایعی است بیرنگ و لزج و دارای واکنش اسیدی که شامل نودونه درصد آب و یک درصد مواد معدنی و دیاستازها است. شیره معده از پرده مخاطی سطح داخلی معده که دارای غدد مترشحه ای در عمق پرزهای معده است ترشح میشود. مهمترین ماده معدنی عصیر معدی اسید کلریدریک و املاح قلیایی آن است. و بعلاوه عصیر معدی دارای سه دیاستاز پپسین و پرزور و لیپاز میباشد. مقدار اسیدکلریدریک عصیر معدی در حدود دو درصد و مقدار دیاستازهایش در حدود چهار درصد است. شیره معدی. رطوبت معده. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ عمید

۱. شیره و چکیدۀ چیزی.
۲. شراب.
* عصیر معده: (زیست شناسی ) مایعی بی رنگ و لزج که از پردۀ مخاطی داخل معده ترشح می شود، شیرۀ معدی، شیرۀ معده، رطوبت معده.

۱. شیره و چکیدۀ چیزی.
۲. شراب.
⟨ عصیر معده: (زیست‌شناسی) مایعی بی‌رنگ و لزج که از پردۀ مخاطی داخل معده ترشح می‌شود؛ شیرۀ معدی؛ شیرۀ معده؛ رطوبت معده.


دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] آب انگور را عصیر می گویند.
عصیر در لغت به معنای افشره؛ یعنی مایعی که از فشار دادن میوه های آبدار، مانند انگور، انار، خربزه و هندوانه به دست می آید، آمده است؛ از این رو، بر مایع به دست آمده از اجسام سختی که ترش یا شیرین اند، مانند کشمش، خرما و زرشک که شیرینی یا ترشی آن ها بر اثر خیساندن یا مالیدن در آب و یا افزودن آب و بر آتش نهادن و جوشیدن به دست می آید، عصیر اطلاق نمی شود؛ بلکه به آن «نبیذ» یا «نقیع» گویند.
معنای اصطلاحی
مراد از عصیر در روایات و نیز کلمات فقها در صورتی که بدون قید و قرینه ای به کار رود، آب انگور است و شامل سایر میوه ها نمی شود.

پیشنهاد کاربران

عصیر[ اصطلاح طب سنتی ]آب افشرده از نباتات که منجمد نشده باشد.


کلمات دیگر: