کلمه جو
صفحه اصلی

لور

فارسی به انگلیسی

curd, torrent


فرهنگ فارسی

ناحیه ایست در باختر ایران از دو دره دراز و دو رشته کوه بزرگ تشکیل شده و بین رشته الوند و کرمانشاهان و فلات بختیاری و جلگه خوزستان و عراق عرب واقع است . در دره خاوری رود سیمره ( کرخه ) بین کبیر کوه و پیشکوه در دره غربی رود آبدیز بین پیشکوه و پشتکوه از شمال بجنوب جاری هستند . جنگلی خشک و متغیر. این ناحیه مرکز طوایف لر است . عشایر معروف لر عبارتند از : حسنوند سگوند بیرانوند پاپی و مراتع و جنگل های وسیع آن برای بهره برداری و گله داری مفید است . آثار تاریخی مهمی از تمدنهای مادی کاسی عیلامی و ساسانی در لرستان مشاهده میشود . اکنون بعنوان فرمانداری کل لرستان اداره میشود و آن شامل چند شهرستان است ازین قرار : ۱ - خرم آباد . ۲ - بروجرد.۳ - گلپایگان . ۴ - الیگودرز. مرکز فرمانداری شهر خرم آباد است که سکنه آن ۳۸۶۷۶ تن میباشد .
ماست چکیده، پنیرتازه، شیربریده که آبش رابگیرند
( اسم ) یکی از آلات موسیقی دارای چند سیم که قدما آنرا بکار میبردند چنگ رومی صنج .
نام کرسی آرندیسمان واقع در سی هزار گزی مشرق وزول به فرانسه .

پنیری که با حرارت دادن آب‌پنیر و انعقاد پروتئین‌های آن تولید می‌شود


فرهنگ معین

(اِ.) کمان حلاجی ، کمان پنبه زنی .


(اِ.) شوخی ، بی حیایی .


(اِ.) 1 - سیل ، سیلاب . 2 - زمینی که آن را سیلاب کنده باشد.


(اِ. ) کمان حلاجی ، کمان پنبه زنی .
(اِ. ) شوخی ، بی حیایی .
(اِ. ) ۱ - سیل ، سیلاب . ۲ - زمینی که آن را سیلاب کنده باشد.
[ ماز - قزوینی . ] (اِ. ) مادة پنیری که از شیر بریده حاصل شود، چون آب شیر را که مایع پنیر زده باشند و آب آن خارج شده ، بجوشانند مایعی سفیدرنگ مانند پنیر به دست می آید که آن را لور گویند.

[ ماز - قزوینی . ] (اِ.) مادة پنیری که از شیر بریده حاصل شود، چون آب شیر را که مایع پنیر زده باشند و آب آن خارج شده ، بجوشانند مایعی سفیدرنگ مانند پنیر به دست می آید که آن را لور گویند.


لغت نامه دهخدا

لور. (اِ) قسمی از شیر که زفت شود چون پنیری ریزه آنگاه که شیر ببرد. حالوم . شیراز. (سروری ). قسمت بسته شده ٔ شیر بریده . ماده ٔ پنیری که از شیر بریده و کلچیده حاصل آید و آن غذائی ثقیل است و با شکر یا شیره خورند. محمدبن یوسف هروی در بحر الجواهر گوید: اجزاء دَسمة تختلط بلطیف الجبنیه عند انفصال ماءالجبن و ینفصل عنه بالغلیان ؟ (بحر الجواهر). ماده ٔ زفتی که از شیر بریده حاصل شود. شیر بسته . بریده ٔ شیر. ثُفل . (زمخشری ). شیر بریده و آن غیر پنیر است . دَلَمه ٔ شیر. کریز. کریس . (السامی ) : و از همه ٔ شیرینیها و از لور و شیر و دوغ پرهیز کنند و طعام از غوره و سماق وزرشک و انار دانگ باید داد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
نرم و نازک تری ز لور و پنیر
چرب و شیرین تری ز شکرو شیر
همچو سیماب کآوری در مشت
از لطافت برون رود ز انگشت .

نظامی .



کدک وکشک نهاده ست و تغار لور و دوغ
قدحی کرده پر از کنگر و کنب خوشخوار.

بسحاق اطعمه .


|| روغن و مسکه . (آنندراج ). || نوعی از پنیر باشد و آن را از آب پنیر تازه مانند پنیر سازند. || ماست چکیده . || زمینی را گویند که آن را سیلاب کنده باشد. (برهان ). آن را لورکندنیز گویند. (جهانگیری ) :
هشیار باش و خفته مرو تیز بر ستور
تا نوفتد ستور تو ناگه به جَرّ ولور.

ناصرخسرو.


صفی گر اژدهائی بد گزنده
به لور مارپیچی شد خزنده
یکی از عجز تن داده به تسلیم
یکی در لور وکردر میشد از بیم .

امیرخسرو.


گر سبکساری مترس از راه ناهموار از آنک
بهترین میدان تک خرگوش را لور و لر است .

امیرخسرو.


|| سیل . || کمان ندافی و آن را لورک نیز خوانند. (جهانگیری ). کمان حلاجی . (برهان ). کمان پنبه زنی . لورک . || نوعی از کشتی و سفینه . (غیاث ). || (ص ) بی شرم و بی حیا. (برهان ). آن را لون نیز خوانند. (جهانگیری ).

لور. (اِخ ) نام کرسی آرندیسمان (هُت -سائون ) واقع در سی هزارگزی مشرق وِزول به فرانسه . دارای راه آهن و 6062 تن سکنه .


لور. (اِخ ) لُر. ناحیتی وسیع است میان اصفهان و خوزستان و جزء خوزستان محسوب میشود. رجوع به لُر شود. (معجم البلدان ) : و در مصاحبت امیر ارغون مشاهیر و معتبران خراسان و عراق و لور و آذربایجان و شیروان . (جهانگشای جوینی ). و کوهی هست میان فارس ولور که آن را تنگ تکو گویند. (جهانگشای جوینی ص 113). از لور و شول و فارس صدهزار مرد پیاده جمع کنیم . (جهانگشای جوینی ص 117). به جانب آذربایجان فرستاد و از آن قلاع ملاحده و روم و گرج و ارمن و لور و کرد همچنین . (جامعالتواریخ رشیدی ). || نام گروهی از مردم صحرانشین . لُر. رجوع به لر شود :
جهان آسوده شد از دزد و طرّار
ز کرد و لور و ازره گیر و عیار.

فخرالدین اسعد (ویس و رامین ).



لور. (یونانی ،اِ) چنگ . صنج . (مفاتیح العلوم ). || مرادف سمسول . و رجوع به لور و سمسول شود : تا به پنج رسید [شربت شراب در عهد کیقباد که آزمایش را به چند تن دادند] نشاط در ایشان آمد و رقص و کچول آغازیدند و لور و سمسول ورزیدند. (راحةالصدور راوندی ).


لور. [ ل َ ] (اِ) درختی است بلند دارای کائوچوک و درکرانه های خلیج فارس از بندر لنگه تا چاه بهار همه جایافت شود . قسمی درخت کائوچوک دار که در چاه بهار و طبس ، خودرو است . درختی بلندو قطور با ریشه های نابجا و شاخهای آن چند صد گز روی زمین را پوشد و آن از درختان کائوچوک دار است . این درخت از درختان عظیم کائوچوکی است و در بنادر و جزائرجنوب ایران چون بندرعباس و تیس و قشم و غیره هست .


لور. [ ل ِ وَ ] (اِ) گونه ای از اولس که در جنگلهای شمال از سیصد تا 2400 گزی ارتفاع پراکنده است . نام لِور را در کلارستاق و نور و کجور و گرگان و علی آباد و میان دره و رامیان بدین درخت ، یعنی کارپینوس اریانتالیس دهند.اَلول . لول . بَر. بُر. برگت . کچف . اسَف (گااوبا).


لور. ( اِ ) قسمی از شیر که زفت شود چون پنیری ریزه آنگاه که شیر ببرد. حالوم. شیراز. ( سروری ). قسمت بسته شده شیر بریده. ماده پنیری که از شیر بریده و کلچیده حاصل آید و آن غذائی ثقیل است و با شکر یا شیره خورند. محمدبن یوسف هروی در بحر الجواهر گوید: اجزاء دَسمة تختلط بلطیف الجبنیه عند انفصال ماءالجبن و ینفصل عنه بالغلیان ؟ ( بحر الجواهر ). ماده زفتی که از شیر بریده حاصل شود. شیر بسته. بریده شیر. ثُفل. ( زمخشری ). شیر بریده و آن غیر پنیر است. دَلَمه شیر. کریز. کریس. ( السامی ) : و از همه شیرینیها و از لور و شیر و دوغ پرهیز کنند و طعام از غوره و سماق وزرشک و انار دانگ باید داد. ( ذخیره خوارزمشاهی ).
نرم و نازک تری ز لور و پنیر
چرب و شیرین تری ز شکرو شیر
همچو سیماب کآوری در مشت
از لطافت برون رود ز انگشت.
نظامی.
کدک وکشک نهاده ست و تغار لور و دوغ
قدحی کرده پر از کنگر و کنب خوشخوار.
بسحاق اطعمه.
|| روغن و مسکه. ( آنندراج ). || نوعی از پنیر باشد و آن را از آب پنیر تازه مانند پنیر سازند. || ماست چکیده. || زمینی را گویند که آن را سیلاب کنده باشد. ( برهان ). آن را لورکندنیز گویند. ( جهانگیری ) :
هشیار باش و خفته مرو تیز بر ستور
تا نوفتد ستور تو ناگه به جَرّ ولور.
ناصرخسرو.
صفی گر اژدهائی بد گزنده
به لور مارپیچی شد خزنده
یکی از عجز تن داده به تسلیم
یکی در لور وکردر میشد از بیم.
امیرخسرو.
گر سبکساری مترس از راه ناهموار از آنک
بهترین میدان تک خرگوش را لور و لر است.
امیرخسرو.
|| سیل. || کمان ندافی و آن را لورک نیز خوانند. ( جهانگیری ). کمان حلاجی. ( برهان ). کمان پنبه زنی. لورک. || نوعی از کشتی و سفینه. ( غیاث ). || ( ص ) بی شرم و بی حیا. ( برهان ). آن را لون نیز خوانند. ( جهانگیری ).

لور. ( یونانی ،اِ ) چنگ. صنج. ( مفاتیح العلوم ). || مرادف سمسول. و رجوع به لور و سمسول شود : تا به پنج رسید [شربت شراب در عهد کیقباد که آزمایش را به چند تن دادند] نشاط در ایشان آمد و رقص و کچول آغازیدند و لور و سمسول ورزیدند. ( راحةالصدور راوندی ).

لور. ( اِخ ) لُر. ناحیتی وسیع است میان اصفهان و خوزستان و جزء خوزستان محسوب میشود. رجوع به لُر شود. ( معجم البلدان ) : و در مصاحبت امیر ارغون مشاهیر و معتبران خراسان و عراق و لور و آذربایجان و شیروان. ( جهانگشای جوینی ). و کوهی هست میان فارس ولور که آن را تنگ تکو گویند. ( جهانگشای جوینی ص 113 ). از لور و شول و فارس صدهزار مرد پیاده جمع کنیم. ( جهانگشای جوینی ص 117 ). به جانب آذربایجان فرستاد و از آن قلاع ملاحده و روم و گرج و ارمن و لور و کرد همچنین. ( جامعالتواریخ رشیدی ). || نام گروهی از مردم صحرانشین. لُر. رجوع به لر شود :

لور. (اِخ ) دهی از دهستان روضه چای بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه واقع در 71هزارگزی شمال باختری ارومیه .در مسیر راه ارابه رو ارومیه به موانا. دامنه ، معتدل و مالاریائی . دارای 735 تن سکنه . آب آن از روضه چای . محصول آنجا غلات ، توتون ، حبوبات و انگور. شغل اهالی زراعت و راه آن ارابه رو است و در تابستان میتوان از موانا اتومبیل برد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).


لور. (اِخ ) دهی جزء دهستان دیلمان بخش سیاهکل دیلمان شهرستان لاهیجان ، واقع در نُه هزارگزی جنوب باختری دیلمان . کوهستانی و سردسیر. دارای 514 تن سکنه . آب آن از چشمه سار. محصول آنجا غلات و لبنیات . شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2).


فرهنگ عمید

۱. ماست چکیده.
۲. نوعی پنیر که از شیر بریده و آب گرفته تهیه می شد.
"

دانشنامه عمومی

Lewer به معنی لب در حالتی که مقداری آویزان باشد در مورد حیوانات و گاهی انسان برای تحقیر یا کنایه


مجرای آب ؛ بویژه اگر در اثر بارندگی بوجود آمده باشد ، شیله.


لور یا لورک، پنیری است که با حرارت دادن آب پنیر و انعقاد پروتئین های آن تولید می شود.
برای تهیه لور به آب پنیر مایه پنیر زده می شود و آب آن را نیز خارج می کنند.
معمولاً اگر شیر گوسفند یا گاو، جوشانده شود مایعی سفیدرنگ مانند پنیر به دست می آید که آن را لور گویند. حرارت استفاده شده باید تند باشد که آب زود جوش بیاید و ته نگیرد، و به محض جوش آمدن مقداری آب سرد در آن می ریزیم تا کل لور موجود در آب پنیر بدست بیاید و از بین نرود. پنیر لور یک پنیر کم نمک و کم چربی است. این پنیر به واسطه بالا بودن میزان اسیدهای آمینه ضروری در آن آلفا- لاکتالبومین از نظر ارزش تغذیه ای منحصربفرد است و از آنجا که کم کالری است و چربی آن از خامه و سرشیر بسیار کمتر است می تواند جایگزین این محصولات شود و افرادی که از چربی پرهیزی دارند می توانند آن را به جای فراورده های چرب شیر مصرف نمایند.
لور سرشار از پروتئین و کلسیم است و به همین دلیل مصرف آن می تواند تا مدت ها شما را سیر نگه دارد. اگر پنیر لور را با میوه های تازه فصل ترکیب کنید، یک غذای بسیار مغذی و پرانرژی برای وعده صبحانه تان خواهید داشت پنیر لور یک پنیر ارزان است و در دسرها و شیرینی نیز استفاده می شود. این فراورده حاوی مقدار زیادی مواد مغذی مانند لاکتوز، چربی و پروتئین های محلول در آب پنیر بوده و به دلیل حضور مقادیر قابل ملاحظه ای از پروتئینها، یک ماده مغذی و سهل الهضم است. همچنین وجود مقادیر زیادی از اسیدهای آمینه ترئونین، والین، لوسین، ایزولوسین و سیستئین، آن را از نظر ترکیب با آلبومین تخم مرغ قابل مقایسه می نماید.

فرهنگستان زبان و ادب

{whey cheese} [علوم و فنّاوری غذا] پنیری که با حرارت دادن آب پنیر و انعقاد پروتئین های آن تولید می شود

گویش اصفهانی

تکیه ای: -------
طاری: ---------
طامه ای: -------
طرقی: ---------
کشه ای: ---------
نطنزی: -------


گویش مازنی

نوعی درختچه است


۱پنیری که از شیر ترش شده به دست آید ۲آب ماست کیسه کشیده را ...


از مراتع نشتای عباس آباد


/levar/ نوعی درختچه است & پنیری که از شیر ترش شده به دست آید - آب ماست کیسه کشیده را جوشانده و از آن ماده ی پنیر مانند به دست آورند، که به آن لور گویند & از مراتع نشتای عباس آباد

واژه نامه بختیاریکا

( لور + ) رو به آفتاب
( لور + ) زمین بایر
( لَوَر ) به لور بیدِن
درّه یا شور پهن
( لَوَر ) مخفیگاه
نی از گونه های جیله

پیشنهاد کاربران

تاشک

لور به معنی گوسفند است

لور یعنی سر اغاز تاریخ وتمدن و فرهنگ یعنی پدر تمام ایرانیان لر یعنی یک راهرو کمپلت در موزه لوور هیچ انسانی به اجداد خود اهانت نمیکند ما افتخار میکنیم که هنوز پاک تربن نژاد ایرانی باقی مونده

لُور، نام یک حیوان وحشی است شبیه به گربه صدای مشابه به صدای انسان دارد این حیوان بومی منتقه ساغر استان غور افغانستان است این حیوان در کوه زارمرغ زیست میکند

لور

✅در کوردی بە سرزمین علفزار و حاصلخیز میگن لەوەر یا لەوەرستان لَوَرِستانات
کە لورستان از همین لەوەرستان مشتق شدە کە ایلات و طوایف کوردکە ساکن آن سرزمین بودن بدانجا اطلاق کردن

واژە لەوەڕ در کـوردی بە معنای چرا و علف است
و لەوەڕگا یا لەوەڕستان بە معنای چراگاە و سرزمین علفزار است
کە لورستان از آن گرفته شده و به معنای سرزمین علفزار و چرای خوب است



لور نام ایلی بزرگ است که در نقاط مختلف ایران و عراق پراکنده شده اند. از باقیماندگان عیلامیان و براساس آثار تاریخی که در محل سکونت این ایل کشف گردید، ریشه نژادی آنان، ترکیبی لولوئیان، کاسیان، گوتیان است. بر مبنای این منابع تاریخ، این نام از مکانی برگرفته شده است که نام"لور" دارد و در منطقه در نزدیکی"وانرود" یا از صحرایی که نام آن لور می باشد و در شمال دزفول قرار دارد. به درازای روزگاران، این ملت به دلایلی متفاوت از دو مکان کوچ کرده اند و در مکانهای جدیدی سکونت یافته اند و نام لور را برآنان نهاده اند. برخی از شرقشناسان و پژوهشگران، بدین اشاره می کنند: این دو مکان وضعیت و شیوه های مختلفی با هم دارند.
معین الدین نطنزی می گوید: در ولایت"مانورد" روستایی بنام«کریت» وجود دارد و در دره ای به نام"لور" واقع می باشد و در این دره مناطقی وجود دارد که بدان لور می گویند و برای همین نیز نام این ایل را از نام این منطقه برگرفته اند ( منتخب التواریخ ) .
کی استرانج در کتاب ( بلدان الخلافه الشرقیه ) می نویسد: سرزمینی که در شمال دزفول قرار دارد، قسمت شرق آن در ابتدای سده های میانی به بیابان لور و مردمان آن به ایل لور شناخته می شدند و بعدها لوران به دو قسم تقسیم شدند: لور کوچک و برزگ.
حمدالله مستوفی می گوید: نام لور از روستای به نام کورد برگرفته شد که در منطقه"مانرود" واقع است و دره ای در این منطقه وجود دارد که با لهجه لوری بدان"مانرود" می گویند و در این دره جایی وجود دارد که بدان لور می گویند و نام لور از این منطقه گرفته شده است.
والترهینتس در ( دنیای ایلام گمشده ) یادآوری می کند: آثار باقیمانده از عیلامیان در مناطق لورنیشن به هزاره سوم قبل از میلاد بر می گردد.
دکتر اسکندر امان الهی می نویسد: مناطق شمال و شمال غربی خوزستان در دوران قدیم، سرزمین لوران بود و آثار لوران در مناطق نزدیک به شهر اندیمشک واقع است.
د. امان الهی می افزاید: جغرافیدانان و مورخان در قرن سوم هجری قمری، در مورد شهری به نام لور سخن به میان آورده اند که در نزدیکی اندیمشک واقع بوده است.
ولادیمیر مینورسکی در کتاب ( رساله لر و لورستان ) و صاحب کتاب"تاریخ گزیده" می نویسد: نام لور را مکانی به نام لور بر می گرداند که در نزدیکی مانرود واقع می باشد. احتمال دارد، دلیل این چنین موضوعی این باشد که شهر لوری را که جغرافیدانان عرب نام آنرا ذکر کرده اند.
قاضی احمد بن غفار کاشانی دلیل نام نهادن کورد و لور را بدین بر می گرداند که آن منطقه ای را که بدان کورد می گویند و در منطقه مانرود قرار دارد و در نزدیکی این نقطه، روستایی به نام لور وجود دارد و بدین دلیل که ملیتهای ساکن در این روستا از مردمان اصیلی بوده اند و به همین سبب نیز نام آنان را از این منطقه جغرافیایی برگرفته اند.
راولینسون در ( زهاب الی خوزستان ) بدین گونه منطقه لور را وصف می کند و می نویسد: این منطقه در زمان خود، مرغزاری پوشیده از علف بود. ولی اکنون به بیابانی خشکی بدلیل کمبود آب تبدیل شده است. از آثار آن مشخص است که در دوره های قدیم، مکان سکونت مردم بوده است و علاوه برآن نیز ویرانه مختص بدین ایل در منطقه صالح آباد وجود دارند.
شرقشناس روسی"چریکوف" آشکار می کند: صحرای لور در منطقه صالح آباد واقع می باشد.
شرقشناس آلمانی"بارون بد" می نویسد: در حال حاضر، چند گروه از عشیره سگوند در منطقه لورستان زندگی می کنند.
در تمامی این اسناد که از آنان سخن به میان آوردیم، بدین واقعیت می رسیم که ریشه نام لور از نام منطقه ای به همین نام گرفته شده است و در مورد این که ریشه نژادی آنان کورد باشد، بسیاری از مورخان و شرقشناسان برآن مهر تأیید نهاده اند و از آنان می توان به این مورخان و پژوهشگران اشاره نمود:
الف ) دکتر عبدالحسین زرین کوب می گوید: لک و لور بخشی از ملت کورد هستند.
ب ) محمدامین زکی بگ: لوران کورد و لورستان نیز کوردستانی است.
پ ) آیت الله محمد مردوخ: لوران کورد هستند.
ت ) ت. فیروزان: لوران کورد هستند و لهجه لوری یکی از لهجه های لوری است.
ج ) فریج: لوران از مهمترین ایلات کورد هستند.
ح ) محمد علی هونی: لوران و شبانکاره ها و شولیان، بخش مهمی از ملت کورد می باشند.
چ ) کلنل استورات: به عقیده من، کوردان و لوران از یک نژاد هستند.
خ ) گروهی از پژوهشگران فرانسوی: لوران و بختیاریها از اقوام نزدیک به کورد هستند.
د ) انسکلوپیدیا علوم اسلامی: لوران طایفه ای از کوردان هستند.
ذ ) عباس عزاوی: لوران و بختیاریان به اقوام کورد بسیار نزدیک هستند.
ر ) کلیم الله توحدی: لوران بخشی از کوردان هستند و لور و بختیاری دو ایل از کوردان می باشند.
ژ ) سیروس برهام: لوران از کوردان هستند.
س ) مسعودی در"التنبیة و الاشراف"، لوران را از زمره ایلات کورد بر می شمارد.
ش ) رشید یاسمی: مردم هر دو منطقه فارس و لورستان، کورد هستند.
ص ) راولینسون: کوردان و لوران از جنبه فیزیکی شبیه به مادها هستند.
ض ) بونیفاسیو فرانسوی: لوران وبختیاریان از عناصر کورد می باشند.
ط ) یاقوت حموی: لوران، قومی از کوردان و لورستان میهن لوران متعلق به کوردان است.
با در نظر گرفتن گستردگی آن اشخاصی که کورد بودن لوران را اثبات نموده اند را مختصراً ذکر می کنیم: استخری، وریج، هنری فیلد، رسو، مالکولم، هاسل، بتلیسی، جوانین، احمدپاشا، لوریه، براون، صدیق زاده، دیاکیف، محمد مرتضایی، احمد نفیسی، قائد زنگنه، هوتوم و سیندکر.
با این همه سند، لوران بدین معترف نیستند که کورد بوده اند و کورد بودن خود را انکار و خود را جدای از کوردان میدانند. فارس، ترک و عرب این موضوع را خوب میدانند که لوران ریشه ای ایرانی دارند و آریایی می باشند و براین تکیه اصرار می کنند که زبان آنان فارسی است. این نیز بخاطر آنست که خود را به کهن ترین مردم ایران و نخستین ساکنان ایران بر می شمارند. این گونه چیزی هم، کاملاًً بی اس . . .


کلمات دیگر: