کلمه جو
صفحه اصلی

استهزاء


برابر پارسی : ریشخند، نیشخند

فارسی به انگلیسی

mockery

فارسی به عربی

احتقر , اسخر , سخریة , مهزلة

مترادف و متضاد

mockery (اسم)
مسخره، استهزاء، طنز، زحمت بیهوده

ridicule (اسم)
مسخره، ریشخند، سخره، تمسخر، استهزاء، سخریه، استهزا

scoff (اسم)
مسخره، ریشخند، طعنه، سخره، تمسخر، استهزاء، سخریه، طنز

jeer (اسم)
مسخره، ریشخند، طعنه، استهزاء، طنز

derision (اسم)
سخره، تمسخر، مایه خنده و تمسخر، استهزاء، سخریه

sneer (اسم)
تمسخر، استهزاء، خنده، پوزخند، نیشخند

fleer (اسم)
تمسخر، استهزاء، خنده نیش دار، خنده

فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع . ] (مص م . ) بر کسی خندیدن ، مسخره نمودن .

لغت نامه دهخدا

استهزاء. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) خندستانی. ( مجمل اللغه ). خندستانی کردن. ( زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). بر کسی خندیدن. تمسخر کردن. ( غیاث ). جمز. ریشخند کردن. ریشخند. تهکم. طنز. فسوس. افسوس. فسوس کردن. ( منتهی الارب ). فسوس داشتن. دست انداختن. سخریه. سخریه کردن. فسوسیدن : انما نحن مستهزؤن. ( قرآن 14/2 )؛ ما فسوس میداشتیم. ( تفسیر ابوالفتوح رازی )؛ ما بمحمد و قوم او فسوس می کردیم. ( تفسیر ابوالفتوح رازی ). || ضعیف و حقیر شمردن. || انکار چیزی کردن. || مکافات فسوس دادن یا ناگاه گرفتن بر آن. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی ساره

ریشخند


دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] یکی از محرّمات (که از عوامل غیبت هم به شمار می رود.) مسخره کردن و استهزاء است و شک نیست که سخریّه و استهزاء یکی از عواملی است که بسیاری از اوقات انسان های ضعیف الایمان را وادار به غیبت می کند. آیات که در قرآن سخن از استهزا به میان آورده بیشتر مربوط به حوزه عقیده و دین بوده که در آن، جبهه مخالفِ انبیای الهی، مؤمنان، وحی، آیات قرآن، احکام عبادی، معاد، پیامبران و حتی خداوند را به تمسخر گرفته و از استهزا به صورت حربه ای برای رویارویی با دین الهی بهره می جستند.
استهزاء از ریشه «ه ـ ز ـ ء» و در لغت به معنای طلب تحقیر است، با هر وسیله ای که صورت گیرد. در اصطلاح عبارت است از مسخره کردن افراد یا برخی امور با گفتار، یا کردار؛ مانند اشاره با چشم و دیگر اعضای بدن.
← اقسام استهزاء
این مفهوم در قرآن کریم با واژه های «هُزْء» و مشتقات آن ۳۴ بار و «سُخْر» و مشتقاتش ۱۶ بار به کار رفته است که بیشتر لغویان این دو واژه را به یک معنا دانسته اند. افزون بر این، واژه های «ضِحْک» به معنای خنده، و «غَمْز» به معنای اشاره با چشم و ابرو، و «هَمْز» به معنای عیب جویی در غیاب، و «لَمْز» به معنای عیب جویی در حضور و مسخره کردن با استهزاء مرتبط است. همچنین جملاتی مانند «اَصَلوتُک تَأمُرُک اَن نَترُک ما یعبُدُ ءاباؤُنا.» «اَهـذا الَّذی بَعَثَ اللّهُ رَسولا.» که به دنبال همزه استفهام آمده و با قصد تحقیر بیان شده از دیگر تعبیراتی است که در برخی موارد در استهزا به کار رفته است.
استهزاء در قرآن
آیات که در قرآن سخن از استهزا به میان آورده بیشتر مربوط به حوزه عقیده و دین بوده که در آن، جبهه مخالفِ انبیای الهی، مؤمنان، وحی، آیات قرآن، احکام عبادی، معاد، پیامبران و حتی خداوند را به تمسخر گرفته و از استهزا به صورت حربه ای برای رویارویی با دین الهی بهره می جستند. در آیاتی نیز استهزا در حوزه اخلاق مطرح شده که درآن خداوند مؤمنان را از تمسخر یکدیگر منع کرده است. ، افزون بر این، در آیاتی دیگر خداوند سبک شمردن دین و نادیده گرفتن احکام الهی از جانب مسلمانان را نوعی استهزا دانسته، و آنان را از چنین برخوردی برحذر داشته است. در مجموع این آیات، قرآن ضمن بیان حکم استهزا و منشأ آن، آثار و پیامدهای این صفت مذموم اخلاقی را برشمرده و راه های مقابله با استهزاگران را به مؤمنان گوش زد کرده است.
← استهزاء از محرمات
...
[ویکی فقه] استهزاء (قرآن). استهزا به معنای مسخره کردن است.
استهزاء از ریشه «هـ ـ ز ـ ء» و در لغت به معنای طلب تحقیر است، با هر وسیله ای که صورت گیرد.
معنای اصطلاحی
و در اصطلاح عبارت است از مسخره کردن افراد یا برخی امور با گفتار، یا کردار؛ مانند اشاره با چشم و دیگر اعضای بدن که این عمل بیشتر به قصد تحقیر و توهین به دیگران صورت می گیرد و گاهی نیز با اهدافی دیگر مانند فراهم کردن زمینه خوشحالی خود و دیگران، تقویت روحیه خود و تضعیف روحیه دشمن، جبران کمبود شخصیت، ارضای روحیه دیگر آزاری و ... انجام می پذیرد. در مواردی نیز هدف، مجازات یا تربیت فرد یا جامعه است که در این صورت ممدوح است؛ نه مذموم.این مفهوم در قرآن کریم با واژه های «هُزْء» و مشتقات آن ۳۴ بار و «سُخْر» و مشتقاتش ۱۶ بار به کار رفته است که بیشتر لغویان این دو واژه را به یک معنا دانسته اند؛ ولی برخی بین این دو تفاوت قائل شده اند.

جدول کلمات

سخر

پیشنهاد کاربران

شوخی، تمثیل به چیزی به حالت تمسخر، سخنی جهت خنده

مسخره کردن

مورد تمسخر قرار دادن


کلمات دیگر: