کلمه جو
صفحه اصلی

تربیت


مترادف تربیت : پرورش، تادیب، تعلیم، تهذیب، فرهنگ، فرهیختگی، نزاکت، پروراندن، پروردن، پرورش دادن

برابر پارسی : پرورش، فرهیختن

فارسی به انگلیسی

culture, education, nurture, training, upbringing, civility

training, education, nurture, civility


culture, education, nurture, training, upbringing


فارسی به عربی

اسلوب , غذاء

مترادف و متضاد

پروراندن، پروردن، پرورش دادن


پرورش، تادیب، تعلیم، تهذیب


فرهنگ، فرهیختگی، نزاکت


۱. پرورش، تادیب، تعلیم، تهذیب،
۲. فرهنگ، فرهیختگی، نزاکت
۳. پروراندن، پروردن، پرورش دادن


manner (اسم)
راه، رفتار، طرز عمل، عنوان، قسم، سیاق، فن، نوع، سبک، چگونگی، تربیت، ادب، روش، رسوم، طرز، طریقه، طریق، سان، طور، مسلک، سلیقه

steerage (اسم)
راهنمایی، اداره، تربیت، هدایت، سکان

cultivation (اسم)
ترویج، زراعت، تربیت، کشت، تهذیب

civility (اسم)
مدارا، نزاکت، نجابت و رفتار خوب، تربیت، مردمی

nurture (اسم)
غذا، تغذیه، تربیت، پرورش، بار اوردن بچه

upbringing (اسم)
تربیت، روش اموزش و پرورش بچه

pedagogy (اسم)
تربیت، تعلیم، فن تعلیم، نواموزی، فن اموزش وپرورش کودک، للگی

gentry (اسم)
تربیت، اصالت، مردمان محترم و با تربیت

gentrice (اسم)
نجابت، تربیت، اصالت

pedagogics (اسم)
تربیت، فن اموزش وپرورش کودک، للگی

فرهنگ فارسی

پروردن، پروراندن، پرورش دادن، ادب یاددادن
۱- ( مصدر ) پروردن پروراندن . ۲- آداب و اخلاق را بکسی آموختن . ۳- ( اسم ) پرورش یا تربیت بدنی . پرورش بدن بوسیل. انواع ورزش . یا تعلیم و تربیت . آموزش و پرورش .
پروردن یا دست نرم بر پهلوی بچه زدن تا بخواب رود .

فرهنگ معین

(تَ یَ ) [ ع . تربیة ] (مص م . ) ۱ - پروردن . ۲ - ادب و اخلاق را به کسی آموختن . ، ~بدنی سازمانی که برنامه ریزی و اجرای امور ورزشی را بر عهده دارد. ، ~معلم مرکزی که دانشجویان را برای تدریس در مدارس یا دانشگاه ها آموزش می دهد، دانش سرا.

لغت نامه دهخدا

تربیت. [ ت َ ] ( ع مص ) پروردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ): چون بقدرت بیچون ترتیب تربیَت و تربیت و تزتیت عالم امکان بدرجه رابع رسند. ( دره نادره چ شهیدی ص 12 ). || دست نرم بر انزلی بچه زدن تا بخواب رود. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ).

تربیت. [ ت َ ی َ ] ( از ع ، مص ) تربیة. پرورانیدن. ( تاج المصادر بیهقی ). پروردن. ( دهار ) ( زوزنی ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). پروردن و آموختن ، وبا لفظ دادن و کردن مستعمل. ( آنندراج ) :
بی تربیت طبیب رنجورم
بی تقویت علاج بیمارم.
مسعودسعد.
... و بمزیت تربیت و ترشیح مخصوص شدم.( کلیله و دمنه ).
یزدانْش زلعنت آفریده
وز تربیتش جهان پشیمان.
خاقانی.
خاک را زنده کند تربیت باد بهار
سنگ باشد که دلش زنده نگردد به نسیم.
سعدی.
دریغ آمدم تربیت ستوران و آینه داری در محلت کوران. ( گلستان ). تربیت یکسان است ولیکن طبایع مختلف. ( گلستان ). فی الجمله پسر در قوت و صنعت سر آمد... تا بحدی که پیش ملک آن روزگار گفته بود استاد فضیلتی که بر من دارد از روی بزرگیست و حق تربیت ، وگرنه بقوت ازو کمتر نیستم. ( گلستان ).
حقوق تربیتت را که در ترقی باد
زبان کجاست که در حضرتت فروخوانم ؟
صائب.
- باتربیت ؛ باادب و بادانش. ( ناظم الاطباء ).
- بی تربیت ؛ بی ادب. بی دانش. ( ناظم الاطباء ).
- تعلیم و تربیت ؛ آموزش و پرورش.
|| تأدیب و سیاست. ( ناظم الاطباء ) :
اگر از سختی ایام شودآدم نرم
روی من تربیت سیلی استاد کند.
صائب.
رجوع به تربیة و «تعلیم و تربیت » شود. || ترقی و برتری. ( ناظم الاطباء ). || احسان و تفقد نسبت به شاعر و دیگر زیردستان. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) : امیر [ مسعود ] وی [ خواجه احمدحسن ] را گرم پرسید و تربیت ارزانی داشت و به زبان نیکوئی گفت. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 144 ). تا حضرت خلافت با وی [ فضل بن ربیع ] بسر رضا آمد... و امیدوار تربیت و اصطناع فرمود. ( تاریخ بیهقی ). و این تشریف که خلیفه فرمود بدو رسانید... و امیدوار دیگر تربیت ها گرداند. ( تاریخ بیهقی ). با آنکه ملک عادل انوشیروان کسری بن قباد را سعادت ذات... و تربیت خدمتکاران حاصل است می بینیم که کارهای زمانه میل به ادبار دارد. ( کلیله و دمنه ). هرکه هست بر اندازه تربیت ملک از او فایده بر تواند داشت. ( کلیله و دمنه ). تربیت پادشاه برقدر منفعت باید. ( کلیله و دمنه ).

تربیت . [ ت َ ] (ع مص ) پروردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد): چون بقدرت بیچون ترتیب تربیَت و تربیت و تزتیت عالم امکان بدرجه ٔ رابع رسند. (دره ٔ نادره چ شهیدی ص 12). || دست نرم بر انزلی بچه زدن تا بخواب رود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد).


تربیت . [ ت َ ی َ ] (از ع ، مص ) تربیة. پرورانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). پروردن . (دهار) (زوزنی ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد). پروردن و آموختن ، وبا لفظ دادن و کردن مستعمل . (آنندراج ) :
بی تربیت طبیب رنجورم
بی تقویت علاج بیمارم .

مسعودسعد.


... و بمزیت تربیت و ترشیح مخصوص شدم .(کلیله و دمنه ).
یزدانْش زلعنت آفریده
وز تربیتش جهان پشیمان .

خاقانی .


خاک را زنده کند تربیت باد بهار
سنگ باشد که دلش زنده نگردد به نسیم .

سعدی .


دریغ آمدم تربیت ستوران و آینه داری در محلت کوران . (گلستان ). تربیت یکسان است ولیکن طبایع مختلف . (گلستان ). فی الجمله پسر در قوت و صنعت سر آمد... تا بحدی که پیش ملک آن روزگار گفته بود استاد فضیلتی که بر من دارد از روی بزرگیست و حق تربیت ، وگرنه بقوت ازو کمتر نیستم . (گلستان ).
حقوق تربیتت را که در ترقی باد
زبان کجاست که در حضرتت فروخوانم ؟

صائب .


- باتربیت ؛ باادب و بادانش . (ناظم الاطباء).
- بی تربیت ؛ بی ادب . بی دانش . (ناظم الاطباء).
- تعلیم و تربیت ؛ آموزش و پرورش .
|| تأدیب و سیاست . (ناظم الاطباء) :
اگر از سختی ایام شودآدم نرم
روی من تربیت سیلی استاد کند.

صائب .


رجوع به تربیة و «تعلیم و تربیت » شود. || ترقی و برتری . (ناظم الاطباء). || احسان و تفقد نسبت به شاعر و دیگر زیردستان . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : امیر [ مسعود ] وی [ خواجه احمدحسن ] را گرم پرسید و تربیت ارزانی داشت و به زبان نیکوئی گفت . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 144). تا حضرت خلافت با وی [ فضل بن ربیع ] بسر رضا آمد... و امیدوار تربیت و اصطناع فرمود. (تاریخ بیهقی ). و این تشریف که خلیفه فرمود بدو رسانید... و امیدوار دیگر تربیت ها گرداند. (تاریخ بیهقی ). با آنکه ملک عادل انوشیروان کسری بن قباد را سعادت ذات ... و تربیت خدمتکاران حاصل است می بینیم که کارهای زمانه میل به ادبار دارد. (کلیله و دمنه ). هرکه هست بر اندازه ٔ تربیت ملک از او فایده بر تواند داشت . (کلیله و دمنه ). تربیت پادشاه برقدر منفعت باید. (کلیله و دمنه ).
گر یابد از تو تربیتی کان خاطرش
خندد ز قدر گوهر نظمش بر آفتاب .

خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 60).


|| غذا و روزی دادن . (ناظم الاطباء).

تربیت . [ ت َ ی َ ] (اِخ ) میرزا محمد علیخان تبریزی (1256 - 1318 هَ . ش .). مردی فاضل و متتبع بود و کتابخانه ٔ مفصل معتبری از کتب خطی و چاپی فراهم کرده ... در اثناء جنگ جهانگیر اول 1914 - 1918 م . آن مرحوم با جمعی ایرانیان مهاجر دیگر به برلین آمده بودند و راقم این سطور نیز در آن اوقات در آنجا بود و مدت سه چهار سال با هم معاشر بودیم ، تولدش در ششم خرداد 1256 هَ . ش . در تبریز اتفاق افتاد و دربیست وششم یا بیست ویکم یا بیست وهفتم دیماه سنه ٔ 1318هَ . ش . مطابق بیست ویکم یا بیست ودوم جمادی الاَّخر سنه ٔ 1358 هَ . ق . در تهران فوت کرد. (از وفیات معاصرین بقلم محمد قزوینی ، مجله ٔ یادگار سال 3 شماره ٔ 4).


فرهنگ عمید

۱. پروردن، پروراندن، پرورش دادن.
۲. ادب و اخلاق به کسی یاد دادن.

دانشنامه عمومی

تربیت (ابهام زدایی). تربیت ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
تربیت (روزنامه)
تربیت (فیلم ۱۹۵۸)
تربیت (فیلم ۱۹۷۷)

تربیت (روزنامه). تربیت، نخستین روزنامهٔ غیردولتی ایران از تاریخ پنج شنبه یازدهم رجب ۱۳۱۴ ق. (۱۲۷۵ هـ. ش) تا تاریخ پنج شنبه ۲۹ محرّم ۱۳۲۵ ق. (۲۹ مهر ۱۲۸۶ هـ. ش) در تهران انتشار یافت و مجموعاً در ۴۳۴ شماره (۲۴۹۲ صفحه) منتشر شد. از یازدهم ذیقعدهٔ ۱۳۱۵ ق. تا پنجم جمادی الاولی ۱۳۱۶ ق. به صورت روزنامه و در بقیهٔ دوران انتشار به صورت هفته نامه منتشر می شد. از شمارهٔ ۱۱۱ (اول صفر ۱۳۱۶ ق) عبارت «روزنامهٔ آزاد یومیه» و از شمارهٔ ۱۳۰ (۲۶ شوال ۱۳۱۶ ق) تا آخرین شماره، عبارت «روزنامهٔ آزاد هفتگی» در سرلوحهٔ این روزنامه قید شده است.
محمدحسین فروغی روزنامه تربیت را به طریقی بسیار جذاب و با مطالبی شیوا منتشر می ساخت. به علت درج مقالات سودمند و مفید پیوسته مورد توجه اندیشمندان بوده و به خصوص از لحاظ نشر فارسی و زیبایی خط جای خاصی را در میان روزنامه های فارسی زبان به خود اختصاص داده بود. به عنوان مثال با حمایت مالی زین العابدین تقی یف، از رجال و ثروت مندان آذربایجانی دوره قاجار، یک صفحه به صفحات آن افزوده می شود (بی آنکه قیمتش افزوده شود) این روزنامه، نفیس، خوش خط و با کاغذ مرغوب بود. حتی نخستین شماره روزنامه تربیت (در هفدهم دسامبر ۱۸۹۶ میلادی و در ۴ صفحه) به قطع بزرگ به خط نستعلیق و کاغذ مرغوب منتشر شده بود.
در سرمقاله های تربیت بارها در بارهٔ اهمیت علوم و معارف در پیشرفت و ترقی ملل و اقوام سخن گفته شده و تأکید گردیده است که تربیت جریده ای علمی و ادبی و سیاسی است و هدف از نگارش آن بسط معرفت و بصیرت و رهایی از نادانی است. همچنین این روزنامه، ساده کردن مطالب را برای بهره مندی عموم از وظایف خود شمرده است.
تربیت، اخبار علمی و اجتماعی و سیاسی داخلی و خارجی و مقالات و مطالب تألیف و ترجمه شدهٔ آموزنده داشت و در مقالات گوناگون، از جمله «استعداد اهل ایران» و «استعداد علمی مردم ایران» و «استعداد صنعتی مردم ایران»، بر قابلیت ها و استعدادهای مردم ایران، تأکید می کرد و مردم را به فراگیری علوم و فنون فرا می خواند. شرح حال دانشمندان و هنرمندان و سیاست مداران، از جمله نیوتن، پاستور، گوتنبرگ، گالیله، واشینگتن، حافظ و خیام، غالباً به صورت پاورقی در شماره های پیاپی درج می شد تا زندگی شان سرمشق قرار گیرد.

تربیت (فیلم ۱۹۵۸). تربیت (انگلیسی: Parvarish) یک فیلم است که در سال ۱۹۵۸ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به راج کاپور، مالا سینها و لالیتا پاوار اشاره کرد.

تربیت (فیلم ۱۹۷۷). تربیت (انگلیسی: Parvarish) فیلمی در ژانر درام است که در سال ۱۹۷۷ منتشر شد.
۲۳ اکتبر ۱۹۷۷ (۱۹۷۷-10-۲۳)
بازرس پلیس وظیفه شناسی بنام شمشیر سینگ طی یک درگیری راهزن معروف، منگال سینگ را دستگیر می کند. همسر منگال پسر او را به دنیا آورده و می میرد از این رو شمشیر پسر منگال را به خانه آورده و او را مثل پسر خودش بزرگ می کند. در دوران کودکی کیشن (پسر شمشیر) و آمیت (پسر منگال) سوتفاهمی به وجود می آید که سبب می شود کیشن خود را پسر منگال بداند. همین موضوع باعث ورود او به دنیای جرم و جنایت می شود. در عوض آمیت همانند پدرخوانده اش به یک افسر پلیس تبدیل می شود. آمیت و کیشن چندین بار در مأموریتهای آمیت رودرروی هم قرار می گیرند تا اینکه آمیت متوجه اعمال خلاف کیشن می شود ولی در اثبات آن عاجز می ماند. طی یک حادثه ساختگی آمیت تظاهر به نابینایی می کند تا برادرش و همچنین تمام اعضای گروه جنایتکاران را دستگیر کند و…

دانشنامه آزاد فارسی

فراهم آوردن زمینه برای پرورش استعدادهای درونی هر موجود و به ظهور و فعلیت رساندن امکانات بالقوۀ موجود در درون او. در مورد انسان، فراهم آوردن شرایط برای شکوفایی همۀ استعدادهای درونی در جهت رسیدن به هدف مطلوب (با برنامه ای حساب شده) تربیت نامیده می شود. در کاربردهای عمومی تر، تربیت به معانی مختلف به کار می رود ازجمله ۱. در معنای عامیانه و در تعابیری چون باتربیت، و بی تربیت به مفهوم برخورداری فرد از رفتارها یا هنجارهای اخلاقی و آرمانی پیش کسوتان و بزرگسالان گروه یا قشری خاص از جامعه و غالباً مترادف با ادب به کار می رود. سلام کردن، جلوی پای معلم یا بزرگ ترها برخاستن، اطاعت از دستور پدر و مادر، و مشابه این ها تربیت تلقی می شود؛ ۲. پرورش؛ ۳. آموزش ویژه برای کسب مهارتی خاص به منظور اشتغال به حرفه ای معین، ازجمله تربیت معلم، تربیت مدرس، تربیت کارگر ماهر، تربیت خلبان، تربیت کادر سیاسی. تربیت در ایـن مفهوم، بــه «آموزش» مستقیم نزدیک می شود و مستلزم وجود استانداردهای لازم برای یک حرفه یا شغل، مرکزی با امکانات خاص، برنامه ای منظم، زمانی مشخص، و ارزشیابی دقیق است؛ ۴. همراه با تعلیم، برابر با عبارت «آموزش و پرورش». در این کاربرد، منظور از تربیت (یا پرورش) پرداختن به جنبه های انسانی و اخلاقی و معنوی، و مراد از تعلیم (یا آموزش) تقویت جنبه های ذهنی و نظری و آگاهی بخش است.

تربیت (نشریه). نخستین نشریۀ روزانۀ ایران. از ۱۱ رجب ۱۳۱۴ تا ۲۹ محرم ۱۳۲۵ق، ابتدا به صورت هفتگی و سپس روزانه و پس از آن مجدداً هفتگی، به مدیریت محمدحسین فروغی اصفهانی و نیابت سلیمان، در تهران، با چاپ سنگی منتشر شد.

فرهنگ فارسی ساره

پرورش، فرهیختن


دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تربیت یعنی پرورش در جهت رشد و کمال.
از آن به مناسبت در بابهای صلات، حج، تجارت، نکاح، صید و ذباحه و لقطه سخن گفته شده است.

تعریف
بعثت پیامبران، نزول کتابهای آسمانی و تشریع شرایع و تکالیف، همه در راستای تربیت انسان و هدایت او به صراط مستقیم عبودیت و نیل به هدف والای خلقت، یعنی معرفت خداوند متعال و تخلق به فضائل انسانی و دوری جستن از رذائل و خوی حیوانی است؛ چنان‏که آیات و روایات متعدّدی بر این حقیقت تأکید دارند و اصولا فلسفه تشکیل حکومت دینی و نصب کارگزاران شایسته و صالح در رأس امور، تشریع فرائضی‏همچون امر به معروف و نهی از منکر و اهتمام دین به تعلیم و تعلم، همان تربیت انسان به تربیت الهی و نیل او به قله بلند معرفت و عبودیت است.

تربیت فرزند
از وظایف مهم ولی کودک نسبت به وی اهتمام به تربیت او است. مضمون بسیاری از روایات چنین است: بگذارید کودک تا شش یا هفت سالگی بازی کند، سپس به تعلیم و تربیت او همّت گمارده، خواندن، نوشتن، قرآن، نماز، حلال و حرام و معارف دینی را به او بیاموزید و چون به سنّ نه سالگی رسید اهتمام و تأکید بیشتری- بویژه در امر نماز- داشته باشید. همچنین فرزندانتان را با احادیث و سخنان ما آشنا سازید قبل از آنکه مرجئه - فرقه‏ای منحرف از خط امامت- از شما پیشی گرفته، آنان را گمراه کنند.


برخی احکام تربیت
...

جدول کلمات

ادب

پیشنهاد کاربران

این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست: دایان ( اوستایی: دایَنگْهْ ) وینایا ( سنسکریت: وینَیَ )

در پارسی : فرهیختن = تربیت کردن ، فرهیزش= تربیت ، فرهخت = تربیت شد ، فرهیخته = ادیب .

تَربیَت
واژه ای اَرَبی اَز ریشه یِ سه تاییِ رَبَبَ دَر ریختارِ گویا تَفعیل اَست.
اَفروزانِش واژه هایِ پارسیِ بَرابَرنِهاد با تَربیَت :
پَروَرِش : کاربُردِ این واژه تا اَندازه ای نادُرُست اَست . پَروَرِش نام کارپایه یِ پَروَردَن اَست . دَر پارسی دو کارواژه بَرای دو نِگَریسته باش دارَد اَگَر کَسی خودَش را بِپَروَرَد نام واژه یِ آن پَروَرِش اَست وَلی اَگَر کَسی کَسِ دیگَری را بِپَروَرانَد نام واژه یِ آن پَروَرانِش اَست ، بایَد دید دَر کُجا وَ چه کُنونه وَ گونِگی آن را به کار می بَریم:
پَروَردَن < پَروَرِش
پَروَراندَن < پَروَرانِش
ریشه شنِاسیِ پَروَر :
ستاکِ این واژه پَروَر اَست که اَز دو بَخش چِهرانده شُده وَ به رُخسارِ پَروار هَم گُفته می شَوَد :
پَروَر : پَر - وَر ؛ پَروار : پَر - وار
پیش وَندِ پَر دَر پارسی چَند چِهر دارَد :
پَر - دَر پَرداختَن، پَرا - دَر پَراکَندَن، پیرا - دَر پیرامون
مینه یِ این پیش وَند : گِرداگِرد ، دُور و بَر
سِتاکِ وَر یا وار به مینه یِ پوشیدَن وَ پوشِش اَست مانَندِ : شَلوار : شَل - وار ( شَل =پا ، وار =پوشِش )
پَروار : گوسفَندِ پَرواری = گوسفَندی که دَر جایی که دُور وُ بَرَش دیوار کِشیده شُده چاغ و چِله شُده اَست.
پَردیس ( فِردوس ) = جایی دَر آن جَهان به مانَندِ باغی که گِرداگِردِ آن دیوار کِشیده شُده اَست.
رویِ هَم رَفته پَروَر یا پَروار : گِرداگِردِ جایی یا چیزی یا کَسی را پوشاندَن یا به سُخَنواره ای بَستَن وَ با این کار اَز آن نِگه بانی کَردَن وَ سِپَس آن را بالاندَن وَ رویاندَن ، مانَند هَر جایی که بَرایِ اَنجامِ کارها نیاز به ساختمان دارَد و ساختمان هَم دیوار و کَپ وَ زیربام دارَد مانَندِ : دانِشگاه ، آموزِشگاه ، دَبِستان ، دَبیرِستان وَ . . .
به زَبانِ ساده : پَروَر یا پَروار = دُورِ جایی را پوشاندَن.
آن چه ما اِمروز اَز این واژه می فَهمیم مینه ها وَ فَهمیده های دُوُم وُ سِوُمِ آن اَند.
ریشه یابی واژه یِ فَرهیختَن :
واژه یِ فَرهیختَن یا فَرهیزیدَن وَ فَرهیزاندَن
ریشه یا سِتاک این کارواژه هیز اَست که چِهرِ کُهَن آن آز وَ آخ می باشَد که کارواژه هایی با رُخسارهای گونه گون دَر پارسیِ دَری به جا مانده اَست :
آختَن ، آزدَن ، آهیختَن ، آهیزیدن
به چِهرِ زا دَر :
زا به راه = اَز راه بیرون شُدَن
زادَن = زِه یا زِندی را زاییدَن : زِند اَز دَرون زِهدان به بیرون آوَرده می شَوَد.
آزاد = با زاده شُدَن بیرون آمَده
شَمشیرِ آخته = شمشیرِ اَز نیام بیرون یا بَرکِشیده شُده
آهَنجیدَن ، آهَنگ ، آهَنج
آهَنگِ سِپار = قَصدِ سَفَر ( اَز خانه بیرون آمَدَن )
آهَنگ = تَرانه ، قَصدِ و بَرکِشی آرِزویی یا آوازی اَز دَرون به بیرون
مینه یِ نُخُستینِ آن را بایَد دَر بُنِ آز یا اَز جویید ، اَز یا آز : به سوی بیرون وَ هَم ریشه با aus آلمانی وَ out اِنگِلیسی وَ ex لاتینی ست .
آزدَن: آز - د - اَن ( دِ نِشانه یِ زمانِ گُزَشته وَ اَن نِشانه یِ اَنجامِ کار اَست ) مینه : به سوی بیرون آوَردَن یا بُردَن یا کِشیدَن
آهیختَن : آ - هیخ - ت - اَن
آهیزیدَن : آ - هیز - اید - اَن
فَرهیختَن : فَر - هیخ - ت - اَن
فَرهیزیدَن : فَر - هیز - اید - اَن
پیش وَند آ - : کوتاه نِویسیِ آیَنده یا آی اَز آمَدَن به پارسی اِمروز اَنجام دادَن یا کَردَن یا اَز نَهان به آشکار آوَردَن
آهیختَن : اَز دَرون به سویِ بیرون بیای یا بیاوَر
فَرهیختَن : اَز دَرون به سویِ بیرون بِبالان وَ بِرویان وَ بِوالان
والاندَن ، رویاندَن وَ بالاندَن = رُشد دادَن
واژه یِ رُشد اَرَبیده یِ رُست اَز رُستَنِ پارسی اَست.
واژه یِ وَلَد اَرَبیده یِ والا دَر پارسی اَست که دَر مینه یِ دیگری دَر اَرَبی کاربَرد دارَد : زاییدَن
واژه نامَک:
اَفروزانِش = توضیح
سه تایی = ثُلاثی
ریختار = باب ، صیغه
بَرابَر نَهاد = مُعادِل
نِگَریسته = مَنظور
چِهریدَن = تَشکیل شُدَن؛ چِهراندَن = تَشکیل دادَن
کُنونه ، گونِگی = حالَت
رُخس ، رُخسار = صورَت ( سوروَش ، سورَش پارسیِ آن )
سُخَنواره = عِبارَت
کَپ = کَف ( کَپِ اُتاگ = کَفِ اُتاق، کَفه یِ تَرازو = کَپه یِ تَرازو وَ دَر زبان آمگانه : بِکَپ = دِراز بِکِش و بِخواب روی کَپ / کَفِ زَمین )
سَخ ، سَخف = آسِمانه ، زیربام ، سَقف
کوتاه نِویسی = اِختِصار
باش داشتَن ، بود وُ باش داشتَن = وُجود داشتَن



زیادت و رشد
پرورش دادن استعدادو به فعلیت درآوردن آن


کلمات دیگر: