کلمه جو
صفحه اصلی

حکومت دینی

دانشنامه عمومی

http://www.lailatolgadr.ir/porsesh-va-paskh-andisheh-siyasi/mafahim-siasi/6040-hokomat-dini.html?start=1
حکومت دینی، اصطلاحی که بیشتر پس از انقلاب ایران در ادبیات سیاسی فراگیر شد. و آن حکومتی است که احکام و معارف دینی بر آن احکام باشد یا رهبران مذهبی بر آن حاکم باشند یا حکومت افراد دیندار.
در دیدگاه های جمهوری اسلامی ایران حکومت دینی نه تنها در آن قوانین دینی اجرا می شود بلکه مجریان آن یا مستقیماً از طرف خدا منصوبند یا به اذن خاص یا عام معصوم منصوب شده اند.
در این دیدگاه حکومت دینی شکلی از حکومت است که در آن همه امور سیاسی اجتماعی قضایی اقتصادی و ... منشاء الهی پیدا می کند و طبق آزمون های دینی تعیین تکلیف در این امور به دین واگذار می شود.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] حکومتی که مرجعیت همه جانبه دینی خاصی را در عرصه حکومت و اداره جامعه پذیرفته است، حکومت دینی نام می گیرد. در این نظام دولت و نهادهای گوناگون آن خود را در برابر آموزه ها و تعالیم دین و مذهبی خاص متعهد می دانند و تلاش می کنند تا در تدابیر و تعلیمات و وضع قوانین و شیوه سلوک با مردم و نوع معیشت و تنظیم شکلهای روابط اجتماعی، دغدغه دین داشته باشند و در تمام شئون حکومتی از تعالیم دینی الهام گیرند و آنها را با دین هماهنگ سازند.
«کان النّاس امّة واحدة فبعث اللّه النّبیّین مبشّرین و منذرین و انزل معهم الکتاب بالحقّ لیحکم بین النّاس فیما اختلفوا فیه؛ (در آغاز) مردم امت یگانه ای بودند، آن گاه خداوند پیامبران را مژده آور و هشدار دهنده برانگیخت، و با آنان به حق، کتاب آسمانی فرستاد، تا در میان مردم در آنچه اختلاف می ورزند داوری کند». از آن جا که بیش ترین فضایل والای انسانی دارای ابعاد اجتماعی بوده، در چارچوب زندگی جمعی تحقق می یابند، مناسب است نخست به تبیین رابطه میان سعادت انسانی و حیات اجتماعی (جامعه) و مهم ترین اموری که برای بقای جامعه ضرورت دارد یعنی قانون و حکومت بپردازیم.
← تعریف جامعه
از آن جا که جامعه از افراد تشکیل شده است، و انسانها نیز دارای امیال و خواسته های بسیار متفاوت و متنوعی هستند، اگر هر کدام بخواهند بدون هیچ محدودیت و ممنوعیتی به ارضای غرایز و خواسته های فردی خویش بپردازند، طبیعی است که حیات اجتماعی از هم می گسلد. در نتیجه انسانها از وصول به سعادت نهایی خویش باز می مانند. بنابراین ضرورت وجود عاملی که هر چه بیشتر بتواند موجب پیوستگی آحاد جامعه باشد، عمیقاً احساس می شود. آن عامل چیزی جز «قانون» نیست. در نوشته های حقوقی معمولاً ضرورت نیاز به قانون را با توجه به نکات ذیل به اثبات می رسانند:الف. وجود اختیار، حب ذات، منفعت طلبی و امیال گوناگون در انسان؛ب. تعارض منافع و کمبود امکانات و منابع؛ج. جلوگیری یا رفع نزاع و درگیری؛د. تعیین وظایف، مسئولیتها و جایگاه هر فرد؛هـ. تعیین هنجارها، پاداشها و مجازات ها.
ماهیت قانون
حکومت تعاریف متعددی دارد. بر اساس یک تعریف، حکومت عبارت است از مجموعه نهادهایی که در یک پیوند و ارتباط تعریف شده با یکدیگر، در یک سرزمین مشخص و بر اجتماع انسانیِ ساکن در آن، اعمال حاکمیت می کنند. گاه نیز حکومت به قدرت سیاسی منسجم و سازمان یافته ای که در شئون گوناگون اجتماعی تصمیم گیری و امر و نهی می کند، تعریف می شود. بر اساس این تعریف، حکومت همه قوا اعم از مجریه، مقننه، قضائیه و قوای نظامی و انتظامی را شامل می شود. در بحث حاضر مراد از حکومت همین معنای اخیر بوده، ضرورت و انواع حاکمیت و مشروعیت حکومت به اختصار توضیح داده می شود.
← ضرورت حکومت
...


کلمات دیگر: