قشقایی
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
قشقائی. [ ق َ ] ( اِخ ) ( ایل... ) لفظ قشقائی ترکی و به معنی فراری است. ایل قشقائی در ایالت فارس مسکن دارد و از خارج به آنجا آمده اند. این طایفه سفیدپوست و دارای خصایص نژاد آرین میباشند. زبانشان ترکی است. از چندین طایفه تشکیل یافته اند که اغلب به اسم رئیس طایفه نامیده میشوند، مثل : باباخانی ، احمدلو، جعفرخانی ، جعفربای و غیره. رجوع به جغرافیای سیاسی کیهان ص 88 شود. در میان ایل قشقایی قالی بافی معمول است. ( یادداشت مؤلف ).
قشقائی . [ ق َ ] (اِخ ) (ایل ...) لفظ قشقائی ترکی و به معنی فراری است . ایل قشقائی در ایالت فارس مسکن دارد و از خارج به آنجا آمده اند. این طایفه سفیدپوست و دارای خصایص نژاد آرین میباشند. زبانشان ترکی است . از چندین طایفه تشکیل یافته اند که اغلب به اسم رئیس طایفه نامیده میشوند، مثل : باباخانی ، احمدلو، جعفرخانی ، جعفربای و غیره . رجوع به جغرافیای سیاسی کیهان ص 88 شود. در میان ایل قشقایی قالی بافی معمول است . (یادداشت مؤلف ).
قشقائی . [ ق َ ] (اِخ ) ولایتی است ازایالت فارس شامل تمام نقاطی که ایل قشقائی در تابستان و زمستان در آنها ساکن هستند و به همین جهت قسمت مهمی از فارس که از شمال غربی به جنوب شرقی امتداد دارد جزء آن محسوب میشود. تقسیمات آن از شمال به جنوب از این قرار است : 1- شش ناحیه 2- چهاردانگه 3- امفیروز 4- اردکان 5- کازرون 6- خشت 7- جره و فامور 8- فراشبند 9- مَحال ّ اربعه 10- فیروزآباد 11- میمند 12- افرز 13- خنج 14- ماهور ملاتی (در شمال غربی خشت ) 15-کاکان در مغرب کامفیروز. (جغرافیای سیاسی کیهان ).
دانشنامه عمومی
یکی دیگر از شخصیت های به نام، جهانگیرخان قشقایی از طایفه دره شوری (متولد ۱۲۰۶ خورشیدی/۱۲۴۳ قمری) است که تا ۴۰ سالگی همراه ایل کوچ می کرده و از تحصیلات مکتبی ابتدایی برخوردار بوده است. او در سفر به اصفهان برای تعمیر سه تار خود با فردی برخورد می کند که به او توصیه می کند دنبال علم برود. از شاگردان برجسته وی می توان به محمدعلی شاه آبادی، سید حسین طباطبایی بروجردی، سید حسن مدرس، نخودکی اصفهانی و… اشاره کرد. وی در سال ۱۲۸۹ شمسی (۱۳۲۸ قمری) درگذشت و در «تخت فولاد اصفهان» به خاک سپرده شد.
حاج ایازخان قشقایی نویسنده سفرنامه حج و عتبات عالیات در دوره احمدشاه قاجار (نویسنده اولین سفرنامه قشقایی) از دیگر مشاهیر قشقایی است. وی مشاور و معتمد اسماعیل خان صولت الدوله قشقایی و از مشاهیر قشقایی در دوران جنگ جهانی اول به شمار می رود. او متولد ۱۲۸۷ قمری (۱۲۴۸ خورشیدی) بوده و در سال ۱۳۵۸ قمری (۱۳۱۸ خورشیدی) درگذشته است.
محمدابراهیم متخلص به مأذون قشقایی، شاعر صاحب نام قشقایی از تیره قادرلو بوربور طایفهٔ عمله می باشد. او متولد سال ۱۲۴۶ قمری است و در سال ۱۳۱۳ قمری فوت نموده است. ماذون اشعار عارفانه و عاشقانه به زبان های فارسی و ترکی قشقایی دارد و شهباز شهبازی (گردآورنده اشعار شعرای قشقایی) او را بزرگترین شاعر قشقایی می داند.
قشقایی یا ایل قشقایی یکی از اتحادیه های ایلی ایران است که مانند بسیاری از اتحادیه های ایلی متأخر ایران مخلوطی از قبیله هایی با ریشه های قومی گوناگون ترک، لر، کرد، الیکایی و عرب است، اما بیشتر قشقایی ها ریشه ای ترک دارند و تقریباً تمامشان به گویشی از زبان های ترکی اغوز غربی صحبت می کنند که خود آن را ترکی می نامند. اکثریت قشقایی ها شیعه مذهب هستند.
۹۵۹٫۰۰۰
مرکز اصلی این ایل استان فارس است. اما به دلیل وسعت اراضی و قلمرو در دیگر استان ها نیز ساکن هستند. از این جمله می توان به استان های کهگیلویه وبویراحمد، چهارمحال و بختیاری (بروجن، سامان، کیان، جونقان، بلداجی، طاقانک)، خوزستان (هفتکل، قلعه تل)، اصفهان (قسمتهایی از سمیرم، دهاقان، فریدن، بخش های مختلف شهرستان لنجان به ویژه بخش مرکزی این شهرستان در اطراف زرین شهر، طالخونچه، بیستگان، باباشیخعلی و چم ها) یز (مهردشت)، قم، مرکزی، و بوشهر (دشتستان و دشتی) اشاره نمود. قشقایی ها در دوره های مختلف به تدریج به این سرزمین کوچیده و در آن ساکن شده اند.
قشقایی (نام خانوادگی)
نیسان قشقایی، خودروی ساخت شرکت نیسان
زبان ترکی قشقایی
گلیم قشقایی، از طرح های بافت گلیم
جهان (خواننده) (جهان قشقایی)
خسرو قشقایی
جهانگیرخان قشقایی
صولت الدوله قشقایی
ناصر قشقایی
مأذون قشقایی
محمدحسین قشقایی
ملک منصور قشقایی
نام ایل بزرگی در جنوب استان اصفهان تا فارس و شمال خوزستان. زبان اصلی این ایل ترکی قشقایی است و جمعیت آن در حال حاضر (1395) حدود 5 میلیون نفر است.
دانشنامه آزاد فارسی
پیشنهاد کاربران
هستند و خودشون خبر ندارند
*****
قوم آذری از نژاد قوم ماد آریایی
زبان آذری در طول تاریخ به ترکی تغییر کرد
یورت بود که امروزه در بین جوانان قشقایی رواج پیدا کرده
********
و سیاه چادر که مخصوص اقوام آریایی است را کنار گذاشتند
کشور ایران به علت موقعیت جغرافیایی خاص خود، همیشه پل ارتباطی بین شرق و غرب بوده و نقش مهمی را در تاریخ خاورمیانه و سرزمینهای دیگر داشته است؛ به گونه �ای که با پذیرش یا عدم پذیرش اقوام گوناگون در این منطقه و تاثیرگزاری در روابط اجتماعی آنان، باعث تغییر و دگرگونی� های اساسی در تاریخ و جغرافیای ایران بزرگ و آسیا شده است. حدود ایران بزرگ در قدیم از شرق به رود سند در هندوستان از غرب به بین� اللنهرین از شمال به آمودریا ( جیحون ) ، ترکمنستان، دریای خزر و ماورای قفقاز و از جنوب به خلیج فارس و دریای عمان منتهی می شده و مساحت آن قریب به 000/600/2 کیلومتر مربع بوده است.
به این سرزمین پهناور، اقوام مختلفی وارد شده و گروهی از آن گذر کرده� اند. گروهی از اقوامی که وارد شده و مانده� اند قوم قشقایی بوده �اند که طی دوره� های گوناگون تاریخی از سرزمینهای حاشیه�ای ترکستان وابسته به ایران بزرگ به فلات ایران کوچ کرده، قرنها پیش در جنوب ایران ساکن شده� اند.
اگر همه مفروضات جغرافیایی، تاریخی، زبانی و لغوی را که حاصل تلاش محققین است مطالعه کنیم، به این نتیجه می�رسیم که سرزمینی به نام قشقا و طایفه �ای به اسم قشقه و رودخانه� ای به نام قاشقا ( کاشکا ) و زبانی ترکی با گویش قشقه �ای در ترکستان قدیم و ازبکستان کنونی وجود دارد. واقیعت این است که قشقایی�ها در دوره �های مختلف به ایران وارد شده و ساکن شده اند و همیشه در قدرت سیاسی تعیین کننده و پذیرای سایر اقوام و حل کننده آنها در خود بوده است.
زبان قوم قشقایی ترکی بوده و از گذشته �های دور، قدرت اول در استان فارس و جنوب ایران بوده �اند. انگلیسی� ها و پرتقالی� ها از نام قشقایی وحشت داشته �اند. در کتاب � فارسنامه ناصری� تالیف میرزا حسن فسایی چنین آمده است: � واژه ترکی قاچ قایی به معنی گریخته بوده است. چون ایل خلج از اراضی ممالک به خاک عراق عجم آمدند، گروهی از آنها فرار کرده در ممالک فارس توقف کرده� اند که مردمان خلج این گروه را قاچ قایی گفته� اند که بعد از تغییرات لفظی قشقایی شد. در � دایرۀ المعارف اسلامی� به قلم واسیلی ولادیمروویچ چنین آمده است: �مکان اصلی قشقایی�ها نامعلوم است. در زبان ترکی غربی، قاشقا به معنی خال سفید در پیشانی حیوانی مانند اسب، گوسفند، و گاو و امثال آن است. همچنین این لغت به معنی پهلوان پردل و جرئت و نترس نیز می� باشد. �
در � تاریخ مسعودی� به قلم ظل السطان چنین آمده است: �. . . اتابک فارس، سعد زنگی با هزار سوار به دیدن خلیفه بغداد می�رفت. در عرض راه به قشون سلطان محمد برخورد، جنگ عظیم نمود. سلطان از شجاعت او خوشش آمد. تعدادی جنگجوی کاشغری همراه او به فارس فرستاد که بعدها با تغییر کاف و قاف قشقری گفتند که از کثرت استعمال قشقایی شدند. . . �
در � حقایق الاخبار� ناصری به قلم خورموجی چنین آمده است: � قشقایی از ترکمنان دشت قبچاق بوده و با اتابکان سلغری به این مرز و بوم به اتفاق آمده �اند. . . � در � حبیب السیر� آمده که سرزمینی به نام قشقا در ترکستان وجود داشته است که محل آن نزدیک سمرقند و بخارا، جایی در اطراف شهر کیتاب که امروزه دوشنبه نامیده می�شود، قرار داشته که مردمان آن ترک بوده� اند.
نظرات متفاوت و متعددی در مورد ایل قشقایی وجود دارد که محققان غیر قشقایی بر این عقیده و نظر هستند که با زبان و خط و مفاهیم کلمات و نوشته� هایی بر روی سنگهایی که در دشت اورخون کشف شده آشنایی نداشته� اند. اما آنچه که در مورد قشقایی با قاشقایی حقیقت دارد، این است که همان گونه که در کتب معتبری چون � دیوان الغات ترک� محمود کاشغری و کتیبه� های دشت اورخون آمده، قایی نام یکی از قبایل بیست و چهارگانه ترکان اوغوز می� باشد که به خاطر جنگاوری و سلحشوری، حفظ حراست امپراطوری بزرگ �گوی ترک� را بر عهده داشته� اند و احتمالاً به دلیل � قه یه� ( سنگر، قله و قلعه ) �نشینی به این نام مشهور شده �اند. همان گونه که بهترین پرورش دهندگان اسب را �به یآت� ( بیات ) یا � بای آت� ( بایات ) نامیده �اند یا معروفترین پرورش دهندگان گوسفند یا گله � سوری� به �بای سوری� خوانده �اند.
قایی یکی از نوادگان اخوغوز یا اغوزخان از نوادگان حضرت نوح است که به مراتب قوی�تر، باهوش�تر و جسورتر از دیگر برادران و دیگر اقوام خود بوده به همین خاطر به شغل سپاهی� گری مشغول و برای خود قشون و سربازانی گردآوری کرده و به لشکرکشی و کشورگشایی می�پرداخته� است و همچون سپاهیان قدیم، نیروهای خود را به جناح راست ( ساق قایی ) ، جناح چپ ( سول قایی ) و جناح پیش قراول ( قاشقایی ) تقسیم کرده بود که در اینجا قاش، به معنی � نگین� و یا �پیشانی� است.
در کتاب � ناسخ التواریخ� آمده است: � شریف�ترین قبایل ترکان � قبیله قایی� است و بیشتر یابغوها و فرمانروایان ترک از این قبیله برخاسته اند. �
نویسنده � قابوسنامه� نیز قبیله قایی را در چنگاوری سرآمد قبایل ترک نام برده است. بر اساس مستندات تاریخی، ساق قایی یا جناح راست با تغییر ق به ک، ساک کایی و بعدها سکایی نامیده شد و در شرق ایران زمین مستقر شده �اندکه محل سکونتشان، سکستان یا سگستان، ساکنین آن سکازی یا سگزی نامیده می�شود. همان گونه که اسفندیار در نبرد با رستم چنین طعنه می�زند:
فراموش کردی تو سگزی مگر کمان و بر مرد پرخاشخر
و بعد از ورود اعراب به ایران، با تبدیل حرف گ به ج، سجستان و بعدها سیستان خوانده شد. سول قایی�ها به مرور سول غوری ( سلغری ) ، سول جوقی ( سلجوقی ) نامیده شدند که قبل از خوارزمشاهیان مدتی در ایران تشکیل حکومت داده� اند و پس از مهاجرت به آناتولی، امپراطوری عثمانی را به وجود آوردند.
اما قسمت مرکزی قایی و فرماندهان آن یعنی قاشقایی در نقاط مختلف آسیا و اروپا پراکنده شدند و گاهی به قره قایی لی ( قره قویونلو ) آق قایی لی ( آق قویونلوها ) ده ده قایی�لی، علی قایی�لی، شایی�لی و شایی و لفظ قاشقایی به صورت کاشکایی، کشانی، کاشانی، کشکایی�لی ( کشکولی امروز ) در نقاط و ادوار مختلف ظاهر شده �اند.
سعید نفیسی در کتاب � تاریخ معاصر ایران� می�نویسد: � گروهی از قزلباش� ها در زمان شاه اسماعیل صفوی، برای حفظ و حراست مرزهای جنوب به فارس آمدند و با متحد کردن ایلات فارس، ایل قشقایی را به وجود آوردند. �
پیر ابرلینک فرانسوی در کتاب � کوچ� نشینان قشقایی فارس� این نکته را تایید و می� نویسد: در زمان شاه اسماعیل صفوی گروهی به فرماندهی فردی به نام امیر قاضی شاهیلو ( شایلی ) قشقایی برای گسترش مذهب تشیع به جنوب ایران و فارس آمدند و با متحد کردن دیگر قبایل چادرنشین فارس، ایل قشقایی را به وجود آوردند. لازم به ذکر است عنوان کنیم که قبایل ترک در گذشته� های دور بیست و چهار گروه بوده که به ترکان اوغوز معروفند که همان گونه که اشاره کردیم از میان آنان قایی سرآمد بوده� است که فردی به نام گوی ترک آنان را گردآورده و بر آنان حکومت می� کرده است. مرکز حکومت او شهری به نام � اوتوکن� یا ( اوت کندی ) بوده که در دامنه� های آلتایی ( آل تووا ) ی مغولستان فعلی قرار داشته است. این شهر از اولین نقاطی بوده که مورد حمله خونخواران مغول بوده است.
خیلی برایمان مهم است که ریشه ی کلمه این واژه و معنای آن را بدانیم چون قشقایی ها ترکان و ایل ارزشمندی در تاریخ آن منطقه داشتند.
♻️♻️♻️♻️♻️
واژه ی قشقایی مشهود است که این کلمه از دو بخش قاش قایی تشکیل شده
اول باید ریشه ی کلمه قاش و قاچماق - قاشماق را پیدا کنیم
این واژه در ترکی به معنی دویدن و فرار کردن است
🌀🌀🌀🌀
و قاچ در ترکی به معنی بزرگ است
و این باز هم بی ارتباط نیست با کلمه ی دویدن
شاید برایتان جالب باشد قاچماق نوعی راه رفتن بزرگ گونه است
به سرعت و بزرگ پا انداختن مربوط هست .
و ایل هایی مانند قشقایی و قاجار هم این کلمات را در اسم خود دارند
بدیهی است که متوجه بشیم این یک صفت برای ایل است یعنی نشان دهنده ی بزرگی
مشتقات کلمه ی قاچ را میتوان به قارا به معنی بزرگ هم اشاره کرد که تا مطمئن بشوید که این کلمه در اصل مفهوم بزرگ را دارد
در مثال بهتر میتوان به کلمه قوجا ( قاجا ) اشاره کرد کاملا صحیح است که این کلمه از دو حالت قاج جا درست شده و به صورت خواجه وارد فارسی شده
❗️قاج در ترکی به معناهای دشمن هم است که باز هم دور از معنی بزرگ نیست
مانع بزرگ ضد و علیه در ترکی قاج هم میتواند باشد
پس در نتیجه قاچ قایی به معنی قایی های بزرگ تبار میتوان یاد کرد✅
ایل ترک قشقایی حمله کرد و نیمی از مردم
قشقایی را در مرو و بیابان طبس و تون اسکان داد
در اثر این تبعید بسیاری از قشقایی ها
جان خود را از دست دادند
او همچنین اسماعیل خان قشقایی را کور کرد و حسن خان را آنچنان شکنجه داد که
بعد از مدتی از دنیا رفت
بعد از پایان حکومت افشاری
اسماعیل خان نامه ایی به کریم خان زند موسس سلسله لر زند نوشت و
خواستار کوچ به استان فارس شد
که کریم خان به او اجازه داد که از تبعید برگردند
ایل قشقایی از حامیان اصلی حکومت لر
زند بودند
وجوددارندکه بالباس وفرهنگ بختیاری وبازبانهای
لری_ترکی مخلوط تکلم میکنندازاین طوایف می توان به طوایف چهرازی هاومشایخ اشاره کرد
________________________________
ایل قندعلی ( گندلی ) دورکی باب بختیاری
ایل گندلی یاقندعلی
طوایف:
طایفه بزرگ هلیلوند
طایفه بزرگ صالح بابری
طایفه بزرگ مدولی
طایفه بزرگ مدولی
ایل قندعلی باچهارطایفه بزرگ یکی ازچهارایل پرجمعیت بختیاری محسوب میشود
پرجمعیت ترین ایلات بختیاری عبارت انداز:
{ایل گندلی_ایل بابادی_ایل شهنی_ایل موری}