کلمه جو
صفحه اصلی

میرزا

فارسی به انگلیسی

abolished title used before a gentleman's name, and after a prince's name, clerk, son of a prince

son of a prince


فرهنگ اسم ها

اسم: میرزا (پسر) (فارسی، عربی) (تلفظ: mirza) (فارسی: میرزا) (انگلیسی: mirza)
معنی: شاهزاده و امیرزاده، میر ( ازعربی ) + زا ( فارسی ) شاهزاده و امیرزاده

فرهنگ فارسی

۱ - ( صفت ) امیرزاده فرزند امیر شاهزاده . توضیح باین معنی در عهد سربداران و تیموریان و صفویان [ میرزا ] باول و آخر اسامی افزوده میشد: میرزا شاهرخ شاهرخ میرزا میرزا بایسنقر و در عهد قاجاریه باخراسامی : [ محمد علی میرزا احمد میرزا. ۲ - منشی دبیر:[ میرزا و محرر ( چاپارخانه ) پنج نفر. ۳ - باسواد تعلیم یافته . توضیح بدو معنی اخیر باول اسامی می افزودند : میرزا حسن خوشنویس . ۳ - گاه در اول اسامی افراد ( بدون امتیازطبقاتی ) می افزودند ( امیر و آقا در اول اسامی و خان در آخر آنها ) و افاده احترام گونه ای میکرد: میرزاجعفر میرزا محمد .

فرهنگ معین

(اِ. ) ۱ - شاهزاده ، امیرزاده . ۲ - نویسنده ، منشی .

لغت نامه دهخدا

میرزا. ( ص مرکب ، اِ مرکب ) مخفف میرزاده و میرزاد و امیرزاده . ( یادداشت لغت نامه ). مرزا و شاهزاده و امیرزاده. ( ناظم الاطباء ). پیشتر از القاب شهزادگان بود. و در اصل امیرزا بود که الف آن از کثرت استعمال حذف شده و معنی ترکیبی آن امیرزاده باشد بر این تقدیر مرزا به حذف یاء چنانکه مشهور است درست نباشد مگر بعض استادان آورده اند. ( از غیاث ) ( از آنندراج ) :
میرزا همه وقت جامه زر تاری نیست
پیوسته سپهر بر سر یاری نیست.
عبدالرزاق فیاض.
|| پیشتر از القاب شهزادگان بود حالا بر سردارزادگان استعمال کنند. ( غیاث ) ( آنندراج ). || مردم شریف و پاک نژاد. || مردم شاد و مغرور. || کاتب و نویسنده و منشی. ( ناظم الاطباء ). منشی. نویسنده. || چون در اول نام درآید اطلاق به نویسندگان خاصه اهل حساب می شده است. دفتردار. حسابدار. محاسب. ( یادداشت مؤلف ). || بر کسی اطلاق شود که مادرش علویه باشد لاغیر. ( از مقیاس الهدایه حاشیه ص 216 ).

فرهنگ عمید

۱. [منسوخ] عنوان احترام آمیز در انتهای نام شاهزادگان: ناصرالدین میرزا، ایرج میرزا، عباس میرزا.
۲. عنوان احترام آمیز در ابتدای نام افراد باسواد غیرروحانی: میرزاکوچک خان.
۳. منشی.
۴. عریضه نویس.

دانشنامه عمومی

میرزا یا امیرزا مخفف میرزاده، میرزاد و امیرزاده است و در گذشته به عنوان لقب برای شاهزادگان، سردارزادگان و افراد باسواد استفاده می شد.
از القاب شاهزادگان
از القاب سردارزادگان
مردم شریف و پاک نژاد
مردم شاد و مغرور
کاتب، نویسنده و منشی
کسی که مادرش علویه باشد
میرزا یا امیرزا مخفف میرزاده، میرزاد و امیرزاده است که الف آن در اثر استفادۀ زیاد حذف شده است. در لغتنامه دهخدا، چند معنی زیر برای آن برشمرده شده است:
میرزا در ابتدای دوران قاجار به کسانی اطلاق می شد که تحصیلات و سواد بسیار بالایی داشتند؛ مانند میرزا صالح. این لقب ارزش و اهمیت اجتماعی بالایی داشت و از این رو برای برخی از سیاستمداران و صاحب منصبان والامقام نیز از این لقب استفاده می شد؛ مانند میرزا تقی خان فراهانی.
ناصرالدین شاه لقب میرزا را به کارکنان وزارتخانه ها اعطا کرد تا به آنها هویت مشترکی ببخشد. در این دوران میرزا با معنی «اهل قلم» مترادف شد. میرزایان در این دوره کلاهی با لبۀ خاکستری بر سر می گذاشتند که آنها را از تجار و علما و همچنین از کارمندان عالی رتبۀ امپراتوری عثمانی (که کلاهی با لبۀ قرمز بر سر می گذاشتند) متمایز می کرد. این شغل به صورت خانوادگی و موروثی منتقل می شد و پیشینۀ بعضی از این خانواده ها به ابتدای سلسلۀ قاجار یا حتی دوران صفویه می رسید. این کارمندان حقوق منظمی دریافت نمی کردند، اما مقام خود را مانند یک دارایی با دیگر میرزایان معامله می کردند. در آن دوران، اسناد دولتی دارایی شخصی میرزایان تلقی می شد. عموما استفاده از لقب میرزا قبل از نام افراد، دلالت بر این معنا داشت. به تدریج لقب میرزا برای روحانی ها نیز مورد استفاده قرار گرفت؛ ابتدا برای روحانیان متوسط مانند میرزا رضا کرمانی و سپس برای روحانیان عالی رتبه مانند میرزای شیرازی.

دانشنامه آزاد فارسی

عنوان عمومی شاهزادگان در دورۀ امیرتیمور و فرزندان و نوادگان او و نیز عنوان وزرا، مستوفیان و منشیان در دورۀ صفویه و قاجاریه . شاهزادگان تیموری غالباً لقب امیرزاده داشتند که مخفف آن «میرزا»، نخست به آنان اطلاق شد و در میان امرای ترکمان آق قوینلو نیز رواج یافت . این لقب در دوره تیموری تا پایان دورۀ قاجار در دنبال اسامی شاهزادگان ، و برای وزرا، فضلا، علما، مستوفیان و کاتبان در جلوی اسم آنان می آمده است . در ایران و هند این واژه عمدتاً در جلوی اسم کاتبان و منشیان به کار می رفت .

میرزا (کتاب). مجموعه داستانی به فارسی، نوشتۀ بزرگ علوی. مجموعه ای از آخرین داستان های نویسنده که مضمون همۀ آن ها زندگی در تبعید و آوارگی است. نویسنده از خاطرات و تجربه های زندگی در غربت بهره می برد تا بر دورۀ معینی از تاریخ معاصر ایران شهادت دهد و به نوعی پایه گذار «ادبیات تبعید» شود. این کتاب در ۱۳۵۷ش به چاپ رسید.

دانشنامه اسلامی

[ویکی شیعه] میرزا به شخصی گفته می شود که مادرش از سادات باشد و از جانب پدرش چنین خصوصیتی را دارا نباشد. این افراد نیز از جهت ذریه، منتسب به پیامبر(ص) هستند و تنها در برخی از احکام و آثار فقهی با کسانی که از طرف پدر به پیامبر(ص) منتسب اند، فرق می کنند.
امام کاظم(ع) در مورد کسی که مادرش از بنی هاشم و پدرش از قبایل دیگر قریش است، فرمود که می تواند از صدقات استفاده نماید و استفاده از خمس را برای وی جایز نمی داند؛ حضرت در ادامه به آیه «ادْعُوهُمْ لِآبائِهِم» (یعنی مردم را با پدرانشان می خوانند.) استدلال کرد.
لقب میرزا به عنوان یکی از القاب اجتماعی برای گروه های مختلف درباری، سیاسی و مذهبی به کار می رفته و در برخی از دوره ها از اهمیت و ارزش فراوانی برخوردار بوده است. این عنوان در دوره ای از زمان به روحانیون متوسط و معمولی گفته می شد و به تدریج از اواسط دوره قاجاریه به روحانیون طراز اول و در حد مرجع تقلید اختصاص یافت که در این زمینه می توان به میرزا محمدحسن شیرازی از علمای برجسته و صاحب فتوای تحریم تنباکو اشاره کرد.

گویش مازنی

/mirzaa/ مخفف امیرزاده – اگر پیش از اسم بیاید معنی کاتب و نویسنده و اگر بعد از اسم بیاید مفهوم شاهزاده را دارد

مخفف امیرزاده – اگر پیش از اسم بیاید معنی کاتب و نویسنده ...


واژه نامه بختیاریکا

( فا ) ؛ دانش آموخته؛ باسواد؛ دارای سوادی بیشتر از ملا و متمایز و بالا تر از ایشان؛ شاه زاده

جدول کلمات

منشی

پیشنهاد کاربران

در پارسی " کوی زاد" در اوستا کوی ( kavi ) به چم امیر و فرمانروا می باشد که امروزه به گونه " کی ، کیا " دگرگون شده است : مانند :
کوی کوات= کیکوات = کیقباد
کوی انوش = کیانوش
کویان = کیان = امیران

هوالعلیم

میرزا : میرزاده ؛ امیرزاده ؛ شاهزاده ؛ ( همان آقازاده خودمان😜😁😝 ) ؛ منشىی ؛ عریضه نویس . . .
همچنین به کسی که مادرش سیده باشد، میرزا میگویند

میرزا
پف این دیه چه اسمی که معنیش میگه شاهزاده آقازاده
اسکل کردن ما رو


میرزا ازسایش دوکلمه عربی فارسی امیرزاده ساخته شده وعنوانی بوده برای بزرگان اعم ازفرمانروایان, علما, درس خوانگان محلی و. . . . بااین تفاوت که درفرمانرواین به صورت پسوندبکارگرفته می شده مانندمحمدعلی میرزا قاجارو. . . امادرسایراشخاص پیشوندبوده مانندمیرزامهدی و. . .

این اسم از دو بخش
تشکیل شده
میر:::امیر اسم عربی
زا:::زاده فارسی

میرزا
در زمان قدیم اسمی برای مردم و معلم ها بود
**********
ولی هر وقت پیش از اسم دیگری
می آمد نشانه ::: وزیر. عالم و باسواد . صاحبان زمین .
میرزا رضا. میرزا تقی خان


******************

و اگر بعد از اسم دیگری نوشته می شد
به معنی امیر زاده. شاه زاده
محمد علی میرزا:::محمد علی شاه



تیره میرزا زیر شاخه طایفه زراسوند میباشد که در منطقه چغاخور . . و منطقه هلایجان ایذه ساکن هستند. . . تش علی باز. . . تش نیکبخت. . . بوذرجمهری. . اسکندری. . . زراسوندی

خاندان پرچمی راکی در نزد خوانین زراسوند
زندگی می کردند و به میرزا معروف شدند

میر : امیر
زا : زاده
میرزا : امیرزاده ، شاهزاده . نویسنده ، منشی

میر در پارسی به مینوی مرگ است مانند مرگ و میر
واژه امیر پارسی است =امیر=ا ( پیشوند نایش ( منفی ) ) میر ( مرگ ) =نامیرا
میرزا=امیرزا=امیر ( نامیرا ) زا ( زاده، زاینده )

پارسی را بپاسیم


هو
به معنی شاهزاده، نویسنده وخواننده.
چون در ایام ماضی خواندن و نوشتن مختص شاهزادگان بود.
تاریخ مشروطه کسروی نشر هرمس صفحه ۴۶.


کلمات دیگر: