مترادف شاطر : نان پز، نانوا، چابک، چالاک، دلیر، فرز، باهوش، زیرک
متضاد شاطر : کند
برابر پارسی : نان گیر، چالاک، چابک، نانوا
footman, outrunner, baker, nimble, clever
چابک، چالاک، دلیر، فرز
باهوش، زیرک
نانپز، نانوا ≠ کند
۱. نانپز، نانوا
۲. چابک، چالاک، دلیر، فرز
۳. باهوش، زیرک ≠ کند
شاطر. [ طِ ] (ع ص ) شوخ . بی باک . (منتهی الارب )، صعتری . سعتری . || کسی که از خباثت خود مردمان را عاجز کرده باشد. (منتهی الارب ). من اعیا اهله خبثا. (اقرب الموارد). المتصف بالدهاء و الخباثة. (المنجد). ج ، شُطّار. کسی که ترک موافقت مردم کند از روی خباثت و لئامت . (ناظم الاطباء). شطر علی اهله ؛ ترک موافقتهم و اعیاهم خبثاً لؤماً. (المنجد). || کسی که بسوی چیزی بنگرد بروشی که گویا دیگری را هم می نگرد. (ناظم الاطباء). شطر بصرالرجل ؛ صارکانه ینطر الیک والی آخر. (اقرب الموارد). || قاصد. (ناظم الاطباء). شطر شطره ؛ ای قصد قصده . (اقرب الموارد). رجوع به شطّار شود. || مقابل قاری . رجوع به منتهی الارب ذیل غملج شود.
شاطر. [ طِ ] (اِخ ) دیهی است از دهستان جاپلق ، بخش الیگودرز، شهرستان بروجرد، واقع در 40 هزارگزی شمال باختری الیگودرز و 4 هزارگزی باختر ایستگاه راه آهن مأمون . جلگه است و آب وهوای معتدل دارد و سکنه ٔ آن 218 تن است . آب آن ازچاه و قنات و محصولات آن غلات و لبنیات و شغل اهالی آن زراعت و گله داری و صنایع دستی آنجا جاجیم بافی است .راه اتومبیل رو دارد. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
شاطر. [ طِ ] (اِخ ) دیهی است از دهستان قلعه دره سی بخش حومه ٔ شهرستان ماکو واقع در 6هزارگزی شمال باختری ماکو و 5هزارگزی خاور شوسه ٔ سنگر به دانالو. دامنه و آب وهوای آن معتدل است . عده ٔ سکنه ٔ آن 26 تن است . آب آن از رودخانه ٔ ساری سو، محصول عمده ٔ آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنجا جاجیم بافی است . راه ارابه رو دارد.قشلاق ایل جلالی است . (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
شاکر بخاری .
منوچهری .
ناصرخسرو.
سعدی (بوستان ).
سعدی (بوستان ).
سعدی (گلستان ).
سعدی (بوستان ).
سعدی .