churned sour milk, yogurt diluted with water
دوغ
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
ماست مخلو با آب، ماست که در آن آب ریخته وبهم زنند
( اسم ) شیر ترش مسکه گرفته آب ماست . یا دوغ وحدت دوغی مخلوط باحشیش کف مال با پونه که درویشان شب میلاد علی ابن ابیطالب ( ع ) با شریفات و مراسمی تهیه کنند و خورند .
بیمار شدن هم. قوم .
( اسم ) شیر ترش مسکه گرفته آب ماست . یا دوغ وحدت دوغی مخلوط باحشیش کف مال با پونه که درویشان شب میلاد علی ابن ابیطالب ( ع ) با شریفات و مراسمی تهیه کنند و خورند .
بیمار شدن هم. قوم .
فرهنگ معین
(اِ. ) ماستی که در آن آب ریخته و به هم زده باشند. ، ~ُ دوشاب برای کسی فرق نداشتن کنایه از: خوب و بد را تمیز ندادن .
لغت نامه دهخدا
دوغ. ( اِ ) شیری که زبد آن را بگیرند و ماده پنیری آن بر جای باشد. ( بحر الجواهر ). شیر ترش مسکه گرفته. ( ناظم الاطباء ). شیری که از وی مسکه بر آورده باشند که جغرات باشد اما فارسیان به «واو» مجهول خوانند و بعضی دوغ ماست به اضافه نیز آورده اند. ( آنندراج ). مخیض. ( دهار ) ( از منتهی الارب ).شیری که از او مسکه برآورده باشند. ( غیاث ). اسم فارسی مخیض است. ( تحفه حکیم مؤمن ). هو اللبن الذی قد انتزع زبده. ( جواهر اللغة ). مخیض بقر است. ( از اختیارات بدیعی ). ماست مخلوط با آب مسکه گرفته. ( ناظم الاطباء ). در دیلمان و رشت دو ( با حذف غین ) گویند. ماست یا شیر آمیخته با آب که با تکاندن در مشک یا به وسایل دیگر مسکه آن را گرفته باشند. ( از یادداشت مؤلف ).دوق ؛ شیر بسیار است و شاید معرب دوغ فارسی باشد. ( از المعرب جوالیقی ص 155 ) : ولیتقدم قبله باکل البصل فی الدوغ. ( قانون ابن سینا کتاب 1 ص 118 ).
بخارا خوشتر از لوکر خداوندا همی دانی
ولیکن کرد نشکیبید از دوغ بیابانی.
بفرمایش تو آب دوغ و خرفه.
روغن وپینو کنی و دوغ و ماست.
چرا دارد امید شیر و عسل.
و گر پاره پاره ببری به گازش.
سنن خویش ادا به فتح الباب.
بگریز از اوکه آب دارد در دوغ.
دوغ در هستی بر آورده علم.
همچو طعم روغن اندر طعم دوغ.
روغن جان اندر او فانی و فاش.
دو پیمانه آب است و یک چمچه دوغ.
رسدت نان به تره ، تره به دوغ.
قدحی کرده پر از کنگر و کنب خوشخوار.
اگر صد سال در مشکی زنی دوغ
بخارا خوشتر از لوکر خداوندا همی دانی
ولیکن کرد نشکیبید از دوغ بیابانی.
لوکری.
کسی را کش تو بینی درد سرفه بفرمایش تو آب دوغ و خرفه.
طیان.
وز خس و از خار به بیگاه وگاه روغن وپینو کنی و دوغ و ماست.
ناصرخسرو.
ولیکن کسی کاو نداده ست دوغ چرا دارد امید شیر و عسل.
ناصرخسرو.
که نادان شبان دوغ بد پیشت آردو گر پاره پاره ببری به گازش.
ناصرخسرو.
کنداز دوغ میره باسهل سنن خویش ادا به فتح الباب.
سوزنی.
از بخل کسی که می کند وعده دروغ بگریز از اوکه آب دارد در دوغ.
خاقانی.
روغن اندر دوغ باشد چون عدم دوغ در هستی بر آورده علم.
مولوی.
جوهر صدقت خفی شد در دروغ همچو طعم روغن اندر طعم دوغ.
مولوی.
سالها این دوغ تن پیدا و فاش روغن جان اندر او فانی و فاش.
مولوی.
غریبی گرت ماست پیش آورددو پیمانه آب است و یک چمچه دوغ.
سعدی.
شاعری نیست پیشه ای که از آن رسدت نان به تره ، تره به دوغ.
ابن یمین.
کدک و کشک نهاده ست و تغار لور و دوغ قدحی کرده پر از کنگر و کنب خوشخوار.
بسحاق اطعمه.
- امثال :اگر صد سال در مشکی زنی دوغ
دوغ . [ دَ ] (ع مص ) بیمار شدن همه ٔ قوم . || تباه کردن گرما چیزی را. || ارزان گردیدن طعام . || آرمیدن قوم همدیگر را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
دوغ . (اِ) شیری که زبد آن را بگیرند و ماده ٔ پنیری آن بر جای باشد. (بحر الجواهر). شیر ترش مسکه گرفته . (ناظم الاطباء). شیری که از وی مسکه بر آورده باشند که جغرات باشد اما فارسیان به «واو» مجهول خوانند و بعضی دوغ ماست به اضافه نیز آورده اند. (آنندراج ). مخیض . (دهار) (از منتهی الارب ).شیری که از او مسکه برآورده باشند. (غیاث ). اسم فارسی مخیض است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). هو اللبن الذی قد انتزع زبده . (جواهر اللغة). مخیض بقر است . (از اختیارات بدیعی ). ماست مخلوط با آب مسکه گرفته . (ناظم الاطباء). در دیلمان و رشت دو (با حذف غین ) گویند. ماست یا شیر آمیخته با آب که با تکاندن در مشک یا به وسایل دیگر مسکه ٔ آن را گرفته باشند. (از یادداشت مؤلف ).دوق ؛ شیر بسیار است و شاید معرب دوغ فارسی باشد. (از المعرب جوالیقی ص 155) : ولیتقدم قبله باکل البصل فی الدوغ . (قانون ابن سینا کتاب 1 ص 118).
بخارا خوشتر از لوکر خداوندا همی دانی
ولیکن کرد نشکیبید از دوغ بیابانی .
کسی را کش تو بینی درد سرفه
بفرمایش تو آب دوغ و خرفه .
وز خس و از خار به بیگاه وگاه
روغن وپینو کنی و دوغ و ماست .
ولیکن کسی کاو نداده ست دوغ
چرا دارد امید شیر و عسل .
که نادان شبان دوغ بد پیشت آرد
و گر پاره پاره ببری به گازش .
کنداز دوغ میره ٔ باسهل
سنن خویش ادا به فتح الباب .
از بخل کسی که می کند وعده ٔ دروغ
بگریز از اوکه آب دارد در دوغ .
روغن اندر دوغ باشد چون عدم
دوغ در هستی بر آورده علم .
جوهر صدقت خفی شد در دروغ
همچو طعم روغن اندر طعم دوغ .
سالها این دوغ تن پیدا و فاش
روغن جان اندر او فانی و فاش .
غریبی گرت ماست پیش آورد
دو پیمانه آب است و یک چمچه دوغ .
شاعری نیست پیشه ای که از آن
رسدت نان به تره ، تره به دوغ .
کدک و کشک نهاده ست و تغار لور و دوغ
قدحی کرده پر از کنگر و کنب خوشخوار.
- امثال :
اگر صد سال در مشکی زنی دوغ
همان دوغ است و آن دوغ است و آن دوغ .
به قدر دوغت می زنند پنبه . (امثال و حکم دهخدا).
به قدر دوغش مسکه می زنند . (امثال و حکم دهخدا).
دوغ در خانه ترش است . (امثال و حکم دهخدا).
دوغ و دوشاب یکی بودن ؛ تمیز میان نیک و بد و شریف و وضیع برخاسته بودن . (یادداشت مؤلف ).
کسی که از شیر سوخت دوغ را پف کرده خورد . (امثال و حکم دهخدا).
کسی نگوید که دوغ من ترش است .
مثل کرد دوغ ندیده . (یادداشت مؤلف ).
هیچکس به دوغ خود ترش نمی گوید . (یادداشت مؤلف ).
- دوغ ترکمانی ؛ دوغی که ترکمانان بدست کنند :
تَرک ِ چو تو ترک نبود آسان
ترکی تو نه دوغ ترکمانی .
- امثال :
فلان است نه دوغ ترکمانی . (امثال و حکم دهخدا).
- دوغ وحدت ؛ قسمی مشروب از بنگ که سخت قوی است . قسمی از مخدر است و آن بنگ مخلوط به دوغ ماست باشد. (یادداشت مؤلف ).
|| آب ماست . (ناظم الاطباء). ماست به آب گشادکرده .ماستابه . در تداول امروزی ماست در آب آمیخته و چربودار که چون مشروبی خورند. (یادداشت مؤلف ). در آذربایجان دوغ را فقط بدین معنی بکار برند و به معنی اول لفظ [ آیران ] یا [ اَیران ] استعمال کنند. || دوغ کشک ؛ کشک درآب ساییده . (یادداشت مؤلف ). پینو؛ دوغ ترش بود که خشک کرده باشند. (لغت فرس اسدی ). و چون بار دیگر آن را با آب بسایند باز آن را دوغ یادوغ کشک گویند. (یادداشت مؤلف ). || کشک .(یادداشت مؤلف ). || در اشعار هزلی . نطفه . منی :
دوغم اکنون که در آئین تو شد
بزنم تا بکشم روغن از او.
دوغم ای دوست در آئین تو می خواهم ریخت
تا کنم روغن از آن دوغ همی جنبانم .
من شاعر حلیمم با کودکان رحیمم
زیرا که جعل ایشان دوغ است بالکانه .
شکمت همچو مشک کردان پر
گشته از دوغ پشتمازه ٔ من .
زن خواجه دهد به مهمان دوغ
چه کند نیستش جز این درمشک
کهنه مشکش مباد هیچ تهی
یا رب از دوغ تازه یعنی کشک .
|| نی و قصب . (ناظم الاطباء). || نام دارویی . (ناظم الاطباء).
بخارا خوشتر از لوکر خداوندا همی دانی
ولیکن کرد نشکیبید از دوغ بیابانی .
لوکری .
کسی را کش تو بینی درد سرفه
بفرمایش تو آب دوغ و خرفه .
طیان .
وز خس و از خار به بیگاه وگاه
روغن وپینو کنی و دوغ و ماست .
ناصرخسرو.
ولیکن کسی کاو نداده ست دوغ
چرا دارد امید شیر و عسل .
ناصرخسرو.
که نادان شبان دوغ بد پیشت آرد
و گر پاره پاره ببری به گازش .
ناصرخسرو.
کنداز دوغ میره ٔ باسهل
سنن خویش ادا به فتح الباب .
سوزنی .
از بخل کسی که می کند وعده ٔ دروغ
بگریز از اوکه آب دارد در دوغ .
خاقانی .
روغن اندر دوغ باشد چون عدم
دوغ در هستی بر آورده علم .
مولوی .
جوهر صدقت خفی شد در دروغ
همچو طعم روغن اندر طعم دوغ .
مولوی .
سالها این دوغ تن پیدا و فاش
روغن جان اندر او فانی و فاش .
مولوی .
غریبی گرت ماست پیش آورد
دو پیمانه آب است و یک چمچه دوغ .
سعدی .
شاعری نیست پیشه ای که از آن
رسدت نان به تره ، تره به دوغ .
ابن یمین .
کدک و کشک نهاده ست و تغار لور و دوغ
قدحی کرده پر از کنگر و کنب خوشخوار.
بسحاق اطعمه .
- امثال :
اگر صد سال در مشکی زنی دوغ
همان دوغ است و آن دوغ است و آن دوغ .
به قدر دوغت می زنند پنبه . (امثال و حکم دهخدا).
به قدر دوغش مسکه می زنند . (امثال و حکم دهخدا).
دوغ در خانه ترش است . (امثال و حکم دهخدا).
دوغ و دوشاب یکی بودن ؛ تمیز میان نیک و بد و شریف و وضیع برخاسته بودن . (یادداشت مؤلف ).
کسی که از شیر سوخت دوغ را پف کرده خورد . (امثال و حکم دهخدا).
کسی نگوید که دوغ من ترش است .
نظامی .
مثل کرد دوغ ندیده . (یادداشت مؤلف ).
هیچکس به دوغ خود ترش نمی گوید . (یادداشت مؤلف ).
- دوغ ترکمانی ؛ دوغی که ترکمانان بدست کنند :
تَرک ِ چو تو ترک نبود آسان
ترکی تو نه دوغ ترکمانی .
سنایی .
- امثال :
فلان است نه دوغ ترکمانی . (امثال و حکم دهخدا).
- دوغ وحدت ؛ قسمی مشروب از بنگ که سخت قوی است . قسمی از مخدر است و آن بنگ مخلوط به دوغ ماست باشد. (یادداشت مؤلف ).
|| آب ماست . (ناظم الاطباء). ماست به آب گشادکرده .ماستابه . در تداول امروزی ماست در آب آمیخته و چربودار که چون مشروبی خورند. (یادداشت مؤلف ). در آذربایجان دوغ را فقط بدین معنی بکار برند و به معنی اول لفظ [ آیران ] یا [ اَیران ] استعمال کنند. || دوغ کشک ؛ کشک درآب ساییده . (یادداشت مؤلف ). پینو؛ دوغ ترش بود که خشک کرده باشند. (لغت فرس اسدی ). و چون بار دیگر آن را با آب بسایند باز آن را دوغ یادوغ کشک گویند. (یادداشت مؤلف ). || کشک .(یادداشت مؤلف ). || در اشعار هزلی . نطفه . منی :
دوغم اکنون که در آئین تو شد
بزنم تا بکشم روغن از او.
طیان .
دوغم ای دوست در آئین تو می خواهم ریخت
تا کنم روغن از آن دوغ همی جنبانم .
طیان .
من شاعر حلیمم با کودکان رحیمم
زیرا که جعل ایشان دوغ است بالکانه .
طیان .
شکمت همچو مشک کردان پر
گشته از دوغ پشتمازه ٔ من .
سوزنی .
زن خواجه دهد به مهمان دوغ
چه کند نیستش جز این درمشک
کهنه مشکش مباد هیچ تهی
یا رب از دوغ تازه یعنی کشک .
خاوری کاشانی .
|| نی و قصب . (ناظم الاطباء). || نام دارویی . (ناظم الاطباء).
فرهنگ عمید
ماست که در آن آب ریخته و به هم زده باشند، ماست مخلوط با آب.
* دوغ وحدت: دوغی که درویشان در آن بنگ می ریزند و می آشامند.
* دوغ وحدت: دوغی که درویشان در آن بنگ می ریزند و می آشامند.
ماست که در آن آب ریخته و بههم زده باشند؛ ماست مخلوط با آب.
〈 دوغ وحدت: دوغی که درویشان در آن بنگ میریزند و میآشامند.
دانشنامه عمومی
دوغ نام گونه ای نوشیدنی لبنی است که از ترکیب آب و ماست به دست می آید.
دوغ فراورده ای است که از اختلاط ماست با آب آشامیدنی با یا بدون نمک و افزودن اسانسهای سبزیجات معطر از قبیل کاکوتی، نعناع و پونه تهیه می شود و در این نوع دوغ ممکن است با توجه به شرایط نگهداری و در اثر تخمیر طبیعی ناشی از فعالیت میکروارگانیسمهای زندهٔ موجود در ماست اولیه تولید گاز شود.
دوغ گازدار فراورده ای است که بعد از فراوری به روش اول به آن گاز کربنیک تزریق می شود.
دوغ حرارت دیدهٔ بدون گاز فراورده ای است که بعد از فرایند آن به روش اول، برای افزایش قابلیت نگهداری و جلوگیری از تولید گاز تحت تأثیر فرایند حرارتی قرار داده شود.
دوغ حرارت دیدهٔ گازدار فراورده ای است که بعد از فرایند آن مطابق بند سوم، برای ایجاد گاز در اثر تخمیر طبیعی، باکتری های ترموفیل مورد استفاده در تولید ماست (استرپتوکوکوس ترموفیلوس و لاکتوباسیلوس دبروکی بولگاریکوس) به آن اضافه شود.
دوغ در گذشته یکی از فراورده های جانبی کره محسوب می شد. برای تهیهٔ آن، ابتدا ماست پرچرب را با آب رقیق می کردند، سپس با استفاده از مشک، چربی آن جدا شده و باقی مانده به عنوان دوغ مصرف می شد.
امروزه با تغییر در روند تولید کره به لحاظ تکنولوژی، روش تولید دوغ نیز به عنوان نوشیدنی تخمیری شیری تغییر یافته است. تولید صنعتی دوغ بدون گاز و دوغ گازدار در ایران سابقه ای بیش از چهل سال دارد و با توجه به نحوه تولید این فراورده، می توان آن را به انواع زیر تقسیم کرد: دوغ، دوغ گازدار، دوغ حرارت دیده بدون گاز، دوغ حرارت دیده گازدار.
در حال حاضر، استاندارد بین المللی این نوشیدنی به نام ایران ثبت شده و به عنوان میراث فرهنگی غذا شناخته می شود.
دوغ فراورده ای است که از اختلاط ماست با آب آشامیدنی با یا بدون نمک و افزودن اسانسهای سبزیجات معطر از قبیل کاکوتی، نعناع و پونه تهیه می شود و در این نوع دوغ ممکن است با توجه به شرایط نگهداری و در اثر تخمیر طبیعی ناشی از فعالیت میکروارگانیسمهای زندهٔ موجود در ماست اولیه تولید گاز شود.
دوغ گازدار فراورده ای است که بعد از فراوری به روش اول به آن گاز کربنیک تزریق می شود.
دوغ حرارت دیدهٔ بدون گاز فراورده ای است که بعد از فرایند آن به روش اول، برای افزایش قابلیت نگهداری و جلوگیری از تولید گاز تحت تأثیر فرایند حرارتی قرار داده شود.
دوغ حرارت دیدهٔ گازدار فراورده ای است که بعد از فرایند آن مطابق بند سوم، برای ایجاد گاز در اثر تخمیر طبیعی، باکتری های ترموفیل مورد استفاده در تولید ماست (استرپتوکوکوس ترموفیلوس و لاکتوباسیلوس دبروکی بولگاریکوس) به آن اضافه شود.
دوغ در گذشته یکی از فراورده های جانبی کره محسوب می شد. برای تهیهٔ آن، ابتدا ماست پرچرب را با آب رقیق می کردند، سپس با استفاده از مشک، چربی آن جدا شده و باقی مانده به عنوان دوغ مصرف می شد.
امروزه با تغییر در روند تولید کره به لحاظ تکنولوژی، روش تولید دوغ نیز به عنوان نوشیدنی تخمیری شیری تغییر یافته است. تولید صنعتی دوغ بدون گاز و دوغ گازدار در ایران سابقه ای بیش از چهل سال دارد و با توجه به نحوه تولید این فراورده، می توان آن را به انواع زیر تقسیم کرد: دوغ، دوغ گازدار، دوغ حرارت دیده بدون گاز، دوغ حرارت دیده گازدار.
در حال حاضر، استاندارد بین المللی این نوشیدنی به نام ایران ثبت شده و به عنوان میراث فرهنگی غذا شناخته می شود.
wiki: دوغ
دانشنامه آزاد فارسی
رایج ترین و مشهورترین نوشیدنی ایرانی، فراهم آمده از ماست چکیده و آب خنک که در انواعی از آن سبزی های معطری چون پونه، کاکوتی، کرفسِ کوهی، مِشکک، نعنا، و آویشن می ریزند. در تهیۀ دوغ گازدار به جای آب از سودا یا آب گازدار بهره می برند. در برخی دوغ ها، مثل گُرماست یا دوغِ ترکی، به جای آب از شیر بهره می برند. مردم هند و پاکستان در دوغ مخصوص خود به جای نمک، شکر می ریزند. نوعی دوغ نیز در قفقاز و ترکستان تهیه می شود که کِفیر، ظاهراً برساخته از واژۀ فارسی کیفور، نام دارد و آن را با افزودن مقداری قارچ کِفیر، که در شیر رشد می کند و می بالد، در حرارتی ح دود بیست درجۀ سانتی گراد از دوازده تا ۴۸ ساعت به دست می آورند.
wikijoo: دوغ
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] دوغ یکی از فرآورده های لبنی می باشد. عنوان یاد شده به مناسبت در باب تجارت به کار رفته است.
بنابر مشهور، هر فرعی با اصل خود و نیز فروع یک اصل نسبت به یکدیگر، یک جنس به شمار می روند، مانند شیر و دوغ و دوغ و کشک. از این رو، در مقام داد و ستد، زیاد گرفتن یکی در برابر دیگری- مانند فروختن یک کیلو شیر در مقابل دو کیلو دوغ ربا محسوب می شود و حرام است.
بنابر مشهور، هر فرعی با اصل خود و نیز فروع یک اصل نسبت به یکدیگر، یک جنس به شمار می روند، مانند شیر و دوغ و دوغ و کشک. از این رو، در مقام داد و ستد، زیاد گرفتن یکی در برابر دیگری- مانند فروختن یک کیلو شیر در مقابل دو کیلو دوغ ربا محسوب می شود و حرام است.
wikifeqh: دوغ
گویش اصفهانی
تکیه ای: owdu
طاری: dö
طامه ای: duq
طرقی: dö
کشه ای: owdi / di
نطنزی: owduq
واژه نامه بختیاریکا
اَو کَوو؛ دو
پیشنهاد کاربران
دوغ هم ترکی است از داوغا گرفته شده که به ترکیب آیران با تره یا همان سبزیجات گویند
Lassi → origin from Hindi
دوغ پارسی است و زمانی که زبان دربار عثمانی پارسی بود در ترکیه هم مرسوم شد . . . ولی آذری های ترک زبان ایران میگوییند آیران
Yogurt drink
Sour milk
Sour milk
butter milk
Doogh ( Ayran )
Yogurt juice
Yoghurt watery
Yogurt water
Drink . . .
Juice . . .
Dough
Drink . . .
Juice . . .
Dough
Yogurt diluted
iranian traditional milk drink
دوغ:dough / yogurt drink
Drinkable yoghurt
دوغ به عربی لَبَن گویند
yog ( h ) urt diluted with water/ churned sour milk
در زبان آذری آیران یا ائیران گفته میشود .
lassi
این نوشیدنی مشابه دوغ ایرانی است.
از هند منشا گرفته
این نوشیدنی مشابه دوغ ایرانی است.
از هند منشا گرفته
liquid yogurt
همه�زبان های پارسی از جمله اوستایی، پارسی کهن، پارسی میانه و پارسی نو غ دارند و این وات همواره نقش مهمی در زبان های کهن ایرانیک داشته است. در خط های پهلوی و اوستایی نیز نویسه ای جدا برای غ وجود دارد. برای نمونه بَغ، مُغ و 《دوغ 》در زبان پهلوی ساسانی بکار رفته اند.
واژه ی دوغ ربطی به ترکی ندارد. در ترکی چیزی به نام داوغا وجود ندارد. و یک واژه ی جعلیست.
واژه ی دوغ ربطی به ترکی ندارد. در ترکی چیزی به نام داوغا وجود ندارد. و یک واژه ی جعلیست.
نوشیدنی اصیل ایرانی که از فرهنگ ایرانی به سایر فرهنگها راه پیدا کرده است.
همه زبان های پارسی از جمله اوستایی، پارسی کهن، پارسی میانه و پارسی دو غ دارند و این وات همواره نقش مهمی در زبان های کهن ایرانی داشته است. در خط های پهلوی و اوستایی نیز نویسه ای جدا برای غ وجود دارد. برای نمونه بَغ، مُغ و 《دوغ 》در زبان پهلوی ساسانی بکار رفته اند.
واژه ی دوغ ربطی به ترکی ندارد. در ترکی چیزی به نام داوغا وجود ندارد آیران هم در آذری اشاره به نام ایران دارد که قابل کتمان نیست. داوغا یا دوغا یک واژه ی جعلی ساخت توهمات پانمغولچه هاست
همه زبان های پارسی از جمله اوستایی، پارسی کهن، پارسی میانه و پارسی دو غ دارند و این وات همواره نقش مهمی در زبان های کهن ایرانی داشته است. در خط های پهلوی و اوستایی نیز نویسه ای جدا برای غ وجود دارد. برای نمونه بَغ، مُغ و 《دوغ 》در زبان پهلوی ساسانی بکار رفته اند.
واژه ی دوغ ربطی به ترکی ندارد. در ترکی چیزی به نام داوغا وجود ندارد آیران هم در آذری اشاره به نام ایران دارد که قابل کتمان نیست. داوغا یا دوغا یک واژه ی جعلی ساخت توهمات پانمغولچه هاست
دوغ:کلمه ای ترکی است که به نوعی نوشیدنی لبنی اطلاق می شود درزبان ترکی به این نوشیدنی لبنی آیران هم گفته می شود
کفیر هم در زبان ترکی نوعی نوشیدنی تخمیری حاصل از شیر است
کومیس یا کومیز نوشیدنی ای که از تخمیر شیر مادیان بدست می آید
نوشیدنی های خوشمزه ترکها که امروزه در جهان طرفداران زیادی دارند
کفیر هم در زبان ترکی نوعی نوشیدنی تخمیری حاصل از شیر است
کومیس یا کومیز نوشیدنی ای که از تخمیر شیر مادیان بدست می آید
نوشیدنی های خوشمزه ترکها که امروزه در جهان طرفداران زیادی دارند
کلمات دیگر: