کلمه جو
صفحه اصلی

عصمت


مترادف عصمت : پارسایی، پاکدامنی، پاکی، عفت، ناموس، نجابت، بازداشتن، منع

فارسی به انگلیسی

chastity


chastity, immunity from sin, feminine proper name

فرهنگ اسم ها

اسم: عصمت (دختر) (عربی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: esmat) (فارسی: عصمت) (انگلیسی: esmat)
معنی: معصوم، بی گناه، پاک دامن، معصوم بودن، بی گناهی، پاک دامنی، ناموس و عفت زنان، ( در قدیم ) نگهداری و محافظت، ( در فلسفه قدیم ) ملکه ی اجتناب از گناه

(تلفظ: esmat) (عربی) معصوم بودن ، بی‌گناهی ، پاک‌دامنی ، ناموس و عفت زنان ؛ (در قدیم) نگهداری و محافظت؛ (در فلسفه قدیم) ملکه‌ی اجتناب از گناه .


مترادف و متضاد

پارسایی، پاکدامنی، پاکی، عفت، ناموس، نجابت


بازداشتن، منع


۱. پارسایی، پاکدامنی، پاکی، عفت، ناموس، نجابت
۲. بازداشتن، منع


فرهنگ فارسی

( خواجه عصمه الله ) بخاری شاعر ایرانی در عهد تیموری ( ف. ۸۲۹ ه.ق . ). وی در نظم اشعار پیرو امیر خسرو دهلوی بود و مضامین و معانی او را عینا در اشعار خود نقل میکرد . یکی از فاضلان درباره او چنین گفته [ میر خسرو را علیه الرحمه - شب دیدم بخواب - گفتمش عصمت ترا یک خوشه چین خرمن است . ] [ شعر او چون بیشتر از شعر تو شهرت گرفت ? گفت : باکی نیست شعر او همان شعر من است . ] عصمت قصیده ای در رثای امیر تیمور ساخته بمطلع ذیل : [ ای فلک خرگاه ویران کن که سلطان غایبست - تخت گو بر خاک بنشین چون سلیمان غایبست .] میرزا خلیل سلطان بجهت این قصیده او را انعام و احسان فراوان کرد .
منع، نگاهداری نفس ازگناه، پاکدامنی، ملکه اجتناب ازگناه وخطا
۱ - ( مصدر ) باز داشتن منع کردن . ۲ - نگاه داشتن نفس را از آلودگی و گناه . ۳ - ( اسم ) منع . ۴ - نگاهداری نفس از گناه پاکدامنی . ۵ - ملکه اجتناب از معاصی هنگامی که تمکن عمل بدان حاصل باشد.
نام او خواجه عصمه الله بخاری مشهور به خواجه عصمت است وی شاعری از ایران بود و در عهد تیموری میزیست در نظم اشعار پیرو امیر خسرو دهلوی بود و مضامین و معانی او را عینا در اشعار خود نقل میکرد

فرهنگ معین

(عِ صْ مَ ) [ ع . عصمة ] ۱ - (اِمص . ) پاک دامنی ، نگاهداری نفس از گناه و خطا. ۲ - (اِ. ) فرشتة اجتناب از گناه .

لغت نامه دهخدا

عصمت . [ ع ِ م َ ] (اِخ ) (خواجه ...) نام او خواجه عصمةاﷲ بخاری ، مشهور به خواجه عصمت است . وی شاعری ایرانی بود و در عهد تیموری میزیست . در نظم اشعار پیرو امیرخسرو دهلوی بود و مضامین و معانی او را عیناً در اشعار خود نقل میکرد. یکی از فاضلان درباره ٔ او چنین گفته است :
میرخسرو را علیه الرحمه شب دیدم بخواب
گفتمش : عصمت تو را یک خوشه چین خرمن است
شعر او چون بیشتر از شعر تو شهرت گرفت ؟
گفت : باکی نیست شعر او همان شعر من است .
عصمت قصیده ای در رثای امیر تیمور ساخته است به مطلع ذیل :
ای فلک خرگاه ویران کن که سلطان غایبست
تخت گو بر خاک بنشین ، چون سلیمان غایبست .
میرزا خلیل سلطان بجهت این قصیده او را انعام و احسان فراوان کرد. وفات خواجه عصمت بسال 829 هَ .ق . رخ داد. (از فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به رجال حبیب السیر و مجالس النفائس شود.


عصمت . [ ع ِ م َ ] (ع اِمص ) عصمة. پاکدامنی و نبناد و ناآلودگی به گناه . (ناظم الاطباء). نگاهداری نفس از گناه . (فرهنگ فارسی معین ). بازداشتن خود را از گناه ، و به اصطلاح اطلاق این لفظ بر پاکی است که از ابتدای وجود تا انتهای عمر گناه کبیره خصوصاً زنا نکرده باشد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). در مورد عصمت ملائکه اختلاف نظر است و برخی آن را موجود می دانند و برخی آن را نفی می کنند، و هر یک از دو فرقه را دلایلی است . اما در مورد وجوب عصمت انبیا، جمیع ملل و شریعت ها اتفاق نظر دارند، جز اینکه آن را در برخی امور لازم می دانند و در برخی جایز، و هر کدام را دلایلی است . رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون وشرح مواقف و شرح طوالع شود. بی گناهی . عفاف . عفت . خودداری . خویشتن داری . و رجوع به عصمة شود :
یونان که بود مادر یونس ز بطن حوت
یادی نکرد و کرد ز عصمت جهان بخود.

دقیقی .


ایزد عز ذکره ما را و همه ٔ مسلمانان را در عصمت خویش نگاه دارد. (تاریخ بیهقی ص 254).
ز رحمت مصور ز حکمت مقدر
به نسبت مطهر به عصمت مشهر.

ناصرخسرو.


دانش من گواه عصمت اوست
بشنو آنچ این گواه میگوید.

خاقانی .


عقل و عصمت که مرا تاج فراغت دادند
بر سرمنصب دیوان شدنم نگذارند.

خاقانی .


عصمتیان در حرمش پردگی
عصمت از او یافته پروردگی .

نظامی .


پشت دار جمله عصمتهای من
گوئیا هستند خود اجزای من .

مولوی .


چون طهارت نبود کعبه و بتخانه یکیست
نبود خیر در آن خانه که عصمت نبود.

حافظ.


- زن باعصمت ؛ زن پاکدامن که دامن آن به هیچگونه فسق و فجور و معصیتی آلوده نشده باشد. (ناظم الاطباء).
- بی عصمت ؛ بی ناموس . بدکار.
- بی عصمتی ؛ گناهکار بودن . نداشتن عصمت . زشتکاری .
- عصمت کبری ؛ لقب فاطمه ٔ زهراء سلام اﷲ علیها. (ناظم الاطباء).
- عصمت مقومه ، عصمت مؤثمه . رجوع به عصمةالمقومة و عصمةالمؤثمة در ترکیبات عصمة شود.
|| نگهداری . نگهبانی . محافظت : بخشاینده ای که تار عنکبوت را سد عصمت دوستان کرد. (کلیله و دمنه ).
اعتمادی دارد اوبر عصمت بخت آنچنانک
هر سلاحی در خزانه ٔ او بیابی جز سپر.

سنائی .


گفتی این مرسوم هر سالست اینک سال شد
ظن مبر کز دادن مرسوم اندر عصمتی .

سوزنی .


نه از بادیه بل ز طوفان نوح
به کشتی ّ عصمت درون آمدیم .

خاقانی .


|| پیوستگی . استحکام . پناه :
بنده ز بی دولتی نیست به حضرت مقیم
دیو ز بی عصمتی نیست به جنت مکین .

خاقانی .


عقده ٔ الفت و عصمت مستحکم شد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 233). || در نزد اشاعره ، اینست که خداوند گناهی را در بنده نیافریند، چه آنان تمام اشیاء را ازابتدا به فاعل مختار اسناد میدهند، و نیز آنان گویند عصمت عبارت از آفریدن قدرت اطاعت است در بشر، که شامل «لطف » میشود. (از کشاف اصطلاحات الفنون ). و رجوع به لطف شود. || در نزد حکما، ملکه ای است نفسانی که صاحب خود را از ارتکاب فسق و فجور و گناهان بازمیدارد، و آن بسبب اعتقاد آنها است به ایجاب و قائل بودن به استعداد قوابل . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). || (اصطلاح حقوق جزا) مانند اصطلاح «هتک ناموس » در جرائم راجع به مواقعه استعمال میشود، بر خلاف اصطلاح «منافیات عفت » که در اعم از مواقعه و غیر آن استعمال شده است . (از فرهنگ حقوقی ).

عصمت. [ ع ِ م َ ] ( ع اِمص ) عصمة. پاکدامنی و نبناد و ناآلودگی به گناه. ( ناظم الاطباء ). نگاهداری نفس از گناه. ( فرهنگ فارسی معین ). بازداشتن خود را از گناه ، و به اصطلاح اطلاق این لفظ بر پاکی است که از ابتدای وجود تا انتهای عمر گناه کبیره خصوصاً زنا نکرده باشد. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). در مورد عصمت ملائکه اختلاف نظر است و برخی آن را موجود می دانند و برخی آن را نفی می کنند، و هر یک از دو فرقه را دلایلی است. اما در مورد وجوب عصمت انبیا، جمیع ملل و شریعت ها اتفاق نظر دارند، جز اینکه آن را در برخی امور لازم می دانند و در برخی جایز، و هر کدام را دلایلی است. رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون وشرح مواقف و شرح طوالع شود. بی گناهی. عفاف. عفت. خودداری. خویشتن داری. و رجوع به عصمة شود :
یونان که بود مادر یونس ز بطن حوت
یادی نکرد و کرد ز عصمت جهان بخود.
دقیقی.
ایزد عز ذکره ما را و همه مسلمانان را در عصمت خویش نگاه دارد. ( تاریخ بیهقی ص 254 ).
ز رحمت مصور ز حکمت مقدر
به نسبت مطهر به عصمت مشهر.
ناصرخسرو.
دانش من گواه عصمت اوست
بشنو آنچ این گواه میگوید.
خاقانی.
عقل و عصمت که مرا تاج فراغت دادند
بر سرمنصب دیوان شدنم نگذارند.
خاقانی.
عصمتیان در حرمش پردگی
عصمت از او یافته پروردگی.
نظامی.
پشت دار جمله عصمتهای من
گوئیا هستند خود اجزای من.
مولوی.
چون طهارت نبود کعبه و بتخانه یکیست
نبود خیر در آن خانه که عصمت نبود.
حافظ.
- زن باعصمت ؛ زن پاکدامن که دامن آن به هیچگونه فسق و فجور و معصیتی آلوده نشده باشد. ( ناظم الاطباء ).
- بی عصمت ؛ بی ناموس. بدکار.
- بی عصمتی ؛ گناهکار بودن. نداشتن عصمت. زشتکاری.
- عصمت کبری ؛ لقب فاطمه زهراء سلام اﷲ علیها. ( ناظم الاطباء ).
- عصمت مقومه ، عصمت مؤثمه . رجوع به عصمةالمقومة و عصمةالمؤثمة در ترکیبات عصمة شود.
|| نگهداری. نگهبانی. محافظت : بخشاینده ای که تار عنکبوت را سد عصمت دوستان کرد. ( کلیله و دمنه ).
اعتمادی دارد اوبر عصمت بخت آنچنانک
هر سلاحی در خزانه او بیابی جز سپر.
سنائی.
گفتی این مرسوم هر سالست اینک سال شد
ظن مبر کز دادن مرسوم اندر عصمتی.

فرهنگ عمید

۱. منع.
۲. نگه داری نفس از گناه، پاکدامنی.
۳. (اسم ) ملکۀ اجتناب از گناه و خطا.

دانشنامه عمومی

عصمت در لغت به معنای منع و امساک است. و در اصطلاح به معنی بازداشتن و نگاه داشتن از گناه است. به اصطلاح اطلاق این لفظ بر پاکی و پاکدامنی است که از ابتدای وجود تا انتهای عمر گناه نکرده باشد.نبو
عصمت در مسیحیت به معنی محافظت الهی از خطا می باشد و بر پایه این ایده بنا شده است که امکان ندارد که خداوند خود را بر مردم آشکار کند بدون اینکه اطلاعات موثقی از مضمون آن آشکارسازی یا وحی فراهم کند. در مسیحیت بجز عیسی سه نامزد برای عصمت در نظر گرفته شد: عصمت کتاب مقدس، عصمت شوراهایی که بیانگر کلیسا هستند و عصمت پاپ.
به صورت تاریخی میان مسلمانان در مورد انجام یا عدم انجام گناه کبیره، صغیره و خطا توسط محمد و ماهیت آن در صورت پذیرش خطاپذیری، در دوران قبل یا بعد از تبلیغش اختلاف نظر وجود داشته است. به عنوان مثال حنبلیها معتقد بوده اند که محمد تنها عصمت در انتقال وحی داشته ولی خود از گناه مصون نبوده است. پال والکر، ادعا میکند که «قرائت لفظی» از متن قرآن و احادیث آزادانه به محمد گناه و خطا نسبت می دهد و همچنین مدعی است که مسلمانان اولیه نیز ظاهراً چنین برداشتی داشته اند. والکر میگوید که دیدگاه خطاناپزیر بودن از محمد ابتدا توسط شیعیان به محمد منتسب شده است. ویلفرد مادلونگ، مورخ غربی، به پشتبانی والکر برخواسته و تکامل عصمت (که به گمان او لفظ یا مفهومش در قرآن یافت نمی شود) در میان شیعیان را به نیمه اول قرن دوم هجری یا قبل از آن بازمی گرداند.
هشام بن حکم، متکلم شیعه، عصمت را به امامان نسبت می داد ولی معتقد بود که پیامبران ممکن است از دستورات خدا تخلف کنند که در آن صورت توسط وحی مورد نقد قرار می گیرند. شیعیان بعدی عصمت را به پیامبران و امامان به شکل یکسانی نسبت می دادند. شیخ صدوق معتقد بود که پیامبران و امامان از گناهان کبیره و صغیره مصون بوده اند، اگر چه به صورت سهوی (غیرعمدی) ممکن بود دچار خطا شوند. شیخ مفید این نظر را رد کرده و پیامبران و امامان را از خطای عمدی، سهوی و فراموشی مصون می دانست، اگر چه قبول داشت که پیامبران (بجز محمد) ممکن است قبل از تبلیغ گناهان صغیره غیررسوایی آور را انجام داده باشند. پس از آن شریف مرتضی (از شاگردان شیخ مفید) استدلال کرد که پیامبران و امامان کاملاً معصوم بودند. این دیدگاه به دیدگاه رسمی شیعیان بعدی تبدیل شد.

دانشنامه آزاد فارسی

عِصمَت
اصطلاحی کلامی و دینی به معنای مصونیت از گناه و اشتباه که غالباً دربارۀ پیامبران به کار می رود، هرچند بر فرشتگان، و در تشیّع به امامان، و در مسحیت به رهبران کلیسا نیز اطلاق می شود. مصون بودن پیامبران از گناه و اشتباه، حد اعلای قابلیت اعتماد را به آن ها می دهد و این لازمۀ نقش پیامبری است چه، در غیر این صورت دستگاه آفرینش در اجرای برنامۀ هدایت خود خطا نموده و این، محال است. از این رو، پیامبران هم در دریافت وحی و هم در نگهداری آن و هم در تبلیغ آنچه فرا گرفته اند مصون هستند. در تبیین عصمت، در حیطۀ مصونیت از گناه، گفته اند که افراد آدمی ازنظر ایمان و توجه به آثار گناهان متفاوت اند؛ اگر درجۀ ایمان درحدّ شهود و عیان برسد، به حدی که آدمی حالت خود را در حین ارتکاب گناه حالت شخصی ببیند که می خواهد زهر کشنده ای را بنوشد، در این جا احتمال اختیار گناه به صفر می رسد همچنان که انسان عاقل علاقه مند به حیات هرگز دانسته زهر کشنده را نمی نوشد، بنابراین پیامبران نه تحت مراقبت یک نیروی غیبی اند که مانع از ارتکاب آن ها به گناه شود، و نه دربرابر گناه فاقد اختیار و مسلوب القدرةاند که اگر چنین بود، عصمت برای آن ها کمالی نبود. در مورد مصونیت از اشتباه نیز گفته شده است که آن، مولود نوع بینش پیامبران است به این معنا که پیامبران الهی از درون خود و با علم شهودی با واقعیت هستی ارتباط و اتصال دارند و به عبارت دیگر، با بُنِ هستی و ریشۀ وجود متصل و یکی می شوند، و در متن واقعیت اشتباه فرض نمی شود، لذا از هرگونه اشتباه مصون و معصوم خواهند بود. دربارۀ جزئیات مسئلۀ عصمت و این که آیا همۀ پیامبران از همۀ گناهان حتی گناهان صغیره نیز معصوم اند یا تنها در حیطۀ دریافت و ابلاغ وحی چنین مصونیتی دارند و در مسائل شخصی نیازی به چنین عصمت نیست، در میان پیروان ادیان مختلف و نیز فرق مذهبی در عالم اسلام اختلافاتی هست. در کتاب مقدس گناهانی به انبیا نسبت داده شده که همۀ آن ها از نگاه قرآن کاملاً خلاف و عاری از حقیقت است، هرچند برخی از آن ها از طریق اسرائیلیات به روایات اسلامی نیز راه یافته است. برخی اشارات که در قرآن دربارۀ پیامبران وجود دارد و از ظاهر آن ها خلاف عصمت برمی آید، همگی از دیدگاه محققین اسلامی قابل تأویل و توجیه اند چنان که امامان شیعه و نیز مفسران قرآن آن ها را تبیین و توجیه کرده اند. کتاب تنزیه الانبیا و الائمه، از تألیفات سید مرتضی، نمونه ای از آن است. در این کتاب پیامبران و امامان شیعه از هر گونه گناه صغیره و کبیره حتی ترک اولی تنزیه شده اند. فقهای اهل سنّت قائل به بری از خطابودن اجماع عالمان اند، امّا شیعیان اجماع اندیشمندان دینی را تنها در صورتی که کاشف از قول معصوم باشد، معتبر و بری از خطا می دانند. نیز ← عصمت_کلیسا

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] عصمت ملکه دوری از گناه و خطا است.
واژه «عصمت» معانی متعدّدی دارد؛ مانند پاکدامنی، دوری از گناه و خویشتنداری.
عصمت در باور شیعه
منظور از عصمت در باور شیعه، وجود ملکه ای است در انسان معصوم که او را از گناه و خطا بازمی دارد.خداوند به معصومان گونه ای دانش و آگاهی بخشیده است که به واسطه آن گناه و خطا نمی کنند. بدین ترتیب، از معصومان، گناهی سر نمی زند- خواه صغیره باشد و خواه کبیره. عصمت از مقوله علم است و از این رو، منافاتی با اختیار و اراده انسان ندارد.
اختلاف در باره عصمت معصومان
عقیده مسلمانان درباره عصمت و معصومان یکسان نیست.شیعیان دوازده امامی معتقدند که پیامبر اسلام (صلی الله علیه و اله)، امامان دوازده گانه (علیهم السلام) و حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها)، همگی معصوم اند؛ ولی اهل سنّت، فقط پیامبر را معصوم می دانند.مسلمانان همه پیامبران الهی را معصوم می شمارند؛ ولی درباره چگونگی عصمت آنان اختلاف نظر دارند. دسته ای از مسلمانان، پیامبران را از دروغ معصوم می دانند و برخی دیگر معتقدند که عصمت از دروغ ، فقط در تبلیغ وحی لازم است.اعتقاد شیعه بر این است که پیامبران، امامان دوازده گانه (علیهم السلام) و حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) در همه عمر خویش از هرگونه گناه و خطا- کوچک و بزرگ و عمدی و سهوی- پاک و مبرّایند.

واژه نامه بختیاریکا

زِک

پیشنهاد کاربران

عصمت :Esmat

- پاک شلواری ؛ عفت. مقابل شهوت رانی : خاصه ادب نفس و تواضع و پارسایی و راستگویی و پاک شلواری و بی آزاری. ( منتخب قابوسنامه ص 37 ) .

پاک پاکدامنی

یعنی پاکدامنی جلوگیری از خطر

هوالعلیم

عصمت : معصوم بودن؛ پاکدامنی ؛ محافظت شده از گناه؛ خود داری از معصیت
اهلبیت عصمت : خاندان حضرت رسول اکرم ؛ آل محمد

عصمت=پاکی


کلمات دیگر: