مترادف ثبات : آرام، استحکام، استقامت، استقرار، استواری، پابرجایی، پایداری، دوام، سکون، وقار | ثبت کننده، ضباط، کاتب، محرر
متضاد ثبات : ناپایداری |
برابر پارسی : پایداری، پا برجایی، استواری، آرامش، پای داری، پایستگی
constancy, fixity, immobility, permanence, recorder, rigidity, stability, stabilization, steadiness
registrar
constancy, firmness, perseverance, resoluteness
پايمردي , شهامت اخلا قي , شکيبايي , بردباري , ثبات
آرام، استحکام، استقامت، استقرار، استواری، پابرجایی، پایداری، دوام، سکون، وقار ≠ ناپایداری
ثبتکننده، ضباط، کاتب، محرر
(ثَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) بر جای ماندن ، پایدار بودن . 2 - دوام یافتن ، پایدار بودن . 3 - (اِمص .) پایداری . ؛ ~ عزم راسخ عزمی ، ثابت عزمی . ؛ ~ قدم استقامت ، پایداری .
(ثَ بّ) [ ع . ] (ص .) ثبت کننده ، کارمندی که نامه ها را در دفتری مخصوص ثبت می کند.
(ثُ) (اِ.) دردی که آدمی را از حرکت بازدارد.
ثبات . [ ث ُ ] (ع اِ) دردی که آدمی را از حرکت باز دارد: داءُ ثبات ؛ دردی عاجزگرداننده ٔ از حرکت .
ثبات . [ ث َ ] (اِخ ) میرمحمد عظیم . یکی از شعراء هندوستان پسر میرمحمد افضل متخلص به ثبات مولد او بسال 1122 هَ . ق . در اﷲآباد و وفات وی بسال 1161 هَ . ق . بوده است و از اشعار اوست :
بخت بد گر برد از کوی توام سوی بهشت
پرسم از حور که آن سایه ٔ دیوار کجاست .
ثبات . [ ث َب ْ با ] (ع ص ،اِ) آنکه در دوائر و ادارات دولتی و شرکتها و تجارتخانه ها نامه های رسیده را در دفاتر مخصوص ثبت کنند.
ثبات . [ ث ِ ] (ع اِ) بند برقع. || تسمه و مانند آن که بدان پالان را بندند. دوالی که پالان بدان استوار کنند.
ثبات . [ ث ُ ] (ع اِ) ج ِ ثُبة.
فردوسی .
مسعود.
مسعود.
مسعود.
حافظ.
۱. ثبتکننده.
۲. کارمندی که نامهها را در دفتر ثبت میکند؛ اندیکاتورنویس.
۱. پایداری؛ دوام؛ پایدار بودن چیزی.
۲. برقرار بودن؛ بر یک حالت بودن؛ تغییر نکردن.
۳. مقاومت؛ استقامت.
〈 ثبات قدم: [مجاز]
۱. پایداری.
۲. پابرجا بودن در امری.
آرامش، پا یداری، پایستگی، استوار