مترادف نشر : پراکندن، سرایت، پخش، توزیع، انتشار، چاپ، طبع، اشاعه، ترویج، شیوع
برابر پارسی : پخش، پراکندن، پراکنده کردن، گستردن
publication, spreading about
edition, issuance, issue, publication
پاشيدگي , انتشار , عقاب , شاهين قره قوش , نشريه
پراکندن، سرایت
پخش، توزیع
انتشار، چاپ، طبع
اشاعه، ترویج، شیوع
۱. پراکندن، سرایت
۲. پخش، توزیع
۳. انتشار، چاپ، طبع
۴. اشاعه، ترویج، شیوع
نشر. [ ن َ ] (اِخ ) (یوم الَ ...) روز قیامت . (از المنجد).
نشر. [ ن ُ ش ُ ] (ع اِ) ج ِ نشور. رجوع به نشور شود. || (مص )بیرون آمدن مذی مردم . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از متن اللغة). خروج آب ذوق از انسان هنگام عشقبازی .
نشر. [ن َ ش َ ] (ع ص ، اِ) پراگنده و پراگندگان . واحد و جمعیکسان آمده . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (منتهی الارب ).گروه پراگنده که سرور ندارند. (منتهی الارب ). گروه پراکنده که سرور و رئیسی ندارند تا آنها را جمع کند. (از اقرب الموارد) (از المنجد) (ناظم الاطباء). نَشر.(ناظم الاطباء) (از المنجد) (اقرب الموارد). || منتشر. (اقرب الموارد) (المنجد). || (مص ) پراکنده شدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || گر رسیده شدن شتران . (از منتهی الارب ). منتشر شدن جرب در مواشی . (از المنجد) (اقرب الموارد). گرفتار جرب شدن شتران . (ناظم الاطباء). || پراکنده گردیدن گوسپندان به شب جهت چرا. (از منتهی الارب )(از المنجد) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
نشر. [ ن َ ش َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شراء بخش سیمینه رود شهرستان همدان ، در 40 هزارگزی جنوب شرقی همدان ، در منطقه ٔ کوهستانی سردسیری واقع است و 773 تن سکنه دارد آبش از چشمه و قنات ، محصولش حبوبات و لبنیات و محصولات صیفی و انگور، شغل اهالی زراعت و گله داری و قالیبافی است (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).
نشوی – شستشو مکن