مترادف بندر : دریاکنار، دریابار، شهرساحلی، ساحل، بارانداز، بندرگاه، لنگرگاه
بندر
مترادف بندر : دریاکنار، دریابار، شهرساحلی، ساحل، بارانداز، بندرگاه، لنگرگاه
فارسی به انگلیسی
port
haven, port
فارسی به عربی
مترادف و متضاد
دریاکنار، دریابار، شهرساحلی
ساحل
بارانداز، بندرگاه، لنگرگاه
۱. دریاکنار، دریابار، شهرساحلی
۲. ساحل
۳. بارانداز، بندرگاه، لنگرگاه
فرهنگ فارسی
( اسم ) محلی است در ساحل دریا یا رودخانه که محل توقف و بار گیری و باراندازی وسایل نقلی. دریایی است و آن معمولا شامل انبارها و جرثقیلها و وسایل فنی دیگر نیز هست شهر ساحلی بندرگاه . توضیح این کلمه بهمین صورت معرب شده جمع آن ( بنادر ) آید .
پایانه و منطقهای دارای تسهیلات لازم برای پهلوگیری و تخلیه و بارگیری کشتیها
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
بندر. [ ب َ دَ ] ( اِخ ) نام شهری است در غرجه. ( فرهنگ اسدی ) :
بسی خسرو نامور پیش از او
شدستند زی بندر و ساربان.
بسی خسرو نامور پیش از او
شدستند زی بندر و ساربان .
دیباجی (از فرهنگ اسدی چ اقبال ص 161).
بندر. [ ب َ دَ ] (اِ) محلی باشد که قافله و تجار در آن بسیار آیند و روند. (برهان ). کنار دریا که جای بستن کشتی باشد و معنی هر شهری که بر کناره ٔ دریای محیط واقع باشد. (از غیاث ). محلی باشد که قافله و تجار بسیار بر آن صادر ووارد شود و بیشتر آن بر لب دریاها و رودهای بزرگ باشد چنانکه در فارس زیاده از بیست بندر بر لب دریا است و اصل آن بُندَر است که بار و بنه در آنجا نهند و اسکله گویند و اسکله ترکی است و بمعنی معبر بحر آمده . (انجمن آرا) (آنندراج ). لنگرگاه کشتی از کناره ٔ دریا که کاروان و تجار در آن بسیار آیند و روند و کشتی مال التجاره ها بدان جا آرند و از آنجا برند. ج ، بنادر. (یادداشت بخط مؤلف ). محلی است در ساحل دریا یا رودخانه که محل توقف و بارگیری و باراندازی وسایل نقلیه ٔ دریایی است ، و آن معمولاً شامل انبارها و جرثقیلهاو وسایل فنی دیگر نیز هست . شهر ساحلی ، بندرگاه . توضیح : این کلمه بهمین صورت معرب شده جمع آن «بنادر» آید. (فرهنگ فارسی معین ) : روزی بتماشا بیرون رفته بود نزدیک آن بندر رسید. (قصص الانبیاء ص 177).
فرهنگ عمید
۱. جایی در کنار دریا که محل توقف، بار انداختن، یا بارگیری کشتیها است؛ بندرگاه.
۲. هر شهری که در کنار دریا باشد.
〈 بندر آزاد: بندری در یک کشور که ورود و خروج و باراندازی و بارگیری برای کشتیهای سایر کشورها در آنجا آزاد است.
۲. هر شهری که در کنار دریا باشد.
* بندر آزاد: بندری در یک کشور که ورود و خروج و باراندازی و بارگیری برای کشتی های سایر کشورها در آن جا آزاد است.
دانشنامه عمومی
(کرمانی) بُندَر؛ آخرین قسمت درّه که آباد باشد.
بندرگاه
لنگرگاه
بارانداز
کرانه
پهلوگاه
موج شکن
اسکله
خور
رأس
دماغه
شهبندر
گمرک
دیوار دریایی.
بندرها گونه های گوناگون دارند مانند: بندر آزاد و بندر پیمانی
بندر نامی پارسی و ایرانی است و از «بند» و «در» تشکیل شده است. در ایران قدیم بجای سکوهای بندری یا اسکله ها جهت پهلوگیری کشتی ها در بخشی از دریا نزدیک ساحل بندی حوضچه مانند از سنگ و ساروج پدیدمی آوردند و از یک مسیر ورودی کشتی ها در آن تردد می کردند که این دروازه ورودی بوسیله زنجیری بسته می گردید و کشتی ها در آن از خطر موج درامان بودند. این حوضچه های دروازه دار را بندر می گفتند و به مرور به شهرهای دارای این پایانه دریایی نیز بندر گفته شد. بندر در کنار دریا به منزله دربند در راه های خشکی است. و در فرهنگ دهخدا اصل آن را بُندَر که بار و بنه در آن می نهند آمده است؛ و همان اسکله است که در ترکی به معنی معبر بحر است. کلمه بندر به زبان های دیگر از جمله عربی نیز وارد شده است.
bandarnet.ir
این روستا در دهستان ساردوئیه قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن زیر سه خانوار بوده است.
شورای اسلامی و دهیار منطقه : سیدیدالله موسوی
شهرستان کِرمان یکی از شهرستانهای استان کرمان در جنوب شرقی ایران است که مهمترین و بزرگترین شهرستان استان کرمان به شمار می آید.مرکز این شهرستان کلانشهر کرمان است و مرکز استان کرمان نیز به شمار می رود. ماهان، جوپار و راین از دیگر شهرهای آن هستند.جمعیت شهرستان کرمان بنا بر سرشماری سال ۱۳۹۵ مرکز آمار ایران، برابر ۷۳۸٬۷۲۴ نفر است که پر جمعیت ترین شهرستان استان به حساب می آید.
این روستا در دهستان پشتکوه موگوئی قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۲۱۲ نفر (۴۳خانوار) بوده است.
دانشنامه آزاد فارسی
نقطه ای در کرانۀ دریا، که کشتی ها در کنار آن پهلو می گیرند یا لنگر می اندازند تا در آن جا بارگیری یا بار خود را تخلیه کنند. در این نقاط معمولاً تأسیساتی همچون اسکله و ساختمان و تسهیلات مخابراتی و ارتباطی وجود دارد.