کلمه جو
صفحه اصلی

قیر


برابر پارسی : زفت، گَجشف، گَژف

فارسی به انگلیسی

tar


pitch, tar

فارسی به عربی

قطران

عربی به فارسی

قير خيابان , اسفالت , قير معدني , زفت معدني


مترادف و متضاد

pitch (اسم)
اوج، درجه، پرتاب، استقرار، سرازیری، گام، پلکان، زیر و بمی صدا، قیر، دانگ صدا، لباب، ضربت با چوگان، اوج پرواز، جای شیب

tar (اسم)
قیر

فرهنگ فارسی

ماده غلیظوسیاه رنگ وچسبناک که ازنفت گرفته میشود
( اسم ) جسم جامد غیر متبلور سیاه رنگی که سطح شکستگی آن مانند شیشه ناصاف است و در اماکن نفتی قدیمی یافت می شود . ترکیب قیر همان ترکیبات قیر همان هیدروکربورهای نفت است که در نتیجه اکسید اسیون حالت جمود را پیدا کرده است . قیرهای طبیعی که به نام مومیایی و زفت رومی نیز نامیده می شوند و وزن مخصوص آنها بین ۱ / ۱ و ۱ / ۲ و سختی آنها کم و تقریبا ۲ می باشد علاوه بر ترکیبات هیدروکربور در ترکیب آنها ازت و اکسیژن و حتی گوگرد هم وجود دارد . در طبیعت ممکنست قیرهای معدنی یا سنگهای آهکی آمیخته یا آنها را آغشته کرده باشد و در این صورت به نام آسفالت طبیعی نامیده می شوند . ساختن آسفالت مصنوعی هم با استفاده از همین آسفالتهای طبیعی صورت می گرفته . در پالایشگاههای نفت در ته دیگهای تصفیه مقادیر هیدروکربورهای خمیری با جامد باقی می ماند و آن همان قیرهای مصنوعی است که به بازار عرضه می شود و همه خواص قیرهای طبیعی را دارد . در بناها جهت جلوگیری از نفوذ رطوبت قیر به کار می برند . قیر در حدود ۱٠٠ درجه حرارت ذوب می شود زفت رومی مومیایی قیر طبیعی حجر قیر اشبنت قطران نفت : کمندست گیسویش همرنگ قیر همی آید از دو لبش بوی شیر یا مانند ( مثل ) قیر . بسیار سیاه .
قصبه مرکز بخش قیر و کارزین شهرستان فیروز آباد است و آب مشروب آن و آب زراعت اطراف از چشمه و دو رشته قنات تامین میشود .

مخلوط جامد و چسبنده‌ای از مشتقات نفت که یکی از موارد استفادۀ آن پوشش سطح راه‌هاست


فرهنگ معین

[ ع . ] (اِ. ) جسم جامد یا نیمه جامد به رنگ سیاه مایل به قهوه ای که چسبنده است و بر اثر گرما نرم و سیُال می شود.

لغت نامه دهخدا

قیر. (اِخ ) قصبه ٔ مرکزی بخش قیر و کارزین شهرستان فیروزآباد است و آب مشروب آن و آب زراعت اطراف از چشمه و دورشته قنات تأمین میشود. سکنه ٔ آن مطابق آخرین آمار2300 تن است . شغل اهالی زراعت ، باغداری و کسب میباشد. از ادارات دولتی بخشداری و ژاندارمری بعلاوه یک دبستان و مسجد و حمام دارد. این قصبه مرکز معاملات طوایف قشقائی است که روغن و پشم و پوست را با قند و شکر و قماش و چینی غالباً معاوضه میکنند. یک بازار و در حدود 40 باب دکان دارد. راه ارتباطی آن با فیروزآبادفعلاً مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).


قیر. [ ق َی ْ ی ِ ] (ع ص )تیرانداز ماهر و زیرک و حاذق در آن . (منتهی الارب ).


قیر. [ ق َی ْ ی ِ ] ( ع ص )تیرانداز ماهر و زیرک و حاذق در آن. ( منتهی الارب ).

قیر. ( معرب ، اِ ) جسم جامد غیرمتبلور سیاه رنگی که سطح شکستگی آن مانندشیشه ناصاف است و در اماکن نفتی قدیمی یافت میشود. ترکیب قیر همان ترکیبات هیدروکربورهای نفت است که درنتیجه اکسیداسیون حالت جمود پیدا کرده است. قیرهای طبیعی که به نام مومیایی و زفت رومی نیز نامیده میشوند و وزن مخصوص آنها بین 1/1 و 1/2 و سختی آنها کم و تقریباً 2 میباشد، علاوه بر ترکیبات هیدروکربور در ترکیب آنها ازت و اکسیژن و حتی گوگرد هم وجود دارد. در طبیعت ممکن است قیرهای معدنی با سنگهای آهکی آمیخته یا آنها را آغشته کرده باشد و در این صورت به نام آسفالت طبیعی نامیده میشوند. ساختن آسفالت مصنوعی هم با استفاده از همین آسفالتهای طبیعی صورت میگرفته.در پالایشگاههای نفت در ته دیگهای تصفیه مقادیر زیادی هیدروکربورهای خمیری یا جامد باقی میماند و آن همان قیرهای مصنوعی است که به بازار عرضه میشود و همه خواص قیرهای طبیعی را دارد. در بناها جهت جلوگیری ازنفوذ رطوبت قیر را به کار میبرند. قیر در حدود 100 درجه حرارت ذوب میشود. زفت رومی. مومیایی. قیر طبیعی. حجر قیر. اشبنت. قطران نفت. ( فرهنگ فارسی معین ).
- قیراندای ؛ که بقیر انداید.
- قیراندود ؛ مقیر. قیراندوده. قیرمالید. اندوده قیر.
- قیراندوده ؛ قیرمالیده.
- قیراندودی ؛ حاصل مصدر است از قیراندود کردن.
- قیرفام ؛ سیاه برنگ قیر.
- قیرگون ؛ بمانندقیر سیاه :
گر ماه تیر شیر نبارید بر سرت
بر قیرگون سرت که فروریخته ست شیر.
ناصرخسرو.
اعلام قیرگون شب به قیروان مغرب رسید. ( سندبادنامه ).
- قیری ؛ منسوب به قیر. مثل قیر.
- || بسیار سیاه.

قیر. ( اِخ ) شهری کوچک است [ از فارس ] و از آب زکان که از کوه دیه خسرویه بر میخیزد مشروب میشود. ( نزهةالقلوب ؛ مقاله سوم ص 118، 217 ).

قیر. ( اِخ ) قصبه مرکزی بخش قیر و کارزین شهرستان فیروزآباد است و آب مشروب آن و آب زراعت اطراف از چشمه و دورشته قنات تأمین میشود. سکنه آن مطابق آخرین آمار2300 تن است. شغل اهالی زراعت ، باغداری و کسب میباشد. از ادارات دولتی بخشداری و ژاندارمری بعلاوه یک دبستان و مسجد و حمام دارد. این قصبه مرکز معاملات طوایف قشقائی است که روغن و پشم و پوست را با قند و شکر و قماش و چینی غالباً معاوضه میکنند. یک بازار و در حدود 40 باب دکان دارد. راه ارتباطی آن با فیروزآبادفعلاً مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ).

قیر. (اِخ ) شهری کوچک است [ از فارس ] و از آب زکان که از کوه دیه خسرویه بر میخیزد مشروب میشود. (نزهةالقلوب ؛ مقاله ٔ سوم ص 118، 217).


قیر. (معرب ، اِ) جسم جامد غیرمتبلور سیاه رنگی که سطح شکستگی آن مانندشیشه ناصاف است و در اماکن نفتی قدیمی یافت میشود. ترکیب قیر همان ترکیبات هیدروکربورهای نفت است که درنتیجه ٔ اکسیداسیون حالت جمود پیدا کرده است . قیرهای طبیعی که به نام مومیایی و زفت رومی نیز نامیده میشوند و وزن مخصوص آنها بین 1/1 و 1/2 و سختی آنها کم و تقریباً 2 میباشد، علاوه بر ترکیبات هیدروکربور در ترکیب آنها ازت و اکسیژن و حتی گوگرد هم وجود دارد. در طبیعت ممکن است قیرهای معدنی با سنگهای آهکی آمیخته یا آنها را آغشته کرده باشد و در این صورت به نام آسفالت طبیعی نامیده میشوند. ساختن آسفالت مصنوعی هم با استفاده از همین آسفالتهای طبیعی صورت میگرفته .در پالایشگاههای نفت در ته دیگهای تصفیه مقادیر زیادی هیدروکربورهای خمیری یا جامد باقی میماند و آن همان قیرهای مصنوعی است که به بازار عرضه میشود و همه ٔ خواص قیرهای طبیعی را دارد. در بناها جهت جلوگیری ازنفوذ رطوبت قیر را به کار میبرند. قیر در حدود 100 درجه حرارت ذوب میشود. زفت رومی . مومیایی . قیر طبیعی . حجر قیر. اشبنت . قطران نفت . (فرهنگ فارسی معین ).
- قیراندای ؛ که بقیر انداید.
- قیراندود ؛ مقیر. قیراندوده . قیرمالید. اندوده قیر.
- قیراندوده ؛ قیرمالیده .
- قیراندودی ؛ حاصل مصدر است از قیراندود کردن .
- قیرفام ؛ سیاه برنگ قیر.
- قیرگون ؛ بمانندقیر سیاه :
گر ماه تیر شیر نبارید بر سرت
بر قیرگون سرت که فروریخته ست شیر.

ناصرخسرو.


اعلام قیرگون شب به قیروان مغرب رسید. (سندبادنامه ).
- قیری ؛ منسوب به قیر. مثل قیر.
- || بسیار سیاه .

فرهنگ عمید

مادۀ غلیظ، سیاه رنگ، و چسبناکی که از نفت گرفته می شود و در ساخت آسفالت و عایق کاری بام ساختمان ها به کار می رود.

دانشنامه عمومی

قیر ماده ای است سیاه رنگ و خمیری شکل که در عایقکاری رطوبت و ساخت آسفالت کاربرد دارد. قیر انواع گوناگونی دارد که هر یک از انواع آن، دارای کاربرد خاصی است. قیر از مشتقات نفت است و اغلب در پالایشگاه نفت تولید می شوند.
نفوذناپذیری در برابر آب؛
چسبندگی
قیر ماده ای هیدروکربنی است به رنگ سیاه تا قهوه ای تیره که در سولفید کربن و تتراکلرید کربن کاملاً حل می شود. قیر در دمای محیط، جامد است. اما با افزایش دما، به حالت خمیری درمی آید و پس از آن مایع می شود. کاربرد مهم قیر به علت وجود دو خاصیت مهم این ماده است؛
قیر استخراج شده از نفت یا سنگ های معدنی مخصوص، قیر خالص نام دارد که با توجه به منشأ تشکیل، طبقه بندی می شود. قیرهای خالص همچنین برای اینکه خواص مورد نظر برای کاربردهای مختلف را پیدا کنند، تحت فرایندهای دیگر قرار می گیرند و انواع مختلف قیر را (ازجمله قیر دمیده، قیر محلول، قیر امولسیون، قیر پلیمری و…) را تشکیل می دهند.
قیر معمولاً از تقطیر نفت خام به دست می آید. چنین قیری قیر نفتی یا قیر تقطیری نامیده می شود. قیر نفتی محصول دو مرحله تقطیر نفت خام در برج تقطیر است. در مرحله نخست تقطیر، مواد سبک مانند بنزین و پروپان از نفت خام جدا می شوند. این فرایند در فشاری نزدیک به یک اتمسفر (واحد) انجام می شود. در مرحله دوم نیز ترکیبات سنگین مانند گازوئیل و نفت سفید خارج می شوند. این فرایند در فشاری نزدیک به خلاء صورت می پذیرد. در نهایت مخلوطی از ذرات جامد بسیار ریز به نام آسفالتن باقی می ماند که در ماده سیال گریس مانندی به نام مالتن غوطه ور است.

دانشنامه آزاد فارسی

قیر (bitumen)
در دو مفهوم به کار می رود: ۱. آمیزۀ ناخالصی از هیدروکربن ها، شامل نهشته هایی ازجمله نفت، آسفالت و گازِ طبیعی. گاهی این واژه به نوع نرمی از قیر منحصر می شود که در آسفالت به کار می رود. قیر جامد، که در طبیعت یافت می شود، ممکن است باقی ماندۀ تبخیر نفت باشد. چنانچه تبخیر از حوضچه یا دریاچه نفتی صورت گیرد، باقی مانده ممکن است دریاچۀ آسفالتی یا قیری تشکیل دهد، دریاچۀ قیری ترینیداد از این جمله است. در عهد باستان قیر را به جای ملاط، و در مصر برای مومیایی کردن به کار می بردند. ۲. ماده ای چسبناک و سیاه که در سرما سفت و در گرما مایع می شود و برای جلوگیری از نفوذ آب به منزلۀ پوشش بام و جاهای دیگر به کار می رود. در قدیم به عنوان عایق برای درزگیری کشتی های چوبی مورد استفاده بود.

فرهنگستان زبان و ادب

{bitumen} [حمل ونقل درون شهری-جاده ای] مخلوط جامد و چسبنده ای از مشتقات نفت که یکی از موارد استفادۀ آن پوشش سطح راه هاست

گویش مازنی

/ghir/ اسب سیاه رنگ

اسب سیاه رنگ


گویش بختیاری

تند، سریع، زود. be qir row-o be qir vorgard>:سریع برو و زود برگرد> .


واژه نامه بختیاریکا

سرعت

پیشنهاد کاربران

قیر : نوعی فرآورده نفتی که در عایق بندی ساختمان استفاده می شود . ( اصطلاح بنایی و ساختمان سازی )

کلمه قیر به معنای سیاهی بوده وبا کلمه کور و قارای ترکی و خارای فارسی و کلمه تیره فرانسوی و کلمه خال ( نقطه سیاه ) ارتباط ریشه ای دارد.
قیر:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " قیر" می نویسد : ( ( قیر از یونانی kērōs ستانده شده است و با cire در فرانسوی و cira در اسپانیایی به معنی موم و صمغ سنجیدنی است . ) )
( ( مرا پیشتر قیرگون بود موی
چو سرو سهی قد و چون ماه روی ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 350. )



( الحاوی ) = درکتاب صیدنه آمده است : قیر را ازقعر دریاها بیرون آورند و کشتی ها را با آن بیندایند ونوعی ازآن رابادوکها می مالند و برخی هم زفت خشک راقیرگویند.

قیر به معنای سیاهی وقتی از بالای قیر نگاهی به دامنه های آن کنی بعلت داشتن باغات ومزارع درختان خرما ی زیاد همه جا سرسبز وسیاه نشان داده می شود

کلمه ی لری بختیاری قیر::قیل. گودال . گودالی که ته آن پیدا نباشد و سیاه است


کلمات دیگر: