مترادف شهود : دریافت، کشف، گواهان، ناظران
شهود
مترادف شهود : دریافت، کشف، گواهان، ناظران
فارسی به انگلیسی
witnessing, presence, intuition
intuition
فارسی به عربی
مترادف و متضاد
دریافت، کشف
گواهان، ناظران
۱. دریافت، کشف
۲. گواهان، ناظران
فرهنگ فارسی
( اسم ) جمع شاهد گواهان .
حاضر شدن حاضر آمدن
بینش یا ادراک بیواسطه که در برابر تعقل یا تأمل آگاهانه قرار دارد
فرهنگ معین
( ~ . ) [ ع . ] (اِ. ) جِ شاهد، گواهان .
(شُ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - حاضر شدن . 2 - دیدن .
( ~ . ) [ ع . ] (اِ.) جِ شاهد؛ گواهان .
لغت نامه دهخدا
شهود. [ ش ُ ] (ع اِ) ج ِ شاهد. (اقرب الموارد). || جمع الجمع. (منتهی الارب ). شاهدها و گواهها. (ناظم الاطباء).حاضرشدگان و گواهان . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) : از شهود طلب اداء شهادت طلبید. ادای شهادت کردند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 433). رجوع به شاهد شود.
شهود. [ ش ُ ] (ع مص ) حاضر شدن . (از منتهی الارب ) (المصادر زوزنی ). حاضر آمدن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (دهار) (تاج المصادر بیهقی ). دیدن . معاینه . عیان . پیدا. آشکارا. حضور. مقابل غیب . (یادداشت مؤلف ). || شهود الناقة؛ آثار ولادت آن است از خون و جز آن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || (اصطلاح تصوف ) چنانکه در نفائس الفنون آمده است عبارتست از حضور دل و هرچه دل حاضر آن است شاهد آن است و آن حاضر مشهود اوست اگر حاضر حق باشد شاهد اوست ، و متصوفه شهود را شاهد خوانند بسبب آنکه هرچه دل حاضر او بود او نیز حاضر دل باشد. و هرگاه که لفظ شاهد بر صیغه ٔ واحد استعمال کنند مراد ایشان حق تعالی بود و هرگاه که شواهد گویند در صیغه ٔ جمع مراد خلق باشد، و اهل شهود دو طایفه اند، اصحاب مراتب و ارباب مشاهد. (از نفائس الفنون ). عبارت از دیدار حق به حق . (از تعریفات ) (از کشاف اصطلاحات الفنون ). رؤیت حق است که از مراتب کثرات و موهومات صوری عبور نموده بمقام توحید عیانی رسیده در صور جمیع موجودات مشاهده ٔ حق نماید و از غیریت دور شده هرچه بیند حق بیند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). کشف : کمینه عقوبت او حرمان وجد و فقدان شهود. (انیس الطالبین ص 10).
- شهود حق ؛ (اصطلاح صوفیه ) حضوردر برابر حق تعالی که او را شاهد خوانند. (نفائس الفنون ).
- شهود خلق ؛ (اصطلاح صوفیه ) حضور با مشهود یا حضور با شواهد که آنرا مقابل با «غیبت محمود» دانند. (نفائس الفنون ).
- شهود مجمل در مفصل ؛ (اصطلاح صوفیه ) عبارتست از رؤیت احدیت در کثرت . (از کشاف اصطلاحات الفنون ، از اصطلاحات صوفیه ).
- شهود مفصل در مجمل ؛ (اصطلاح صوفیه ) عبارتست از رؤیت کثرت در ذات احدیت . (از کشاف اصطلاحات الفنون ).
- عالم شهود؛ مقابل عالم غیب . (یادداشت مؤلف ). عالم شهادت و آنچه قابل رؤیت است ، و در اصطلاح صوفیه مراد عالم وجودات است . (از فرهنگ مصطلحات عرفا).
- کشف و شهود؛ مکاشفه و مشاهده ، و در اصطلاح اهل سلوک رفع حجاب را گویند که میان روح جسمانی است . (از کشاف اصطلاحات الفنون ).
- شهود حق ؛ ( اصطلاح صوفیه ) حضوردر برابر حق تعالی که او را شاهد خوانند. ( نفائس الفنون ).
- شهود خلق ؛ ( اصطلاح صوفیه ) حضور با مشهود یا حضور با شواهد که آنرا مقابل با «غیبت محمود» دانند. ( نفائس الفنون ).
- شهود مجمل در مفصل ؛ ( اصطلاح صوفیه ) عبارتست از رؤیت احدیت در کثرت. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ، از اصطلاحات صوفیه ).
- شهود مفصل در مجمل ؛ ( اصطلاح صوفیه ) عبارتست از رؤیت کثرت در ذات احدیت. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ).
- عالم شهود؛ مقابل عالم غیب. ( یادداشت مؤلف ). عالم شهادت و آنچه قابل رؤیت است ، و در اصطلاح صوفیه مراد عالم وجودات است. ( از فرهنگ مصطلحات عرفا ).
- کشف و شهود؛ مکاشفه و مشاهده ، و در اصطلاح اهل سلوک رفع حجاب را گویند که میان روح جسمانی است. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ).
شهود. [ ش ُ ] ( ع اِ ) ج ِ شاهد. ( اقرب الموارد ). || جمع الجمع. ( منتهی الارب ). شاهدها و گواهها. ( ناظم الاطباء ).حاضرشدگان و گواهان. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) : از شهود طلب اداء شهادت طلبید. ادای شهادت کردند. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 433 ). رجوع به شاهد شود.
فرهنگ عمید
۲. (اسم مصدر ) حاضر شدن.
۳. (اسم مصدر ) دیدن چیزی.
۴. (اسم مصدر ) گواه شدن.
۵. (اسم مصدر ) (تصوف ) آشکاری حقایق در دل، مشاهدۀ حق در ضمیر.
دانشنامه عمومی
همهٔ صفحات با عناوینی که شامل «شهود» می شوند
همهٔ صفحات با عناوینی که شامل «عرفان» می شوند
از جمله تعاریف شهود از جانب فیلسوفان عبارتند از: دسترسی مستقیم به دانش ناخودآگاه، شناخت ناخودآگاه، حسگر درونی، بینش درونی به تشخیص الگوی ناخودآگاه و توانایی درک چیزی غریزی، بدون نیاز به استدلال آگاهانه.
در تقسیم بندی عارفان کشف و شهود را به دو گونه معرفی کردند صوری و معنوی مشاهدات صوری در عالم مثال یا همان برزخ اتفاق می افتد و کشف معنوی مربوط به عوالم بالاتر از برزخ است که برای سالک رخ می دهد
در تصوف شهود را به حضور قلب تعبیر می کنند و آن را به صورت دیدن حق می نمایند. این واژه اغلب دارای باری معنایی به صورت درک موضوعی از درون یا رؤیایی صادقی (در بیداری)، یا به صورت فهمی بدون استفاده از حواس فیزیولوژیک، یا مفهوم نوس در فلسفه می باشد. موارد نامیده شده به عنوان شهود موضوعاتی بسیار از یک دیگر متفاوتند، اما عموماً روندی که منجر به شهود می شود، بر خلاف «تفکر منطقی»، برای شهودکننده ناشناخته است.
دانشنامه آزاد فارسی
شناختی دفعی و بدون طی مراحل تحقیق و تعقل که مستقل از تجربه و عقل است. معمولاً قوای ذهنی مربوط به شناختِ شهودی را فطری دانسته اند. بعضی فیلسوفان و روان شناسان معتقدند که پدیده های انسانی را فقط با شهودی مخصوص می توان درک کرد. اما بسیاری دیگر شهود را نیز روندی از اندیشه می دانند که با چنان سرعتی حادث می شود که شخص قادر به آگاهی از آن نیست. مثلاً، ممکن است نشانه های کوچک متعددی به سرعت باهم جمع شوند و درک تجربه ای اکنونی را همراه با تجارب گذشته میسر کنند. مفهوم شهود را غالباً با شک و تردید می نگرند و آن را نقطه ای می دانند که فهم فلسفی ما دیگر قادر به تبیین و توضیح منشأ شناخت مان نیست. ظاهراً مفهوم شهود از دو منشأ حاصل شده است: شناخت بدیهی اصول متعارف که محتاج استدلال نیست و اندیشۀ عرفانی و دینی دربارۀ الهام که از حدود قوای عقلی فراتر می رود. از فیلسوفانی که بیش از همه به شهود تکیه کرده اند می توان اسپینوزا، کانت، برگسون و هوسرل را نام برد. از نظر اسپینوزا، شهود برترین گونۀ شناخت است که هم از شناخت تجربی به واسطۀ حس ها و هم از شناخت علمی مشتق از تعقل بر پایۀ تجربه فراتر می رود. شناخت شهودی، درکی از وحدت و انتظام عالم فرا می آورد و ذهن را به جزئی از وجود نامتناهی تبدیل می کند. کانت برای شهود صورتی تجربی قایل است که هم شامل درک حسی از چیزهاست و هم به مثابۀ شهود محض، یعنی قالب های محض و استعلایی زمان و مکان که از پیش در ذهن وجود دارند و حسیات استعلایی نامیده می شوند، تجربه حسی از چیزها در زمان و مکان را سازمان می دهد. برگسون در تمایزگذاری میان غریزه و هوش، شهود را خالص ترین صورت غریزه می داند. برخلاف هوش که فقط به کار شناخت چیزها و امور مادی می آید اما به ماهیت بنیادی طبیعت زندگی و اندیشه دسترسی ندارد، شهود به عنوان غریزه ای خودآگاه، قادر به درک مطلق است. هوسرل نیز با ممتازکردن شناخت شهودی نسبت به انواع دیگر شناخت، نظیر شناخت های تجربی و استنتاجی، شهود را به عنوان حضور بی واسطۀ اعیان در آگاهی و مرجع نهایی مشروعیت هرگونه شناخت تلقی می کند. فلسفه های شهودگرا در مقابل فلسفه های تجربه گرا و عقل گرا قرار می گیرند. در عرفان اسلامی شهود از جایگاه ویژه ای برخوردار است و مراد از آن همان علم حضوری است که شناختی یقینی و خطاناپذیر و ناشی از حضور معلوم در نزد نفس است. عارفان را عقیده بر این است که در سایۀ تزکیۀ نفس، عارف به حقایق معنوی از طریق شهود دست می یابد و به مراتب والایی از معرفت الهی می رسد. از این رو، تزکیۀ نفس و تطهیر قلب از آثار گناهان در نزد عرفا اهمیتی ویژه دارد.
فرهنگستان زبان و ادب
دانشنامه اسلامی
معنی مَّشْهَدِ: مشاهده کردن (کلمه مشهد مصدر میمی و به معنای شهود است )
معنی لَبَسْنَا: مشتبه کردیم - پوشیده و مشکل کردیم - به اشتباه انداختیم - دچار اشتباه کردیم (در عبارت "وَلَوْ جَعَلْنَاهُ مَلَکاً لَّجَعَلْنَاهُ رَجُلاًَ وَلَلَبَسْنَا عَلَیْهِم مَّا یَلْبِسُونَ" منظور این است که اگر در پاسخ منکران پیامبر که به بشر بودن پیامبر ایراد ...
معنی یَلْبِسُونَ: می پوشانند - مشتبه می کنند - پوشیده و مشکل می کنند- به اشتباه می اندازند - دچار اشتباه می کنند (در عبارت "وَلَوْ جَعَلْنَاهُ مَلَکاً لَّجَعَلْنَاهُ رَجُلاًَ وَلَلَبَسْنَا عَلَیْهِم مَّا یَلْبِسُونَ" منظور این است که اگر در پاسخ منکران پیامبر که به بش...
ریشه کلمه:
شهد (۱۶۰ بار)
«شهود» جمع «شاهد»، در اصل، به معنای حضور توأم با مشاهده با «چشم» و یا «قلب» و «فکر» است; و تعبیر به جمع، اشاره به این است که نه تنها خدا، بلکه فرشتگانی که فرمانبردار او و مراقب اعمال انسان ها هستند نیز، از همه این کارها با خبر، و شاهد و ناظرند.
پیشنهاد کاربران
شهود گرایی= سهش گرایی
شهود کردن= سُهِشتن یا سوهشتن که به چم احساسی شدن نیز می باشد. و همچنین سُهیدن.
واژه شهود خود از این واژه برگرفته شده است.