رواق . [ رِ
/ رُ ] (ع اِ) خانه ای که به خرگاه ماند و یا سایبان . (منتهی الارب ). خانه ٔ شبیه فسطاط . (از اقرب الموارد). سقف مقدم خانه . (مهذب الاسماء) (از معجم متن اللغة). سقفی که در مقدم خانه سازند و از این تقریر مستفاد می شود که همین است که به هندی آن را چهچه گویند. (غیاث اللغات ). ج ، اَرْوِقة، روق ، رواقات . (اقرب الموارد). || سقف .(غیاث اللغات ) (آنندراج ) (فرهنگ نظام )
: گردون بلند است رواقش به گه بزم
دریای محیط است سرایش به گه بار.
فرخی .
از این رباط دودر چون ضرورت است رحیل
رواق طاق معیشت چه سربلند و چه پست .
حافظ.
-
بام ناگشاده رواق ؛ کنایه از آسمان است
: همیشه تا در موت و حیات نابسته ست
بر اهل عالم از این بام ناگشاده رواق .
خاقانی .
-
رواق بیستون . رجوع به رواق بیستون درجای خود شود.
-
رواق چرخ ؛ کنایه از سقف فلک . سقف آسمان
:رواق چرخ همه پر صدای روحانی است
در آن صدا همه صیت وزیر عرش جناب .
خاقانی .
-
رواق زبرجد ؛ کنایه از سقف زبرجدرنگ و نیلگون آسمان است
: بر این رواق زبرجد نوشته اند به زر
که جز نکویی اهل کرم نخواهد ماند.
حافظ.
و رجوع به ترکیب رواق کبود شود.
-
رواق سیمگون . رجوع به رواق سیمگون در جای خود شود.
-
رواق فلک ؛ رواق چرخ . رجوع به ترکیب رواق چرخ شود
: به صور نیمشبی درفکن رواق فلک
به ناوک سحری برشکن مصاف فضا.
خاقانی .
-
رواق کبود ؛ کنایه از سقف نیلگون آسمان است . رواق زبرجد. رجوع به رواق زبرجد شود
:چو هندوی شب زین رواق کبود
رسن بست بر فرضه ٔ هفت رود.
نظامی .
-
رواق مسیح . رجوع به رواق مسیح در جای خود شود.
-
رواق هفت فلک ؛ سقف هفت آسمان . رجوع به ترکیبهای رواق فلک و رواق چرخ شود
: در طاق صفه ٔ تو چو بستم نطاق خدمت
جز در رواق هفت فلک منظری ندارم .
خاقانی .
-
نُه رواق ؛ نُه آسمان . نُه فلک . نُه چرخ
: ازپی پرواز مرغ دولت او بود و بس
دانه ها کاین نه رواق باستان افشانده اند.
خاقانی .
مزن پنج نوبت در این چار طاق
که بی ششدره نیست این نه رواق .
نظامی .
|| پرده ای که از مقدم خانه از بالا تا زمین آویخته باشند. (از اقرب الموارد). پرده ای که درکشیده باشند از سقف . (آنندراج ). || سرای پرده به یک عمود. (مهذب الاسماء) (فرهنگ نظام ). خانه ای که بر یک ستون که در وسط آن برافرازند قائم باشد. (از معجم متن اللغة)
: در زد آمد شکرلبی دلبند
باز کرد آن دررواق بلند.
نظامی .
آلتی کآن رواق را شایست
ساختند آن چنان که می بایست .
نظامی .
|| پیشخانه . (منتهی الارب ) (دهار). پیشگاه خانه . (برهان قاطع) (آنندراج ) (غیاث اللغات )
: در خانه ها را سیه کرد پاک
ز کاخ و رواقش برآورد خاک .
فردوسی .
ای خداوندی که نصرت گرد لشکرگاه تست
چترت ایوان است و پیلت منظر و فحلت رواق .
منوچهری .
چون ابروی معشوقان با طاق و رواق است
چون روی پریرویان با رنگ و نگار است .
منوچهری .
باغ ارم شراع تو باشد به روز خوان
بیت ال
حرم رواق تو باشد به روز بار.
منوچهری .
اسبش تا کرانه ٔ رواق که به ماتم به آنجا نشسته بودند بیاوردند و برنشست . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص
346). امیر [ مسعود ] برخاست از رواق و در سرای شد. (تاریخ بیهقی ).
یکی به تیم سپنجی همی نیابد راه
ترا رواق ز نقش و نگار چون ارم است .
ناصرخسرو.
طاق و رواق ساز به دروازه ٔ عدم
باج و دواج نه به سراپرده ٔ امان .
خاقانی .
رواقی جداگانه دید از عقیق
ز بنیاد تا سر به گوهر غریق .
نظامی .
گرد بر گرد آن رواق بهشت
سرخی لاله دید و سبزی کشت .
نظامی .
آفتاب از منظر افتد در رواق
گر ترا بیند بدین خوش منظری .
سعدی .
-
رواق منظر چشم ؛مردم . (از آنندراج ). مردمک دیده . (ناظم الاطباء)
: رواق منظر چشم من آشیانه ٔ تست
کرم نما و فرودآ که خانه خانه ٔ تست .
حافظ.
|| ایوانی که در مرتبه ٔ دوم ساخته باشند. (از برهان قاطع). ایوانی که در مرتبه ٔ دوم عمارت ساخته باشند. (آنندراج ) (غیاث اللغات ). || (اِخ ) مدرس زنون قبرسی . رجوع به رواقیان شود.