کلمه جو
صفحه اصلی

ضریح


مترادف ضریح : آرامگاه، تربت، حرم، خاکجا، قبر، گور، مدفن، مرقد، مزار، مقبره

برابر پارسی : گور، مغاک، آرامگاه

فارسی به انگلیسی

grave, tomb


shrine

عربی به فارسی

ارامگاه بزرگ , مقبره , معبد , جاي مقدس , زيارتگاه , درمعبد قرار دادن


مترادف و متضاد

آرامگاه، تربت، حرم، خاکجا، قبر، گور، مدفن، مرقد، مزار، مقبره


فرهنگ فارسی

قبر، گور، دورقبر، ضرائح جمع، صندوق چوبی یافلزی مشبک که برروی قبربسازند
( اسم ) ۱ - مغاکی که در میان گور برای مرده سازند گور قبر . ۲ - خانه چوبین و مشبک یا از مس و نقره و جز آن که بر سر قبر امامی یا امامزاده ای سازند جمع : ضرایح .
نام پدر عرفجه صحابی

فرهنگ معین

(ضَ ) [ ع . ] (اِ. )۱ - گور، قبر. ۲ - ساختمانی که بر روی گور بزرگان مذهبی درست کنند.

لغت نامه دهخدا

ضریح. [ ض َ ] ( ع اِ ) گور. ( منتهی الارب )( منتخب اللغات ). قبر. قبر بی لحد. گور بی لحد. ( مهذب الاسماء ) ( دهار ). مغاکی که در میان گور سازند برای مرده. ( منتخب اللغات ). شکاف میان گور یا در یک جانب آن یا بی شکاف * و فی الحدیث : اللحد لنا و الضرح لغیرنا و هو حفر الضریح من غیر لحد. ( منتهی الارب ). ضریحة. شکافی که به درازا در میان قبر کنند و مرده در آن نهند برخلاف لحد که به کرانه قبر و جانب آن است. || خانه چوبین و مشبک و یا از مس و نقره و جز آن که بر سر قبر امامی یا امام زاده ای سازند. || ( ص ) دور. ( منتهی الارب ) ( منتخب اللغات ). بعید.

ضریح. [ ض ُ رَ ] ( اِخ ) نام پدرعُرفجه صحابی ( یا آن به شین است ). ( منتهی الارب ).

ضریح . [ ض ُ رَ ] (اِخ ) نام پدرعُرفجه ٔ صحابی (یا آن به شین است ). (منتهی الارب ).


ضریح . [ ض َ ] (ع اِ) گور. (منتهی الارب )(منتخب اللغات ). قبر. قبر بی لحد. گور بی لحد. (مهذب الاسماء) (دهار). مغاکی که در میان گور سازند برای مرده . (منتخب اللغات ). شکاف میان گور یا در یک جانب آن یا بی شکاف * و فی الحدیث : اللحد لنا و الضرح لغیرنا و هو حفر الضریح من غیر لحد. (منتهی الارب ). ضریحة. شکافی که به درازا در میان قبر کنند و مرده در آن نهند برخلاف لحد که به کرانه ٔ قبر و جانب آن است . || خانه ٔ چوبین و مشبک و یا از مس و نقره و جز آن که بر سر قبر امامی یا امام زاده ای سازند. || (ص ) دور. (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). بعید.


فرهنگ عمید

۱. قبر، گور.
۲. دور قبر.
۳. صندوق چوبی یا فلزی مشبک که بر روی قبر می سازند.

دانشنامه عمومی

ضریح، سازه مشبّکی از طلا، نقره، مس یا چوب و جز آن است، که بر روی مرقد (قبر) امام، امامزاده یا بزرگان مذهبی سازند.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ضریح سازه ای به شکل مکعب که بر قبر می نهند.
ضریح در عربی به معنای شکاف میانه قبر و خود قبر آمده است؛ لیکن در فارسی در معنای سازه ای از فلز یا چوب به شکل مکعب که بر قبر معصومان علیهم السّلام و دیگر بزرگان دین می نهند، به کار می رود. در کلمات فقها نیز همین معنا مراد است.
کاربرد فقهی
از احکام مرتبط با آن در باب هایی چون طهارت سخن گفته اند.
حکم فقهی ضریح
ضریح معصومان علیهم السّلام و امام زادگان عظیم الشّأن، محترم و تعظیم آن واجب است؛ از این رو، نجس کردن آن، همچنین هر اقدامی که اهانت به شمار رود، حرام است و در صورت نجس شدن، زدودن نجاست از آن واجب است.

جدول کلمات

دور قبر, قبر

پیشنهاد کاربران

اتاقک مشبک فلزی یا چوبی که بر روی آرامگاه پیشوایان دینی میگذارند

پوشش زره مانند آرامگاه ها
برابر پارسی: زره آرامگاه
پارتی zrih پهلویzarih

خانه ای فلزی و مشبک که بر سر مزاره امامان و امامزاده ها و بزرگان دین قرار دارد

مرقد ، آرامگاه ، قبر



کلمات دیگر: