محمدحسن آشتیانی. میرزا محمدحسن آشتیانی (زادهٔ ۱۲۴۸ ـ آشتیان و درگذشتهٔ ۱۳۱۹ ـ تهران) از روحانیان شیعهٔ اهل ایران می باشد.
مرتضی آشتیانی (متوفی ۱۳۶۵) که در عصر خود از فقها و مدرسان بزرگ حوزه های علمیه بود و در قضیه بانک روس و حوادثی که منتهی به لغو امتیاز آن شد، نقش بسزایی داشت و در جنبش مشروطیت نیز شرکت داشت. وی از جمله علمایی بود که در حرم عبدالعظیم حسنی متحصن شد.
میرزا مصطفی آشتیانی (افتخار العلماء)، متخلص به صهبا که در جنبش مخالفت با موسیو نوز بلژیکی نقش بسزایی داشت و در قیام مشروطیت در صف مردم قرار داشت و در تاریخ ۱۳۲۷ در سن ۴۲ سالگی در منزلش واقع در جوار حرم عبدالعظیم حسنی ترور شد.
میرزا هاشم آشتیانی که در دوره های سوم تا هشتم مجلس شورای ملی به نمایندگی انتخاب گردید و در حدود سال ۱۳۴۰ در سن ۹۰ سالگی از دنیا رفت.
میرزا احمد آشتیانی (۱۳۰۰ ـ ۱۳۵۹) متخلص به «واله» از حکماء و فقهای متبحر تهران بود که در فنون مختلف جمعاً ۶۲ تألیف گران بها از او باقی مانده است. وی هنگام وفات، متصدی مدرسه علمیه مروی تهران بود.
آقا زاده خانم که نامش فاطمه بود و به همسری عموزاده خود میرزا جعفر آشتیانی، معروف به میرزا کوچک آشتیانی درآمد و میرزا مهدی آشتیانی فرزند اوست.
وی در حدود سال ۱۲۴۸ در آشتیان واقع در استان مرکزی چشم به هستی گشود. سه ساله بود که پدرش از دنیا رفت. پس از فوت پدر، مادری پاکدامن و مشتاق معارف دینی وی را تحت تربیت های سازنده خود قرار داد. پس از آنکه محمدحسن به سن تمییز رسید، مادرش او را جهت فراگیری قرآن، حساب و سواد فارسی نزد معلمان و مربیان فرستاد. در این مدت، ذهن کنجکاو محمدحسن مشاهده کرد مربیانش در خصوص مباحث علم نحو با یکدیگر به گفتگو مشغول اند. او با دیدن وضع، مشتاق فراگیری علوم و معارف دینی گردید و در حدود سال ۱۲۶۱ در حالی که نوجوانی ۱۳ ساله بود، عازم بروجرد گردید. وی ۴ سال نزد ملا اسدالله بروجردی، ادبیات و فقه و اصول را یادگرفت و به تدریس آن ها پرداخت. او در سن کم، به تدریس مطوّل می پرداخت. به موازات تحصیل نزد ملا اسدالله بروجردی و تدریس در مدرسه علمیه این شهر، حدود ۱۸ ماه در نزد سید شفیع جاپلقی به فراگیری معارف تشیع اشتغال داشت.در سال ۱۳۶۵ برای تکمیل تحصیلات، رهسپار نجف اشرف گردید. در آنجا از درس اساتید حوزه نجف خصوصاً شیخ انصاری استفاده کرد. چون سنش کم بود، پشت پرده می نشست تا آنکه در یکی از روزها بر اثر اظهار نظری که در درس می کند، شیخ به استعداد فوق العاده او پی می برد و وی را به حضور فرا می خواند. به خاطر حسن تعبیر و لطف تقریری که داشت، درس استاد را برای دیگران تقریر می کرد و به لسان الشیخ، شهرت یافت و تقریرات استاد را می نوشت.
وی در سال ۱۲۸۱ در حالی که به درجه علمی اجتهاد رسیده بود، به ایران بازگشت و ساکن تهران شد. او در اصول فقه، مباحث تازه و نکته های پژوهشی عمیقی را مطرح کرد. وی در تهران به تدریس و تألیف و تصنیف پرداخت و نخستین ناشر مکتب استادش شیخ مرتضی انصاری گردید. از این رو طلاب از سراسر ایران در محضر درسش حاضر شدند و شأن و مرتبه علمی او فزونی گرفت. او خوب تقریر می کرد و تعابیر لطیف و بیان شیوایی داشت. رفته رفته وی بر سایر عالمان تهران پیشی گرفت و مورد توجه طبقات گوناگون جامعه واقع شد. وی ضمن تشکیل حوزه علمیه در تهران و پرداختن به تدریس معارف فقهی، از شرایط اجتماعی نیز غافل نبود و به مسائل جامعه توجه داشت و در حد امکانات و مقدورات، در جهت رفع مشکلات و معضلات مردم می کوشید. به همین دلیل، او جایگاه رفیعی در میان اهالی تهران و سایر نقاط ایران پیدا کرد.علاوه بر دقت و موشکافی که در بحث های اجتهادی داشت، دارای ذوق خاص و بیان گیرا بود و این ویژگی بر شهرت و برتری علمی او افزود. از هنگام ورود به ایران تا زمان رحلتش، مرجع احکام شرعی بود و در چند سال آخر عمر، متولی و متصدی تمام اوقافی که تولیت آن ها با اعلم علمای تهران بود، از قبیل موقوفات مدرسه مروی گردید.
وی در مقام رهبری نهضت مقاومت و اعتراض مردم در جریان واگذاری امتیاز انحصاری دخانیات، توتون و تنباکو در داخل و خارج به یک شرکت انگلیسی توسط ناصرالدین شاه قاجار در سفر سوم خود به اروپا، در سال ۱۳۰۶، کوشید علاوه بر گوشزد نمودن زیان های اقتصادی این قرارداد، آثار سوء فرهنگی و اجتماعی آن را به مردم یادآور شود. این کار منجر به صدور فتوای تحریم تنباکو از سوی میرزای شیرازی شد.
مرتضی آشتیانی (متوفی ۱۳۶۵) که در عصر خود از فقها و مدرسان بزرگ حوزه های علمیه بود و در قضیه بانک روس و حوادثی که منتهی به لغو امتیاز آن شد، نقش بسزایی داشت و در جنبش مشروطیت نیز شرکت داشت. وی از جمله علمایی بود که در حرم عبدالعظیم حسنی متحصن شد.
میرزا مصطفی آشتیانی (افتخار العلماء)، متخلص به صهبا که در جنبش مخالفت با موسیو نوز بلژیکی نقش بسزایی داشت و در قیام مشروطیت در صف مردم قرار داشت و در تاریخ ۱۳۲۷ در سن ۴۲ سالگی در منزلش واقع در جوار حرم عبدالعظیم حسنی ترور شد.
میرزا هاشم آشتیانی که در دوره های سوم تا هشتم مجلس شورای ملی به نمایندگی انتخاب گردید و در حدود سال ۱۳۴۰ در سن ۹۰ سالگی از دنیا رفت.
میرزا احمد آشتیانی (۱۳۰۰ ـ ۱۳۵۹) متخلص به «واله» از حکماء و فقهای متبحر تهران بود که در فنون مختلف جمعاً ۶۲ تألیف گران بها از او باقی مانده است. وی هنگام وفات، متصدی مدرسه علمیه مروی تهران بود.
آقا زاده خانم که نامش فاطمه بود و به همسری عموزاده خود میرزا جعفر آشتیانی، معروف به میرزا کوچک آشتیانی درآمد و میرزا مهدی آشتیانی فرزند اوست.
وی در حدود سال ۱۲۴۸ در آشتیان واقع در استان مرکزی چشم به هستی گشود. سه ساله بود که پدرش از دنیا رفت. پس از فوت پدر، مادری پاکدامن و مشتاق معارف دینی وی را تحت تربیت های سازنده خود قرار داد. پس از آنکه محمدحسن به سن تمییز رسید، مادرش او را جهت فراگیری قرآن، حساب و سواد فارسی نزد معلمان و مربیان فرستاد. در این مدت، ذهن کنجکاو محمدحسن مشاهده کرد مربیانش در خصوص مباحث علم نحو با یکدیگر به گفتگو مشغول اند. او با دیدن وضع، مشتاق فراگیری علوم و معارف دینی گردید و در حدود سال ۱۲۶۱ در حالی که نوجوانی ۱۳ ساله بود، عازم بروجرد گردید. وی ۴ سال نزد ملا اسدالله بروجردی، ادبیات و فقه و اصول را یادگرفت و به تدریس آن ها پرداخت. او در سن کم، به تدریس مطوّل می پرداخت. به موازات تحصیل نزد ملا اسدالله بروجردی و تدریس در مدرسه علمیه این شهر، حدود ۱۸ ماه در نزد سید شفیع جاپلقی به فراگیری معارف تشیع اشتغال داشت.در سال ۱۳۶۵ برای تکمیل تحصیلات، رهسپار نجف اشرف گردید. در آنجا از درس اساتید حوزه نجف خصوصاً شیخ انصاری استفاده کرد. چون سنش کم بود، پشت پرده می نشست تا آنکه در یکی از روزها بر اثر اظهار نظری که در درس می کند، شیخ به استعداد فوق العاده او پی می برد و وی را به حضور فرا می خواند. به خاطر حسن تعبیر و لطف تقریری که داشت، درس استاد را برای دیگران تقریر می کرد و به لسان الشیخ، شهرت یافت و تقریرات استاد را می نوشت.
وی در سال ۱۲۸۱ در حالی که به درجه علمی اجتهاد رسیده بود، به ایران بازگشت و ساکن تهران شد. او در اصول فقه، مباحث تازه و نکته های پژوهشی عمیقی را مطرح کرد. وی در تهران به تدریس و تألیف و تصنیف پرداخت و نخستین ناشر مکتب استادش شیخ مرتضی انصاری گردید. از این رو طلاب از سراسر ایران در محضر درسش حاضر شدند و شأن و مرتبه علمی او فزونی گرفت. او خوب تقریر می کرد و تعابیر لطیف و بیان شیوایی داشت. رفته رفته وی بر سایر عالمان تهران پیشی گرفت و مورد توجه طبقات گوناگون جامعه واقع شد. وی ضمن تشکیل حوزه علمیه در تهران و پرداختن به تدریس معارف فقهی، از شرایط اجتماعی نیز غافل نبود و به مسائل جامعه توجه داشت و در حد امکانات و مقدورات، در جهت رفع مشکلات و معضلات مردم می کوشید. به همین دلیل، او جایگاه رفیعی در میان اهالی تهران و سایر نقاط ایران پیدا کرد.علاوه بر دقت و موشکافی که در بحث های اجتهادی داشت، دارای ذوق خاص و بیان گیرا بود و این ویژگی بر شهرت و برتری علمی او افزود. از هنگام ورود به ایران تا زمان رحلتش، مرجع احکام شرعی بود و در چند سال آخر عمر، متولی و متصدی تمام اوقافی که تولیت آن ها با اعلم علمای تهران بود، از قبیل موقوفات مدرسه مروی گردید.
وی در مقام رهبری نهضت مقاومت و اعتراض مردم در جریان واگذاری امتیاز انحصاری دخانیات، توتون و تنباکو در داخل و خارج به یک شرکت انگلیسی توسط ناصرالدین شاه قاجار در سفر سوم خود به اروپا، در سال ۱۳۰۶، کوشید علاوه بر گوشزد نمودن زیان های اقتصادی این قرارداد، آثار سوء فرهنگی و اجتماعی آن را به مردم یادآور شود. این کار منجر به صدور فتوای تحریم تنباکو از سوی میرزای شیرازی شد.
wiki: محمدحسن آشتیانی