کلمه جو
صفحه اصلی

لعن


مترادف لعن : سب، فریه، لعنت، ناسزا، نفرین

برابر پارسی : نفرین کردن، دشنام دادن

فارسی به انگلیسی

anathema, curse


anathema, curse, ban, cursing

ban, cursing


فارسی به عربی

منع

مترادف و متضاد

ban (اسم)
منع، لعن، حکم تحریم یا تکفیر، منع از راه ارعاب و تهدید

cursing (اسم)
لعن

damnation (اسم)
لعن، لعنت، لعنت شدگی

imprecation (اسم)
لعن، نفرین، تضرع

malediction (اسم)
لعن، لعنت، بد گویی

فرهنگ فارسی

نفرین کردن، راندن، دشنام دادن
۱- ( مصدر ) دور کردن کسی را از نیکی و رحمت نفرین کردن لعنت کردن . ۲- ( اسم ) لعنت نفرین : جمعی مستحقان قزوین اسامی خود را بقلم دادند که در مدت عمر زبان بلعن اصحاب خصوصا عشر. مبشره نگشوده اند .
جمع لعنه

فرهنگ معین

(لَ ) [ ع . ] (اِمص . ) نفرین ، دشنام .

لغت نامه دهخدا

لعن . [ ل ُ ع َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ لُعَنة. (منتهی الارب ).


لعن. [ ل َ ] ( ع مص ) نفرین. سنه. بَوه. سب . خِزی. لعنت. نفرین کردن. ( ترجمان القرآن جرجانی ).طرد. اِبعاد. راندن و دور کردن از نیکی و رحمت. ( منتهی الارب ). دور کردن از خیر. ضد برکت. ( قاموس کتاب مقدس ). جرجانی در تعریفات گوید: لعن من اﷲ، هو ابعاد بسخطه و من الانسان الدعاء بسخطه. ( تعریفات ). || از صورت بگردانیدن. ( ترجمان القرآن جرجانی ).
- اَبیت اللعن ؛ این جمله را گاهی در دعا گویند و گاهی در مدح آرند، یعنی انکار کردی آوردن چیزی را که بر آن لعنت کنند ترا. ( از منتهی الارب ).
- لعن چهارضرب ؛ نوعی از لعن که عوام متعصب شیعه کردندی.

لعن. [ ل ُ ع َ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ لُعَنة. ( منتهی الارب ).

لعن . [ ل َ ] (ع مص ) نفرین . سنه . بَوه . سب ّ. خِزی . لعنت . نفرین کردن . (ترجمان القرآن جرجانی ).طرد. اِبعاد. راندن و دور کردن از نیکی و رحمت . (منتهی الارب ). دور کردن از خیر. ضد برکت . (قاموس کتاب مقدس ). جرجانی در تعریفات گوید: لعن من اﷲ، هو ابعاد بسخطه و من الانسان الدعاء بسخطه . (تعریفات ). || از صورت بگردانیدن . (ترجمان القرآن جرجانی ).
- اَبیت اللعن ؛ این جمله را گاهی در دعا گویند و گاهی در مدح آرند، یعنی انکار کردی آوردن چیزی را که بر آن لعنت کنند ترا. (از منتهی الارب ).
- لعن چهارضرب ؛ نوعی از لعن که عوام متعصب شیعه کردندی .


فرهنگ عمید

۱. نفرین کردن.
۲. دشنام دادن.
۳. راندن.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] لعن و نفرین، دعا برای دوری از رحمت خداوند است.
لعن، در لغت به معنای راندن و دور کردن است.
معنای اصطلاحی
و در اصطلاح، یعنی طلب دوری از رحمت ذات حق تعالی برای افراد لعن شده، که همان عقوبت و عذاب الاهی است، چنان که از آیات قرآن کریم بر می آید.



جدول کلمات

سب

پیشنهاد کاربران

مشمول قانون علت و معلول کردن.
رفتار با عدالت صرف.
مجازات بر اساس قوانین الهی بدون اعمال قاعده رحمت، شفاعت و. . . .
البته قاعده رحمت، شفاعت و. . . نیز مقررات خاص خود را دارد. در آیه الکرسی آمده است که صرفا"شفاعت با اذن خداوند جهان آفرین جایز است و دل بخواهی نیست و مشمول قوانین و مقررات خاص خود است.


مشمول قانون علت و معلول کردن.
رفتار با عدالت صرف.

سب، فریه، لعنت، ناسزا، نفرین

آه صدایی است که برای نشان دادن درد و رنج و اندوه از سینه برآید یکی از عوامل بروز آن ظلم است که می تواند به انتقام از ظالم لفظا یا عملا منتهی شود اما گاهی بعلت عدم توانایی از انتقام در همین مرحله ی آه می ماند و اگر ان را به خدا واگذار کند و ضرر را برای او طلب کند به آن نفرین گفته می شود که نوعی دعاست دعا به شر در مقابل دعای خیر، که می تواند خطرناک باشد. لذا آه و نفرین از نفرینی حکایت می کند که از آه بوجود آمده است گویا در مقابل ظالم توانایی دیگری جز این را ندارد. اما تف و لعنت تقریبا معادل آه و نفرین است که در واقع یعنی تنها کاری که فرد می تواند انجام دهد ان هم پشت سرش تف کردن است که نشانه ای از ابراز تنفر و خشم است و لعنت یعنی می خواهد که مورد طرد قرار گیرد و مطرود شدن از ناحیه ی خداوند یعنی این که خدا بخاطر ظلمی که انجام داده است از رحمتش دور سازد که دور شدن از رحمت خداوندی یعنی زمینه پدید آمدن گرفتاری ها و بدبختی ها خواهد بود نا گفته نماند نفرین و لعن در کل مورد مذمت واقع شده است مگر در موارد استثنا یعنی بعد از ارشاد و دعا کردن در حق آنها، آن گاه اگر می دیدند افراد دست از شرارت و اذیت و آزار بر نمی دارند و وجودشان منشاء ضرر و زیان براى افراد جامعه است، در مورد آنها لب به نفرین می گشودند و نتیجه ى آن را به خدا واگذار می کردند.


کلمات دیگر: