کلمه جو
صفحه اصلی

لیل


مترادف لیل : شام، شامگاهان، شامگاه، شب، فلق، تاریک

متضاد لیل : یوم

برابر پارسی : شب هنگام، شب

فارسی به انگلیسی

night

عربی به فارسی

شب , غروب , شب هنگام , برنامه شبانه , تاريکي , شبانگاه (يعني ازمغرب تاسپيده دم)


مترادف و متضاد

۱. شام، شامگاهان، شامگاه، شب، فلق
۲. تاریک ≠ یوم


night (اسم)
تاریکی، شب، غروب، شب هنگام، برنامه شبانه، خادم حبش، لیل، نزدیک ب وقت خواب

شام، شامگاهان، شامگاه، شب، فلق ≠ یوم


تاریک


فرهنگ فارسی

شارل ماری شاعر فرانسوی ( و. جزیره بوربون ۱۸۱۸ - ف. ۱۵۹۴ م . ) . وی بنیانگذار مکتب ادبی [ پارناس ] بود . مهمترین آثارش عبارتند از : [ منظومه ها و اشعار ] و [ آخرین منظومه ها ] وی بعضویت فرهنگستان فرانسه برگزیده شد .
شب، لیالی جمع
( اسم ) شب مقابل روز جمع : لیالی واحد آن : لیله . یا لیل و نهار . ۱- شب و روز. ۲- رزوگار: و صفح. جبین لیل و نهار باقی است . یا میان لیل و نهار گشنه بودن . آداب دان بودن مجرب بودن .
نام شهری معروف به فرانسه کرسی دپارتمان نرد کنار رود دل ٠ واقع در ۲۵٠ هزار گزی شمال پاریس ٠

فرهنگ معین

(لَ ) [ ع . ] (اِ. ) شب . ج . لیالی .

لغت نامه دهخدا

لیل . [ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان بوشهر، واقع در شش هزارگزی جنوب بوشهر و هزارگزی شوسه ٔ شیراز به بوشهر. جلگه ، گرمسیر، مرطوب و مالاریائی . دارای 574 تن سکنه . آب آن از چاه . محصول آنجا غلات و سبزیجات . شغل اهالی زراعت وراه آن فرعی است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7).


لیل . [ ل َ ] (اِخ ) نام تیغ عرفجةبن سلامت کندی . (منتهی الارب ).


لیل .[ ل َ ] (ع اِ) شب . لیلاة. هو واحد بمعنی جمع، واحدهالیلة. ج ، لیالی ، لیایل . (منتهی الارب ). عشیة. شام . صاحب کشاف اصطلاحات الفنون آرد: لیل در لغت شب را گویند و بیان آن از حیث اصطلاح علم هیئت ضمن بیان و تفسیرلفظ یوم به طریق مستوفی بیاید - انتهی :
تا در بر هر پستی پیوسته بلندی است
تا در پس هر لیلی آینده نهاری است .

فرخی .


کی بود کردار ایشان همسر کردار او؟
کی تواند بود تاری لیل ،چون روشن نهار؟

فرخی .


که اوستاد نیابی به ازپدر ز فلک
پدر چه کرد همان پیشه کن به لیل و نهار.

ابوحنیفه ٔ اسکافی .


او بر دوشنبه و تو بر آدینه
تو لیل قدر داری و او یلدا.

ناصرخسرو.


اگر دهر منکر شود فضل او را
شود دشمن دهر لیل و نهارش .

ناصرخسرو.


پیش از من و تو لیل و نهاری بوده ست
گردنده فلک ز بهر کاری بوده ست .

خیام .


خاصه که مهر سپهر گوشه ٔ خوشه گذاشت
و آتش گردون گرفت پله ٔ لیل و نهار.

خاقانی .


اگر نه واسطه ٔ روی وموی او بودی
خدای خلق نگفتی قسم به لیل و نهار.

سعدی .


هر آن شب در فراق روی لیلی
که بر مجنون رود لیلی طویل است .

سعدی .


- لیل ٌ الیل ؛ شب نیک تاریک . لیل لائل ؛ شب نیک تاریک . (منتهی الارب ).
- لیل ٌ اغضف ؛ شبی دو چند شبی به درازی . شب تاریک . (منتهی الارب ).
- لیل ٌ اقعس ؛ شبی که روز نداند شد از درازی . شب دراز سخت . (منتهی الارب ).
- لیل ٌ دامج ؛شب تاریک . (منتهی الارب ).
- لیل التمام ؛ درازترین شبهای سال . (منتهی الارب ).
- لیل ٌ دامس ؛ شبی سخت تاریک . (منتهی الارب ).
- لیل السرار ؛ شب بیست ونهم ماه . (السامی ).
- میان لیل و نهار بزرگ شدن ؛ بسیار معاشرت و صحبتها کرده بودن .
البس لیل ٌلیلا؛ برچفسید بعض آن بر بعض . (منتهی الارب ).
|| شوات . چوزه ٔشوات . چوزه ٔ کروان . (منتهی الارب ). بچه ٔ مرغی است که آن را کروان گویند. (منتخب اللغات ). و فی المثل هو اجبن من لیل و قال ابن فارس ان بعض الطیر یسمی لیلا و لااعرفه الا ان النهار و لدالحباری . (منتهی الارب ). || مجازاً سیاه . سیاهی :
جهاندیده پیری ز ما بر کنار
ز دور فلک لیل مویش نهار.

سعدی .



لیل. [ ل َ ] ( اِخ ) قصبه ای جزء دهستان مرکزی شهرستان لاهیجان ، واقع در 24000گزی جنوب خاوری لاهیجان. جلگه ، معتدل ، مرطوب و مالاریائی. دارای 1608 تن سکنه. آب آن از چشمه. محصول آنجا لبنیات ، عسل و برنج. شغل اهالی گله داری و زراعت و صنایع دستی آنان شال بافی و راه آن مالرو است. اغلب سکنه تابستان به ییلاق میروند. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2 ).

لیل. [ ل َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان بوشهر، واقع در شش هزارگزی جنوب بوشهر و هزارگزی شوسه شیراز به بوشهر. جلگه ، گرمسیر، مرطوب و مالاریائی. دارای 574 تن سکنه. آب آن از چاه. محصول آنجا غلات و سبزیجات. شغل اهالی زراعت وراه آن فرعی است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7 ).

لیل.[ ل َ ] ( ع اِ ) شب. لیلاة. هو واحد بمعنی جمع، واحدهالیلة. ج ، لیالی ، لیایل. ( منتهی الارب ). عشیة. شام. صاحب کشاف اصطلاحات الفنون آرد: لیل در لغت شب را گویند و بیان آن از حیث اصطلاح علم هیئت ضمن بیان و تفسیرلفظ یوم به طریق مستوفی بیاید - انتهی :
تا در بر هر پستی پیوسته بلندی است
تا در پس هر لیلی آینده نهاری است.
فرخی.
کی بود کردار ایشان همسر کردار او؟
کی تواند بود تاری لیل ،چون روشن نهار؟
فرخی.
که اوستاد نیابی به ازپدر ز فلک
پدر چه کرد همان پیشه کن به لیل و نهار.
ابوحنیفه اسکافی.
او بر دوشنبه و تو بر آدینه
تو لیل قدر داری و او یلدا.
ناصرخسرو.
اگر دهر منکر شود فضل او را
شود دشمن دهر لیل و نهارش.
ناصرخسرو.
پیش از من و تو لیل و نهاری بوده ست
گردنده فلک ز بهر کاری بوده ست.
خیام.
خاصه که مهر سپهر گوشه خوشه گذاشت
و آتش گردون گرفت پله لیل و نهار.
خاقانی.
اگر نه واسطه روی وموی او بودی
خدای خلق نگفتی قسم به لیل و نهار.
سعدی.
هر آن شب در فراق روی لیلی
که بر مجنون رود لیلی طویل است.
سعدی.
- لیل ٌ الیل ؛ شب نیک تاریک. لیل لائل ؛ شب نیک تاریک. ( منتهی الارب ).
- لیل ٌ اغضف ؛ شبی دو چند شبی به درازی. شب تاریک. ( منتهی الارب ).
- لیل ٌ اقعس ؛ شبی که روز نداند شد از درازی. شب دراز سخت. ( منتهی الارب ).
- لیل ٌ دامج ؛شب تاریک. ( منتهی الارب ).

لیل . (اِخ ) نام شهری معروف به فرانسه ، کرسی دپارتمان نرد، کنار رود دُل . دارای 200575 تن سکنه و راه آهن ، واقع در 250هزارگزی شمال پاریس .


لیل . [ ل َ ] (اِخ ) سوره ٔ نودودومین از قرآن ، مکیة و آن بیست ویک آیت است ، پس از شمس و پیش از ضحی .


لیل . [ ل َ ] (اِخ ) قصبه ای جزء دهستان مرکزی شهرستان لاهیجان ، واقع در 24000گزی جنوب خاوری لاهیجان . جلگه ، معتدل ، مرطوب و مالاریائی . دارای 1608 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آنجا لبنیات ، عسل و برنج . شغل اهالی گله داری و زراعت و صنایع دستی آنان شال بافی و راه آن مالرو است . اغلب سکنه تابستان به ییلاق میروند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2).


فرهنگ عمید

۱. شب.
۲. نود ودومین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۲۱ آیه.

دانشنامه عمومی

واژه لیل ممکن است در اشاره به موارد زیر باشد:
لَیل در عربی به معنی شب است.
لیل (لاهیجان) نام یکی از دهستان های شهرستان لاهیجان
لیل (فرانسه) یکی از شهرهای فرانسه
لیل (سوره) یکی از سوره های قرآن
لیل (پرنده) نام نوعی پرنده
لیل (درخت) (انجیر معابد) نام نوعی درخت در جزیره خارگ، خلیج فارس
باشگاه فوتبال لیل
لیل
لیل (لاهیجان). روستای لیل در استان گیلان شهرستان لنگرود بخش اطاقور می باشد و دارای طبیعتی بکر و دست نخورده است، سرسبزی، جنگل، رودخانه و اهالی بسیار خوب این روستا در کنار هم باعث شده تا این روستا شکل بسیار قشنگی به خود بگیرد. نزدیکی کوه ها به هم و از میان این کوه ها رودخانه که روان شده و باغ چای وشالیزارهای که در نوع خود قشنگی خاصی که دارد این روستا را جزو بهترین مناظر طبیعی کشور کرده است.
بعد از روستای لیل روستای دیگری بنام روستای سراجان وجود دارد، پارک جنگلی ستاره لیل یکی از مناظر و طبیعت زیبا و دیدنی می باشد که مکانی تفریحی جذابی می باشد که توریستهای زیادی رو به این منطقه بکر جذب کرده است.پارک جنگلی ستاره لیل در روستای سراجان از دهستان لیل، که از طریق جاده (اطاقور –لیل- خرما) که حدود سه و نیم کیلومتر مانده به روستای خرما است که حدود پانصد متر بعد از پُلِ چِشتلِه می توان به آنجا رفت. با داشتن طبیعتی زیبا دارای چشم انداز کوهستان و رودخانه بوده و استقرار گونه های متنوع درختی (توسکا، لرک، انجیلی) محیطی مناسب برای گردشگران فراهم ساخته است. در ضمن کاربران میتوانند این پارک را بنام ( پارک جنگلی ستاره لَیل در نقشه گوگِل مراجعه کنند .
در جاده لیل خرما (نزدیکی پارک جنگلی) روستای بسیار کوچکی در منطقه کوهستانی وجود دارد بنام چشتله، که جمعیت آن حدود شش یا هفت خانوار می باشد که شغلشان دامداری و کشاورزی می باشد.

دانشنامه آزاد فارسی

لیل (پرندگان)(hobby)
نوعی شاهین کوچک. در شمال آسیا و اروپا یافت می شود. این پرنده حدود ۳۰ سانتی متر طول دارد و پشت بدنش خاکستری آبی است. جلوی بدنش رگه رگه، و ران هایش بلوطی رنگ است. در جنگل های کم درخت و بوته زارها یافت می شود و از حشرات و پرندگان کوچک تغذیه می کند. این پرنده متعلق به گونه Falco subbuteo است. این جانور در جنوب بریتانیا آشیانه سازی، و در زمستان ها، به جنوب، به سمت صحرا، مهاجرت می کند. لیل ها به جای ساخت آشیانه برای خود از آشیانه های متروک، و معمولاً از آشیانۀ متروک کلاغ ها، استفاده می کنند. این پرنده در ایران نیز یافت می شود. لیل (Falco subbuteo) با ۱۰ گونه پرندۀ دیگر از جمله دیپر، ترمتا، لاچین، بحری، بالابان، و شاهین، خانوادۀ شاهین را در ایران تشکیل می دهند. این خانواده از راستۀ شاهین سانان است.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی لَّیْلَ: شب
معنی لَیَالٍ: شبها (جمع لیل)
معنی لَیَالِیَ: شبها (جمع لیل)
معنی نَّهَارَ: روز(کلمه نهار علاوه بر معنای روز دلالت بر گسترش نور نیز دارد ، و شاید به همین جهت بوده که تنها این کلمه در مقابل کلمه لیل استعمال میشود ولی کلمه یوم را در جائی استعمال میکنند که قصد اشاره به گسترش نور نداشته باشند ، مثل مواردی که سخن از شمردن ایام با...
معنی ﭐلْیَوْمَ: امروز- اکنون - در این زمان (یوم به معنای مقدار قابل ملاحظه از زمان است ، که حادثهای از حوادث را در بر گرفته باشد ، و به همین جهت کوتاهی و بلندی این زمان بر حسب اختلاف حوادث مختلف میشود ، هر چند که استعمالش در مدت زمان بین طلوع و غروب خورشید شایع شده ...
معنی یَوْمِ: روز - مقداری از زمان که حادثه ی قابل ملاحظه ای در آن رخ داده است - دوران (یوم به معنای مقدار قابل ملاحظه از زمان است ، که حادثهای از حوادث را در بر گرفته باشد ، و به همین جهت کوتاهی و بلندی این زمان بر حسب اختلاف حوادث مختلف میشود ، هر چند که استعمال...
معنی یَوْمِکُم: روزتان(یوم به معنای مقدار قابل ملاحظه از زمان است ، که حادثهای را در بر گرفته باشد ، و به همین جهت کوتاهی و بلندی این زمان بر حسب اختلاف حوادث مختلف میشود ، هر چند که استعمالش در مدت زمان بین طلوع و غروب خورشید شایع شده است ولی چه بسا که در ملک و سلط...
معنی یَوْمِهِمُ: روزشان(یوم به معنای مقدار قابل ملاحظه از زمان است ، که حادثهای را در بر گرفته باشد ، و به همین جهت کوتاهی و بلندی این زمان بر حسب اختلاف حوادث مختلف میشود ، هر چند که استعمالش در مدت زمان بین طلوع و غروب خورشید شایع شده است ولی چه بسا که در ملک و سلط...
معنی یَوْمَیْنِ: دو روز(یوم به معنای مقدار قابل ملاحظه از زمان است ، که حادثهای را در بر گرفته باشد ، و به همین جهت کوتاهی و بلندی این زمان بر حسب اختلاف حوادث مختلف میشود ، هر چند که استعمالش در مدت زمان بین طلوع و غروب خورشید شایع شده است ولی چه بسا که در ملک و سلط...
تکرار در قرآن: ۹۲(بار)
شب. لَیْل و لَیْلَة هر دو به یک معنی است. به قولی لیل مفرد است به معنی جمع و لَیْلَة برای واحد است ولی در قرآن هر دو برای مطلق آمده‏اند مثل . و مثل . جمع آن در قرآن لیالی است . * . رجوع شود به «قدر».

[ویکی فقه] لیل (ابهام زدایی). لیل ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • سوره لیل، نود و دومین سوره قرآن• لیل، زمان بین غروب آفتاب تا طلوع فجر صادق و مقابل روز
...

واژه نامه بختیاریکا

( لیل * ) پرنده ای سفید رنگ بادمی دراز وکوچکتر از گنجشک که تخمش سبزرنگ است
( لیل * ) تهی؛ خالی؛ یکسان؛ یک پارچه

جدول کلمات

شب

پیشنهاد کاربران

لیل به معنی شب واژه عربی است
اما "ریر" و" لیل" در زبان های ایرانی به معنی روح باد و طوفان بوده است متاسفانه در فرهنگ واژه ها نگاشته نشده است و هیچ پیوندی به شب عربی ندارد. در ایرانی باستان ما خرف ل به گونه ای در عربی هست را نداشته ایم اما گونه ای /ر/ در ایرانی باستان بوده که نزدیک به/ل/ بوده است این ر/ به احتمال زیاد پس از اسلام به ل تبدیل شده است.

در زبان لکی و کردی لیلبع معنی زن، عشق، معشوقه

این واژه از اساس پارسى و پهلوى ست و تازیان ( اربان ) آن را از واژه پهلوىِ لِلیا Lelya به معناى شب ، شب هنگام برداشته معرب نموده و ساخته اند : اللیل ، لیالی ، لیال و . . . !!!! همتایان دیگر آن در پارسى اینهاست: شپ Shap ( پهلوى: شب ، درستش شپ است پ به ب در شب
به نظر مى رسد تحت گرایش به اربى ابدال یافته ) ، اِویسروسریم/اِویسروتریم Evisrusrim/Evisrutrim ( پهلوى: سر شپ ، مغرب ) ، اِخْشَپَوا Xshapava ( اوستایى : شپ ) شَوْ ( کردى : شپ ) ، شُ Sho ( زبان محلى ایرانى : شپ )

در زبان لری بختیاری
نام پرنده ای سفید رنگ با دمی
دراز. تخم این پرنده سبز رنگ است
Lil

ب نام الله

لیل: پاره سیاه یوم، پس از پایان غروب تا پیش از اغاز فجر


کلمات دیگر: