کلمه جو
صفحه اصلی

تلوار

لغت نامه دهخدا

تلوار. [ ت َ ل ْ ] (اِخ ) تالواربلاغی . دهی از دهستان کله بوز است که در بخش مرکزی شهرستان میانه واقع است و 290 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).


تلوار. [ ت َ ل ْ ] (اِخ ) دهی از دهستان ییلاق است که در بخش حومه ٔ شهرستان سنندج واقع است و 275 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).


تلوار. [ ت َ ل ْ ] ( اِخ ) تالواربلاغی. دهی از دهستان کله بوز است که در بخش مرکزی شهرستان میانه واقع است و 290 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

تلوار. [ ت َ ل ْ ] ( اِخ ) دهی از دهستان ییلاق است که در بخش حومه شهرستان سنندج واقع است و 275 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).

دانشنامه عمومی

کاخ - طربال


تلوار ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
تلوار (لالی)، روستایی از توابع بخش حتی شهرستان لالی در استان خوزستان ایران
تلوار (قروه)، روستایی از توابع بخش ئیلاق شهرستان قروه در استان کردستان ایران
تلوار (دهگلان)، روستایی در شهرستان دهگلان، بخش ئیلاق
تپه تلوار، از آثار تاریخی در شهرستان دهگلان، بخش ئیلاق، روستای تلوار
چای تلوار،از روستاهای استان آذربایجان شرقی در دهستان کله بوز شرقی بخش مرکزی شهرستان میانه
اندیس چای تلوار، یک اندیس فلزی در حوالی شهر میانه استان آذربایجان غربی
تلوار، یاردیملی
تلواربلاغی، یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی در دهستان کله بوز غربی بخش مرکزی شهرستان میانه

(telvar) در زبان هندی، نوعی شمشیر تیغه بلند و سرکج را گویند.


دانشنامه آزاد فارسی

تَلْوار
رودخانه ای دایمی در استان های کردستان و زنجان، با درازای ۱۴۲ کیلومتر. در شهرستان های قروه، بیجار، و خدابنده جریان دارد. این رودخانه که از بزرگ ترین ریزابه های رود قزل اوزن است از دامنۀ غربی کوه های سه پلان و پنجه در ۲۹کیلومتری غرب جنوبی قروه سرچشمه می گیرد و به سوی شمال شرقی روان می شود. در طول مسیر خود با ریزابه های متعددی ازجمله اوزون دره مخلوط می گردد و رو به شمال روان می شود و در ۵۰کیلومتری غرب قیدار (استان زنجان) به رودخانۀ قزل اوزن می ریزد. میانگین آب دهی سالانۀ این رودخانه، ۲۸۶میلیون متر مکعب است.

گویش مازنی

/telvaar/ سرپناه وسیع برای دام ها - چادرهای بزرگ صحرایی که برای پذیرایی مهمان ها برپا شود ۳محل نگهداری کرم ابریشم

پیشنهاد کاربران

تَلوار:[اصطلاح صید ] چادر پارچه برزنتی مخصوص لنج.

تلوار نوعی شمشیر یا کارد بزرگ است.

تلفظ: ( ( ت اِ ل و ا ر ) ) یا ( ( تلار ) ) در زبان مازنی به منطقه یا ملکی گفته می شود که دامداران جهت استراحتگاه خود و دام انتخاب میکنند . که این اماکن معمولا در ارتفاعات و در چراگاه ها بر پا می شود . عموما از کاه گل یا چوب و یا روی هم گذاشتن تخته سنگها بر روی هم برای اسکان خود و ایجاد دیواره هایی از چوب و شاخ و برگ درختان برای دام .

تلوار در زبان فارس به معنای مانند تل می باشد. در واقع به انباشته ای کوجک و روی هم ریخته شده از اشیا یا هر جیز دیکری مانند خاک کفته می شود و هم اکنون هم در استان فارس استفاده می شود.

تلوار در کتاب دکتر کریم پیرنیا به معنای تپه بلند است و در میان عامه مردم کردستان به معنای جای بلند است . و معنای دیگر هم داردآن هم شاخه نازک تازه روئیده درختان است که آنهم در بلند ترین نقطه درختان است

نام روستای در شهرستان لرنشین لالی

تلوار::در زبان لری بختیاری به معنی خانه ایی که با چوب و گل درست شده


کلمات دیگر: