کلمه جو
صفحه اصلی

بانی


مترادف بانی : بنیان گذار، پایه گذار، موسس، باعث، مورث، عامل، سازنده

فارسی به انگلیسی

architect, author, founder, instituter, institutor, mover, organizer, originator, responsible, sponsor


founder, author, builder, erector, architect, instituter, institutor, mover, organizer, originator, responsible, sponsor

founder, author


فارسی به عربی

متبنی , مولف

فرهنگ اسم ها

اسم: بانی (پسر) (عربی)
معنی: به وجود آورنده، عبری نام مردی از نسل جاد که از شجاعان زمان داوود ( ع ) بوده است

مترادف و متضاد

۱. بنیانگذار، پایهگذار، موسس
۲. باعث، مورث، عامل، سازنده


founder (اسم)
بانی، موسس، قالب گیر، بنیان گذار، برپا کننده، ریخته گر

sponsor (اسم)
کفیل، حامی، ضامن، بانی، سازمان دهنده، التزام دهنده

author (اسم)
نویسنده، مولف، مصنف، بانی، سازنده

erector (اسم)
بانی، بناء کننده، عضله نعوظی

بنیان‌گذار، پایه‌گذار، موسس


باعث، مورث، عامل، سازنده


فرهنگ فارسی

بناکننده، سازنده، بنیان گذار، موسس
نام شهری در سرزمین فرنگ است

لغت نامه دهخدا

بانی. ( پسوند ) ( از: بان پسوند حفاظت + ی حاصل مصدر ) این ترکیب تنها بکار نرود و بلکه «بان » به آخر اسامی درآید و اسم مرکب سازد و سپس یاء به آن اضافه شودو معنی مصدری و غیره بدان دهد چون : آس بانی ، آسیابانی ، اشتربانی ، بادبانی ، باغبانی ، پاسبانی ، پالیزبانی ،پشتبانی ، پیلبانی ، جنگلبانی. ( و نیز نام اداره ای جزء وزارت کشاورزی که حفاظت و مراقبت جنگلهای ایران رابعهده دارد ). جهانبانی ، دربانی ، دروازه بانی ، دژبانی ( و نیز اداره ای از ادارات وزارت جنگ که جانشین قلعه بیگی سابق شده است ). دشتبانی ، دوستاق بانی ، دیده بانی ،راهبانی ، رزبانی ، رمه بانی ، زندان بانی ، ساربانی ، ستوربانی ، شتربانی ، شهربانی ( و نیز سازمان مهمی جزء وزارت کشور که امنیت و نگهبانی شهرها با اوست و سابقاً بدان نظمیه میگفتند ). شیربانی ، فیلبانی ، قلعه بانی ، کرجی بانی ، کشتی بانی ، گاوبانی. گله بانی. گوبانی ، مرزبانی ، مهربانی ، میزبانی ، ناوبانی ، نگاهبانی ، نگهبانی ، یخچال بانی. و رجوع به همین کلمات در ردیف خود شود.

بانی. ( ص ) افراخته مانند درخت طرفا. ( ناظم الاطباء ). این معنی جای دیگر دیده نشد.

بانی. ( ع ص ) نعت فاعلی از بناء،برپاکننده ساختمان. بناکننده. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). برآرنده. سازنده. بنیان کننده. سازنده بنا و عمارت. || مؤسس. پایه گذار. پی افکننده. آنکه بنا گذاشته است. اساس گذارنده. موجد. آغازکننده.
- بانی تعزیه ؛ آنکه روضه خوانی و تعزیه خوانی فراهم آرد. نقیب.
- بانی خیر ؛ که باعث خیر شود. مؤسس کاری نیک. نیکوکار.
- بانی روضه ؛ که مجلس روضه تشکیل دهد. که مقدمات و مخارج روضه خوانی را فراهم آرد. صاحبخانه که روضه در خانه اش خوانند.
- بانی وقف ؛ آنکه ملکی را وقف کند. آنکه قسمتی از اموال خود رابرای مصرف خیر وقف دارد. و رجوع به بنی و بناء شود.
|| واقف. که بنائی یا ملکی را وقف کند. || مؤلف. مصنف. مخترع. || برانگیزاننده. محرک. || سبب. علت. || اصل. مصدر. ( ناظم الاطباء ). || زن خود را به خانه خویش آرنده بعد تزوج. ( ناظم الاطباء ). و قیل لکل داخل باهله بان. ( تاج العروس ).

بانی. ( اِ )( به بای هندی ) اسم مار است. ( فهرست مخزن الادویه ).

بانی. ( ص نسبی ) منسوب به بان که نام درختی است. ( از انساب سمعانی ).

بانی. ( ص نسبی ) منسوب است به بان که قریه ای است در نواحی نیشابوربه ارغیان. ( از انساب سمعانی ) ( از معجم البلدان ).

بانی . (ص نسبی ) منسوب است به بان که قریه ای است در نواحی نیشابوربه ارغیان . (از انساب سمعانی ) (از معجم البلدان ).


بانی . (ص نسبی ) منسوب به بان که نام درختی است . (از انساب سمعانی ).


بانی . (ص ) افراخته مانند درخت طرفا. (ناظم الاطباء). این معنی جای دیگر دیده نشد.


بانی . (اِ)(به بای هندی ) اسم مار است . (فهرست مخزن الادویه ).


بانی . (اِخ ) اسم هفت نفر که اکثر ایشان لاوی بودند. (از قاموس کتاب مقدس ).


بانی . (اِخ ) المدنی الحنفی . محمدبن عمر از نویسندگان قرن سیزدهم هجری . او راست : سبل السلام فی حکم آباء سید الانام . (از معجم المطبوعات ).


بانی . (اِخ ) سهل بن محمدبن احمدبن علی بن حسن بانی ارغیانی ، و فرزندش ابوبکر احمدبن سهل . (از معجم البلدان ).


بانی . (اِخ ) لقب محمدبن اسحاق ، شاگرد قالون است . (از تاج العروس ).


بانی . (اِخ ) مردی از نسل جاد و یکی از شجاعان داوود بود. (از قاموس کتاب مقدس ).


بانی . (اِخ ) مردی از نسل یهودا. (از قاموس کتاب مقدس ).


بانی . (اِخ ) نام موضعی در آذربایجان قدیم : اشرف در تاتیل نزول نموده نوشیروان نامی را... به خانی برداشت ... و یاغی باستی و سیورغان چون به موضع بانی رسید قاضی محیی الدین بردعی و فخرالدین حبش را نزد برادرزاده فرستاده وطالب مصالحه شد. سیورغان بر آن سخن اعتماد نکرد و به دیاربکر شتافت . (از حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 235).


بانی . (اِخ ) نام شهری در سرزمین فرنگ . اریشه و بانی نام دو شهر است در سرزمین فرنگ ، که هر دو بنام بناکننده ٔ خود نامیده شده اند. در واقع بانی نام پادشاه این ناحیه در قدیم زمان بوده است و اریشه نام همسر او. بانی یک شهر مقدس و شریف است که در میان آن بنائی از سنگ مرمر است و بر آن چهره ٔ بانی در حالی که بدریا مینگرد تا کشتی های خود را استقبال کند دیده می شود. صورتی از اریشه نیز در قلب شهر او باقی است . (از آثار البلاد قزوینی ص 579).


بانی . (پسوند) (از: بان پسوند حفاظت + ی حاصل مصدر) این ترکیب تنها بکار نرود و بلکه «بان » به آخر اسامی درآید و اسم مرکب سازد و سپس یاء به آن اضافه شودو معنی مصدری و غیره بدان دهد چون : آس بانی ، آسیابانی ، اشتربانی ، بادبانی ، باغبانی ، پاسبانی ، پالیزبانی ،پشتبانی ، پیلبانی ، جنگلبانی . (و نیز نام اداره ای جزء وزارت کشاورزی که حفاظت و مراقبت جنگلهای ایران رابعهده دارد). جهانبانی ، دربانی ، دروازه بانی ، دژبانی (و نیز اداره ای از ادارات وزارت جنگ که جانشین قلعه بیگی سابق شده است ). دشتبانی ، دوستاق بانی ، دیده بانی ،راهبانی ، رزبانی ، رمه بانی ، زندان بانی ، ساربانی ، ستوربانی ، شتربانی ، شهربانی (و نیز سازمان مهمی جزء وزارت کشور که امنیت و نگهبانی شهرها با اوست و سابقاً بدان نظمیه میگفتند). شیربانی ، فیلبانی ، قلعه بانی ، کرجی بانی ، کشتی بانی ، گاوبانی . گله بانی . گوبانی ، مرزبانی ، مهربانی ، میزبانی ، ناوبانی ، نگاهبانی ، نگهبانی ، یخچال بانی . و رجوع به همین کلمات در ردیف خود شود.


بانی .(اِخ ) دهی از دهستان برادوست بخش صومای شهرستان ارومیه . در 30 هزارگزی جنوب خاوری هشتیان در مسیر راه ارابه رو ماربیشو در دره واقع است . سکنه 112 تن . محصول غلات و توتون . شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی جاجیم بافی است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).


فرهنگ عمید

۱. بناکننده، سازنده.
۲. بنیان گذار، مؤسس.

دانشنامه عمومی

مختصات: ۱۳°۳۹′ شمالی ۱°۳۰′ غربی / ۱۳٫۶۵۰°شمالی ۱٫۵۰۰°غربی / 13.650; -1.500
بام
بانی شهری در شهرستان بورزانگا در استان بام در بورکینافاسوی شمالی است و جمعیت آن ۱۸۵۳ نفر است.

بانی (ابهام زدایی). بانی ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
بانی (ارومیه)
بانی (شهر)

بانی (ارومیه). بانی، روستایی است از توابع بخش سیلوانه و در شهرستان ارومیه استان آذربایجان غربی ایران.
این روستا در دهستان ترگور قرار داشته و بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵ جمعیت آن ۳۴۲ نفر (۶۲ خانوار)بوده است.

بانی (شهر). بانی (به لاتین: Baní) یک شهر در جمهوری دومینیکن است که در سانتو دومینگو واقع شده است.
فهرست شهرهای جمهوری دومینیکن
بانی ۶۴۲٫۷۵ کیلومترمربع مساحت و ۱۴۵٬۵۹۵ نفر جمعیت دارد و ۶۱ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.

بانی (فیلم ۲۰۰۵). بانی (به تلوگویی: Bunny) فیلمی محصول سال ۲۰۰۵ و به کارگردانی وی. وی وینیاک است. در این فیلم بازیگرانی همچون آلو آرجون، گووری مونجال، پراکاش راج، آر.ساراتکومار، موکش ریشی ایفای نقش کرده اند.
۶ آوریل ۲۰۰۵ (۲۰۰۵-04-۰۶)

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] بانی (قرآن). بانی از صفات انتزاعی خدا و به معنای بنا کننده است.
بانی یکی از صفات خداوند است که در آیات مختلف قرآن به آن اشاره شده است. آن کس که زمین را بستر شما، و آسمان (جو زمین) را همچون سقفی بالای سر شما قرار داد. در این آیه به نعمت آسمان می پردازد و می گوید: آسمان را همچون سقفی بر بالای سر شما قرار داد (و السماء بناء). کلمه بناء با توجه به کلمه علیکم بیانگر آن است که آسمان بر بالای سر شما بنا شده است، طبعا همچون سقف، این معنی به صورت صریحتری در جای دیگر قرآن آمده است و جعلنا السماء سقفا محفوظا: ما آسمان را سقف محفوظی قرار دادیم. خداوند کسی است که زمین را برای شما جایگاه امن و آرامش قرار داد و آسمان را همچون سقفی (بالای سرتان) و شما را صورتگری کرد و آسمان را همچون سقف و قبه ای بالای سر شما قرار داد (و السماء بناء).بناء چنان که ابن منظور در لسان العرب می گوید: به معنی خانه هایی است که اعراب بادیه نشین از آن استفاده می کردند، مانند خیمه ها و سایبان ها و نظائر آن. چه تعبیر جالبی است که آسمان را به خیمه ای تشبیه کرده که اطراف زمین را گرفته، البته منظور از آسمان در اینجا بیشتر همان جو و هوای فشرده ای است که گرداگرد زمین را فرا گرفته، و همچون خیمه ای بر تمام کره زمین کشیده شده است.این خیمه بزرگ الهی هم از شدت تابش نور آفتاب می کاهد که اگر نبود اشعه آفتاب، و همچنین اشعه مرگبار کیهانی، موجود زنده ای را بر زمین نمی گذاشت، و به همین دلیل مسافران فضایی مجبورند دائما در برابر این پرتوها از لباس های مخصوص سنگین و گران قیمتی استفاده کنند.به علاوه این خیمه جلو سقوط سنگ های آسمانی را که پیوسته به کره زمین جذب می شوند می گیرد، و آنها را در نخستین برخورد به خاطر سرعت و فشاری که دارند آتش می زند تا خاکستر آنها آرام بر زمین بنشیند. آیات دیگری نیز در قرآن هست که اشاره به این صفت خدا دارد.

گویش مازنی

عامل و مسبب انجام کاری – اغلب به افرادی گفته می شود که از ...


/baani/ عامل و مسبب انجام کاری – اغلب به افرادی گفته می شود که از روی اعتقادات مذهبی به برگزاری مراسم تعزیه می پردازند

واژه نامه بختیاریکا

بَهنو

جدول کلمات

موسس

پیشنهاد کاربران

واژه ای ایرانی که همخانواده با بنیانگزار است

بانی اسمه هندیه

سرسلسله

بانی: [اصطلاح مداحی ]به شخصی گفته می شود که خرج برنامه عزاداری یا جشن را به عهده ی گرفته یا مجلس را برپا کرده است.

بنیان گذار، پایه گذار، موسس، باعث، مورث، عامل، سازنده


نام بلوچی برای دختران. اشاره به مان الهه ای هندوایرانی

اسم دخترانه به معنا ی ریز زرنگ


بانی . ( ع ص ) نعت فاعلی از بناء، برپاکننده ٔ ساختمان . بناکننده . ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) . برآرنده . سازنده . بنیان کننده . سازنده ٔ بنا و عمارت . || مؤسس . پایه گذار. پی افکننده . آنکه بنا گذاشته است . اساس گذارنده . موجد. آغازکننده .
- بانی تعزیه ؛ آنکه روضه خوانی و تعزیه خوانی فراهم آرد. نقیب .
- بانی خیر ؛ که باعث خیر شود. مؤسس کاری نیک . نیکوکار.
- بانی روضه ؛ که مجلس روضه تشکیل دهد. که مقدمات و مخارج روضه خوانی را فراهم آرد. صاحبخانه که روضه در خانه اش خوانند.
- بانی وقف ؛ آنکه ملکی را وقف کند. آنکه قسمتی از اموال خود رابرای مصرف خیر وقف دارد. و رجوع به بنی و بناء شود.
|| واقف . که بنائی یا ملکی را وقف کند. || مؤلف . مصنف . مخترع . || برانگیزاننده . محرک . || سبب . علت . || اصل . مصدر. ( ناظم الاطباء ) . || زن خود را به خانه ٔ خویش آرنده بعد تزوج . ( ناظم الاطباء ) . و قیل لکل داخل باهله بان . ( تاج العروس )

بنا کننده

بانی چیست؟خب الان عکس یه کیوت رو میذارم میگم، بانی به این کیوتِ جذاب میگن، کوکی خودش یه بانیه⁦ ( ˘ �˘ ) ♥⁩

خب بانی ینی چی ک ب کوکی میگن بانی

آورنده . .


کلمات دیگر: