کلمه جو
صفحه اصلی

عتق

فرهنگ فارسی

آزادشدن، آزادشدن بنده زرخریدازقیدبندگی، دیرینه شدن ونیکوشدن چیزی، گرامی شدنونیزبه معنی شرف وبزرگی ونجابت و آزادگی
۱ - ( مصدر ) آزاد گردیدن بنده از بندگی ۲ - ( اسم ) قوه ایست حکیمه که برای آدمی حاصل شود جهت اثبات حق او در این که از بردگی و غلامی بیرون آید و آزاد شود و بالجمله قطع علاقه مملوکیت آدمی است .
کهنه شدن

فرهنگ معین

(عِ تْ ) [ ع . ] (مص ل . ) آزاد شدن بنده و غلام .

لغت نامه دهخدا

عتق . [ ع ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ عتیق و عاتق . (اقرب الموارد).


عتق . [ ع َ ] (ع مص ) جوان گردیدن دختر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || بیرون شدن دختر از خدمت پدر و مادر و از مالکیت شوی . (اقرب الموارد). || گرامی شدن مرد. (منتهی الارب ). || نیک و تازه گردیدن بشره سپس درشتی و خشکی آن . || واجب شدن سوگند بر کسی . || کهنه گردیدن و نیکو شدن شراب . || درگذشتن اسب از دیگران . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || دیرینه گشتن و نیکو گردیدن چیزی . (منتهی الارب ). نیکو گردیدن چیزی . (اقرب الموارد). || گزیدن چیزی را به دندان . || نیکو گردانیدن مال . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || آزاد شدن بنده از بندگی . (اقرب الموارد). آزاد گردیدن . (منتهی الارب ). بابی از ابواب فقه اسلامی است که مقررات و قوانین بردگی و برده فروشی در اسلام در آن جمع شده است .


عتق . [ ع َ ت َ ] (ع مص ) کهنه شدن . (اقرب الموارد).


عتق . [ ع ِ ] (ع مص ) آزاد گردیدن بنده از بندگی . (اقرب الموارد). || در اصطلاح شرع قوه ای است حکمیه که برای آدمی حاصل میشود جهت اثبات حق او در اینکه از بردگی و غلامی دیگران بیرون آید و آزاد شود و بالجمله قطع علاقه ٔ مملوکیت آدمی است . (جامع الرموز) (از تعریفات ). در اصطلاح فقه آزاد کردن برده است و یکی از کتب فقه بهمین نام موسوم است .در شرایع آرد: آزاد کردن بردگان مورد اتفاق همه ٔ فقهاست حضرت رسول و ائمه ٔ اطهار مردم را بدین امر تشویق و ترغیب فرموده اند و در روایت است که هر کس برده ای را آزاد کند خدای تعالی به ازاء آن هر عضوی از اعضای او را از آتش جهنم آزاد گرداند و برده شدن را مخصوص کفار حربی دانسته است نه کفار ذمی که بشرایط ذمه عمل کنند. رجوع به عبد و شرایع ص 204 شود. || (اِمص ) کَرَم . (اقرب الموارد). جوانمردی و مردمی .(منتهی الارب ). || جمال . || شرف . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || آزادی .(اقرب الموارد). آزادی و آزادمردی . (منتهی الارب ).


عتق . [ ع ُ / ع ِ ] (ع اِمص ) قِدَم و گفته اند عتق مخصوص بی جان است چون شراب و خرما و قدم به جاندار و بی جان هر دو گفته شود. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).


عتق . [ ع ُ ت ُ ] (ع اِ) درختی است که از آن کمان سازند. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).


عتق. [ ع َ ] ( ع مص ) جوان گردیدن دختر. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || بیرون شدن دختر از خدمت پدر و مادر و از مالکیت شوی. ( اقرب الموارد ). || گرامی شدن مرد. ( منتهی الارب ). || نیک و تازه گردیدن بشره سپس درشتی و خشکی آن. || واجب شدن سوگند بر کسی. || کهنه گردیدن و نیکو شدن شراب. || درگذشتن اسب از دیگران. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || دیرینه گشتن و نیکو گردیدن چیزی. ( منتهی الارب ). نیکو گردیدن چیزی. ( اقرب الموارد ). || گزیدن چیزی را به دندان. || نیکو گردانیدن مال. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || آزاد شدن بنده از بندگی. ( اقرب الموارد ). آزاد گردیدن. ( منتهی الارب ). بابی از ابواب فقه اسلامی است که مقررات و قوانین بردگی و برده فروشی در اسلام در آن جمع شده است.

عتق. [ ع ِ ] ( ع مص ) آزاد گردیدن بنده از بندگی. ( اقرب الموارد ). || در اصطلاح شرع قوه ای است حکمیه که برای آدمی حاصل میشود جهت اثبات حق او در اینکه از بردگی و غلامی دیگران بیرون آید و آزاد شود و بالجمله قطع علاقه مملوکیت آدمی است. ( جامع الرموز ) ( از تعریفات ). در اصطلاح فقه آزاد کردن برده است و یکی از کتب فقه بهمین نام موسوم است.در شرایع آرد: آزاد کردن بردگان مورد اتفاق همه فقهاست حضرت رسول و ائمه اطهار مردم را بدین امر تشویق و ترغیب فرموده اند و در روایت است که هر کس برده ای را آزاد کند خدای تعالی به ازاء آن هر عضوی از اعضای او را از آتش جهنم آزاد گرداند و برده شدن را مخصوص کفار حربی دانسته است نه کفار ذمی که بشرایط ذمه عمل کنند. رجوع به عبد و شرایع ص 204 شود. || ( اِمص ) کَرَم. ( اقرب الموارد ). جوانمردی و مردمی.( منتهی الارب ). || جمال. || شرف. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || آزادی.( اقرب الموارد ). آزادی و آزادمردی. ( منتهی الارب ).

عتق. [ ع ُ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ عتیق و عاتق. ( اقرب الموارد ).

عتق. [ ع ُ / ع ِ ] ( ع اِمص ) قِدَم و گفته اند عتق مخصوص بی جان است چون شراب و خرما و قدم به جاندار و بی جان هر دو گفته شود. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).

عتق. [ ع ُ ت ُ ] ( ع اِ ) درختی است که از آن کمان سازند. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).

عتق. [ ع َ ت َ ] ( ع مص ) کهنه شدن. ( اقرب الموارد ).

فرهنگ عمید

۱. (فقه ) آزاد شدن بندۀ زرخرید از قید بندگی.
۲. [قدیمی] بخشش، بزرگواری، کرم.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] عتق یکی از اقسام ایقاعات می باشد.
«عتق» به معنای آزاد کردن بردگان است.

موجبات آزادی‏ بردگان
فقها موجبات آزادی بردگان را مورد بحث و بررسی قرار داده و آن را در چهار چیز خلاصه کرده‏اند:
۱ -مباشرت ۲ -سرایت ۳ -ملک ۴ -عوارض
که ذیلا به توضیح هر یک می پردازیم.

← مباشرت
با همین روش صحیحی که دین مقدس اسلام برای از بین بردن برده داری به کار گرفت، در نهایت، منجر به آزادی بسیاری از بردگان و کم رنگ شدن برده داری در جهان شد.

نظر استاد مطهری در مورد برده داری
...

[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۲(بار)
. . این کلمه فقط دو بار در قرآن یافته است. به نظر نگارنده عتیق به معنی محترم است چنانکه در جای دیگر به جای آن «حرام» آمده است . این مطلب در «بیت» مشروحاً گفته شده است.


کلمات دیگر: