۱ - ( مصدر ) آزاد گردیدن بنده از بندگی ۲ - ( اسم ) قوه ایست حکیمه که برای آدمی حاصل شود جهت اثبات حق او در این که از بردگی و غلامی بیرون آید و آزاد شود و بالجمله قطع علاقه مملوکیت آدمی است .
کهنه شدن
عتق . [ ع ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ عتیق و عاتق . (اقرب الموارد).
عتق . [ ع َ ] (ع مص ) جوان گردیدن دختر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || بیرون شدن دختر از خدمت پدر و مادر و از مالکیت شوی . (اقرب الموارد). || گرامی شدن مرد. (منتهی الارب ). || نیک و تازه گردیدن بشره سپس درشتی و خشکی آن . || واجب شدن سوگند بر کسی . || کهنه گردیدن و نیکو شدن شراب . || درگذشتن اسب از دیگران . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || دیرینه گشتن و نیکو گردیدن چیزی . (منتهی الارب ). نیکو گردیدن چیزی . (اقرب الموارد). || گزیدن چیزی را به دندان . || نیکو گردانیدن مال . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || آزاد شدن بنده از بندگی . (اقرب الموارد). آزاد گردیدن . (منتهی الارب ). بابی از ابواب فقه اسلامی است که مقررات و قوانین بردگی و برده فروشی در اسلام در آن جمع شده است .
عتق . [ ع َ ت َ ] (ع مص ) کهنه شدن . (اقرب الموارد).
عتق . [ ع ِ ] (ع مص ) آزاد گردیدن بنده از بندگی . (اقرب الموارد). || در اصطلاح شرع قوه ای است حکمیه که برای آدمی حاصل میشود جهت اثبات حق او در اینکه از بردگی و غلامی دیگران بیرون آید و آزاد شود و بالجمله قطع علاقه ٔ مملوکیت آدمی است . (جامع الرموز) (از تعریفات ). در اصطلاح فقه آزاد کردن برده است و یکی از کتب فقه بهمین نام موسوم است .در شرایع آرد: آزاد کردن بردگان مورد اتفاق همه ٔ فقهاست حضرت رسول و ائمه ٔ اطهار مردم را بدین امر تشویق و ترغیب فرموده اند و در روایت است که هر کس برده ای را آزاد کند خدای تعالی به ازاء آن هر عضوی از اعضای او را از آتش جهنم آزاد گرداند و برده شدن را مخصوص کفار حربی دانسته است نه کفار ذمی که بشرایط ذمه عمل کنند. رجوع به عبد و شرایع ص 204 شود. || (اِمص ) کَرَم . (اقرب الموارد). جوانمردی و مردمی .(منتهی الارب ). || جمال . || شرف . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || آزادی .(اقرب الموارد). آزادی و آزادمردی . (منتهی الارب ).
عتق . [ ع ُ / ع ِ ] (ع اِمص ) قِدَم و گفته اند عتق مخصوص بی جان است چون شراب و خرما و قدم به جاندار و بی جان هر دو گفته شود. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
عتق . [ ع ُ ت ُ ] (ع اِ) درختی است که از آن کمان سازند. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).