کلمه جو
صفحه اصلی

باشگل

لغت نامه دهخدا

باشگل. [ گ ُ ] ( اِخ ) دهی است جزء دهستان قاقازان بخش ضیأآباد شهرستان قزوین که در 18 هزارگزی مرکز بخش و در 12 هزارگزی راه عمومی واقع است. ناحیه ای است سردسیر و دارای 220 تن سکنه و آب آن از قنات و چشمه تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و میوه و لبنیات و شغل مردمش زراعت و گله داری و گلیم و جاجیم بافی و راه آن مالرو است. ساکنین کرد آن از طایفه جلیلوند هستند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).

دانشنامه عمومی

باشگل، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان تاکستان در استان قزوین ایران است.
این روستا در دهستان نرجه قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن زیر سه خانوار بوده است.
در کنار ای روستا، منطقه محفاظت شده ای نیز قرار دارد که با همین نام شناخته می شود. در این منطقه که وسعتی حدود ۲۷ هزار هکتار دارد، گونه های جانوری متعددی به زندگی و زادآوری می پردازند. این منطقه به پناهگاه امنی برای قوچ ها، میش ها آهوهای بومی تبدیل شده است.


کلمات دیگر: