کلمه جو
صفحه اصلی

کوهسار

فارسی به انگلیسی

hilly(country)


highland


highland, hilly(country)

فرهنگ اسم ها

اسم: کوهسار (پسر) (فارسی) (تلفظ: kohsar) (فارسی: کوهسار) (انگلیسی: kohsar)
معنی: جایی که دارای کوههای متعدد است

فرهنگ فارسی

جائی که کوه بسیارباشد، کهساروکهساره وکهساران وکوهساران هم میگویند
( اسم ) ۱ - زمینی که در آن کوه باشد . ۲ - کوهستان

فرهنگ معین

(هْ ) (اِمر. ) کوهپایه .

لغت نامه دهخدا

کوهسار. ( اِ مرکب ) کوهساران. کوهستان. کهساره. کهستان. ( آنندراج ). کوهساره. کشوری که در آن کوه بسیار باشد. ( ناظم الاطباء ). ( از: کوه + سار، سر، پسوند مکان ) تحت لفظ به معنی ناحیه کوه. کوهستانی. کوهستان. ناحیه ای که در آن کوه باشد. ( حاشیه برهان چ معین ). کهسار :
بیامد دمان سوی آن کوهسار
که افکنده خود کند خواستار.
فردوسی ( شاهنامه چ بروخیم ج 1 ص 137 ).
بپرسید دیگر که بر کوهسار
یکی شارسان یافتم استوار.
فردوسی ( ایضاً ص 209 ).
دگر شارسان از بر کوهسار
سرای درنگ است و جای شمار.
فردوسی ( ایضاً ص 210 ).
و امسال پیش از آنکه به ده منزلی رسد
اندرکشید حله به دشت و به کوهسار.
فرخی.
بر سر افکندی نهنگان را به خشت از قعر آب
سرنگون کردی پلنگان را به تیر از کوهسار.
فرخی.
بر کاخهای او اثر دولت قدیم
پیداتر است از آتش بر تیغ کوهسار.
فرخی.
نقش و تماثیل برانگیختند
از دل خاک و دو رخ کوهسار.
منوچهری.
ابر آزاری برآمد از کنار کوهسار
باد فروردین بجنبید از میان مرغزار.
منوچهری.
این یکی گل برد سوی کوهسار از مرغزار
وآن گلاب آورد سوی مرغزار از کوهسار.
منوچهری.
اندر پناه عدل تو هستند بی گزند
از چرغ و باز و شاهین ، کبکان کوهسار.
امیرمعزی.
تا باغ زردروی شد از گشت روزگار
بر سر نهاد توده کافور کوهسار.
امیرمعزی.
تا برآمد جوشن رستم به روی آبگیر
زال زر بازآمد و سر برکشید از کوهسار.
امیرمعزی.
به کوهسار و بیابانی اندرآوردیم
جمازگان بیابان نورد که کوهان.
انوری ( از آنندراج ذیل کوهان ).
همچون فلک معلقی استاده بر دو قطب
قطب تو میخ و میخ زمین گشته کوهسار.
خاقانی.
بیخ جهان عدل توست بیخ فلک نفس کل
میخ زمان عدل توست میخ زمین کوهسار.
خاقانی.
کشیده بر سر هر کوهساری
زمردگون بساطی مرغزاری.
نظامی ( خسرو شیرین چ وحید ص 56 ).
و رجوع به کهسار شود. || کوهستان ( از فرهنگ فارسی معین ). || کوهپایه. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

کوهستان#NAME?


= کوهستان

دانشنامه عمومی

واژه یا تَرم کوهسار (به انگلیسی: Highland) یا تپه سار (به انگلیسی: Upland) برای اشاره به هرگونه ناحیهٔ کوهستانی یا فلات برآمدهٔ کوهستانی به کار می رود. واژه تپه سار بیشتر برای اشاره به رشته تپه هایی با بلندای ۵۰۰ تا ۶۰۰ متر، و واژه کوهسار برای اشاره به رشته کوههایی با بلندای کم کاربرد دارد.که در مجموع به واژه کوهساران شهرت پیدا کرده.

پیشنهاد کاربران

کوهپایه، کوه های فراوانپیوسته به هم
معنی های کوهسار👆

کوهسار به معنایه چندکوه بزرگ و قدرتمند است وبه معنایه الماس و جواهر است

کوهسار . کوهپایه

کوهسار=کوهپایه
خدانگهدار✋✋

کوهسار شهری در استان البرز ایران است. آب و هوای این شهر معتدل کوهستانی است. گذر رودخانهٔ کردان رود از حاشیه شرقی این شهر، به جاذبه های آن افزوده است. شهر کوهسار در ۲۵ کیلومتری شمال غربی مرکز استان ( کرج ) واقع شده است. این شهر در خرداد ۱۳۸۳ خورشیدی با ادغام دو روستای چندار و قلعه سلیمان خانی تشکیل شد. گنج تپه و سیاه تپه خوروین از مناطق آثار باستانی پیرامون این شهر است. جمعیت این شهر در سال ۱۳۸۵، برابر با ۷۷۶۹ نفر بوده است. مردم این منطقه تات نژاد هستند و به زبان های فارسی و ترکی هم مسلط هستند.


کلمات دیگر: