مترادف کهانت : پیشگویی، فالگویی، فالگیری، کاهنی
کهانت
مترادف کهانت : پیشگویی، فالگویی، فالگیری، کاهنی
فارسی به انگلیسی
priesthood, divination
مترادف و متضاد
پیشگویی، فالگویی، فالگیری، کاهنی
فرهنگ فارسی
( اسم ) کاهنی فالگویی پیشگویی : جبت نامی است کهانت را و طاغوت نامی است هر چه را بپرستند جز از خدا .
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
کهانت . [ ک َ ن َ ] (ع اِمص ) فالگویی و غیبگویی . (ناظم الاطباء). کهانة. کاهنی .فالگویی . پیشگویی . (فرهنگ فارسی معین ). اخترگویی . اخترشناسی و فالگویی . غیب گویی کردن . از مغیبات خبر دادن . کاهنی . کار کاهن . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مراد از کهانت رابطه ٔ ارواح بشری با ارواح مجرده یعنی جن و شیاطین است و نتیجه ٔ آن کسب خبر از آنهاست راجع به حوادث جزئی مخصوص به زمان آینده در عالم کون و فساد. کهانت بیشتر در میان عرب معمول بود و در بین آنها کاهنان مشهوری بودند که از جمله ٔ آنهاست «شق » و «سطیح » که داستان آنها در کتب سیر به خصوص در کتاب «اعلام النبوة» ماوردی مذکور است . لیکن کاهنان پس از بعثت پیغمبر اسلام از آگاهی نسبت به امور غیبی به علت غلبه ٔ نور نبوت محروم و محجوب شدند و بنابر بعضی از روایتها، پس از نبوت ، کهانت از میان رفت . از کتاب «سرالمکتوم » فخر رازی برمی آید که کهانت بر دو قسم است : قسمی از خواص بعضی از نفوس است و این قسم اکتسابی نیست و قسم دیگر با عزایم و مدد خواستن از ستارگان و اشتغال بدانها همراه است ... سلوک در این طریق در شریعت اسلام حرام است و بدان جهت از تحصیل و اکتساب آن احتراز واجب است . نوع اول داخل در علم «العرافة» می شود. (از کشف الظنون ج 2 صص 1524 - 1525) : جبت نامی است کهانت را، و طاغوت نامی است هرچه را بپرستند جز از خدا. (کشف الاسرار، از فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کهانة و کاهن شود. || ساحری و جادوگری . || طالعبینی . (ناظم الاطباء).
کهانة. [ ک َ ن َ ] ( ع مص ) اخترگویی کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ). اخترگوی شدن. ( ترجمان القرآن ). فالگویی کردن. ( زوزنی ). فالگویی کردن و فالگوی گردیدن. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ): کهن له کهانة ( از باب نصر )؛ حکم به غیب کرد ازبرای او و فالگویی کرد. ( ناظم الاطباء ). حکم به غیب کرد ازبرای او و از آن سخن گفت ، و چنین کس را کاهن گویند. ( از اقرب الموارد ). || فالگوی گردیدن. ( از ناظم الاطباء ): کهن کهانة، ککرم کرامة؛ کاهن گردید. ( از منتهی الارب ). کهن کهانة؛ از باب کرم ؛ کاهن گردید یا کهانت طبیعت و غریزه وی گردید. ( از اقرب الموارد ).
فرهنگ عمید
دانشنامه آزاد فارسی
خبردادن از آینده و غیب از طریق ارتباط با شیاطین و اَجِنّه. به دسته ای از کاهنان که مکان اشیاء گمشده یا مسروقه را اطلاع می دهند عَرّاف می گویند. در فقه اسلامی، کهانت، حرام است. همین طور است رجوع به کاهن، عمل به گفتۀ او، استناد به قول او، و ترتیب اثردادن به نظر او. اعراب جاهلیت به کهانت اهمیت بسیار می دادند و از «شق» و «سطیح» دو کاهن معروف داستان ها نقل کرده اند.
دانشنامه اسلامی
در تعریف کاهن گفته اند: «الکاهن من یتعاطی الخبر عن الکائنات فی مستقبل الزمان» یعنی کاهن کسی است که از وقایع و حوادث آینده خبر دهد.
و نیز گفته اند: «الکاهن من کان له رأی من الجن یأتیه الاخبار»؛ کلمه «رأی» بر وزن غنی یعنی صاحب رأی و تابع.
و این تعریف مشهور می باشد.
حکم کهانت
بالجمله کهانت به اجماع و اتفاق امامیه حرام است.
پیشنهاد کاربران
کهانت یا غیب گویی هزاران سال قبل در خاورمیانه بسیار رواج داشت!
کَندا ( کاهن )
سرچشمه:صحاح الفارس، بندهش ( اوستا )