جوانه
فارسی به انگلیسی
sprout, bud
eye, germ, offshoot, shoot, sprout
فارسی به عربی
برعم , شرنقة , کرنب صغیر
فرهنگ اسم ها
(تلفظ: javāne) تازه ، نو ، به مجاز جوان .
اسم: جوانه (دختر) (فارسی) (طبیعت) (تلفظ: javāne) (فارسی: جوانه) (انگلیسی: javane)
معنی: نو، جوان، شاخه تازه درخت، تازه، به مجاز جوان، اندام نورس، فشرده، و قابل رشدی در گیاه که در انتهای شاخه، کنار دمبرگ وجود دارد
معنی: نو، جوان، شاخه تازه درخت، تازه، به مجاز جوان، اندام نورس، فشرده، و قابل رشدی در گیاه که در انتهای شاخه، کنار دمبرگ وجود دارد
مترادف و متضاد
جنین، شکوفه، جوانه، شفیره حشرات
کشاورز، جوانه، کشتکار، زارع، اهرم سکان کشتی
شعبه، ترکه، انشعاب، فرع، جوانه، شاخه نورسته
شکوفه، جوانه، غنچه، تکمه
شاخه، جوانه، فرزند
جوانه، نهال تخمی، جوانه کوچک درخت
جوانه، غنچه، دکمه، جرثومه، الفکه، نرم تن یا صدف گرد کوچک خوراکی
مبتدی، جوانه، جوانک
فرهنگ فارسی
جوان، جوانی، شاخه تازه درخت
۱- ( اسم ) جوانی شباب .۲- ( صفت ) مرد جوان .۳- ( اسم ) شاخ. تاز. درخت نو باو. درخت . ۴- تیژ .
سرین و دبر است
۱- ( اسم ) جوانی شباب .۲- ( صفت ) مرد جوان .۳- ( اسم ) شاخ. تاز. درخت نو باو. درخت . ۴- تیژ .
سرین و دبر است
فرهنگ معین
(جَ نِ ) (اِ. ) شاخة تازة درخت .
لغت نامه دهخدا
( جوانة ) جوانة. [ ج َوْ وا ن َ ] ( ع اِ ) سرین و دبر. ( منتهی الارب ). اِسْت. ( ذیل اقرب الموارد از قاموس ).
جوانه. [ ج َ ن َ / ن ِ ] ( اِ ) جوانی. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). شباب. || شاخه تازه درخت. شاخ نوبررسته از درخت. شاخ نو که از درختی یا ریشه آن روید. || ( ص ) تازه. جوان. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) :
عصیر جوانه هنوز از قدح
همی زد بتعجیل برتابها.
همین بُد که بختش جوانه نبود.
باید می جوانه چوگیتی بود جوان.
جوانه بسال و بدانش کهن.
زبهر یکدگر کرده نشانه.
به هر جویی شده آبی روانه.
جوانه. [ ج َ ن َ / ن ِ ] ( اِ ) جوانی. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). شباب. || شاخه تازه درخت. شاخ نوبررسته از درخت. شاخ نو که از درختی یا ریشه آن روید. || ( ص ) تازه. جوان. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) :
عصیر جوانه هنوز از قدح
همی زد بتعجیل برتابها.
منوچهری.
چه فردوسی اندر زمانه نبودهمین بُد که بختش جوانه نبود.
فردوسی.
گیتی جوان شده ست بخور زآن جوانه می باید می جوانه چوگیتی بود جوان.
؟ ( از آنندراج ).
خردمند و زیبا و چیره سخن جوانه بسال و بدانش کهن.
فردوسی.
دو تیرانداز چون سرو جوانه زبهر یکدگر کرده نشانه.
نظامی.
به طَرْف هر چمن سروی جوانه به هر جویی شده آبی روانه.
نظامی.
جوانه . [ ج َ ن َ / ن ِ ] (اِ) جوانی . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). شباب . || شاخه ٔ تازه ٔ درخت . شاخ نوبررسته از درخت . شاخ نو که از درختی یا ریشه ٔ آن روید. || (ص ) تازه . جوان . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
عصیر جوانه هنوز از قدح
همی زد بتعجیل برتابها.
چه فردوسی اندر زمانه نبود
همین بُد که بختش جوانه نبود.
گیتی جوان شده ست بخور زآن جوانه می
باید می جوانه چوگیتی بود جوان .
خردمند و زیبا و چیره سخن
جوانه بسال و بدانش کهن .
دو تیرانداز چون سرو جوانه
زبهر یکدگر کرده نشانه .
به طَرْف هر چمن سروی جوانه
به هر جویی شده آبی روانه .
عصیر جوانه هنوز از قدح
همی زد بتعجیل برتابها.
منوچهری .
چه فردوسی اندر زمانه نبود
همین بُد که بختش جوانه نبود.
فردوسی .
گیتی جوان شده ست بخور زآن جوانه می
باید می جوانه چوگیتی بود جوان .
؟ (از آنندراج ).
خردمند و زیبا و چیره سخن
جوانه بسال و بدانش کهن .
فردوسی .
دو تیرانداز چون سرو جوانه
زبهر یکدگر کرده نشانه .
نظامی .
به طَرْف هر چمن سروی جوانه
به هر جویی شده آبی روانه .
نظامی .
جوانة. [ ج َوْ وا ن َ ] (ع اِ) سرین و دبر. (منتهی الارب ). اِسْت . (ذیل اقرب الموارد از قاموس ).
فرهنگ عمید
۱. (زیستشناسی) اندامی نورس شبیه برگهای ریز که در سر شاخه و در بغل برگ و در اطراف شاخههای درخت میروید و از فلسهای متعدد ساخته شده و بعد از باز شدن به شکل برگ درمیآید؛ تژ.
۲. (زیستشناسی) دانهای که مرحلۀ رشد آن بهتازگی آغاز شده است.
۳. (صفت) [قدیمی، مجاز] تازه؛ نو.
۴. (صفت) [قدیمی، مجاز] جوان.
〈 جوانه زدن: (مصدر لازم) (زیستشناسی)
۱. جوانه برآوردن گیاه.
۲. [مجاز] بهوجود آمدن: عشق در وجودش جوانه زده بود.
۱. (زیست شناسی ) اندامی نورس شبیه برگ های ریز که در سر شاخه و در بغل برگ و در اطراف شاخه های درخت می روید و از فلس های متعدد ساخته شده و بعد از باز شدن به شکل برگ درمی آید، تژ.
۲. (زیست شناسی ) دانه ای که مرحلۀ رشد آن به تازگی آغاز شده است.
۳. (صفت ) [قدیمی، مجاز] تازه، نو.
۴. (صفت ) [قدیمی، مجاز] جوان.
* جوانه زدن: (مصدر لازم ) (زیست شناسی )
۱. جوانه برآوردن گیاه.
۲. [مجاز] به وجود آمدن: عشق در وجودش جوانه زده بود.
۲. (زیست شناسی ) دانه ای که مرحلۀ رشد آن به تازگی آغاز شده است.
۳. (صفت ) [قدیمی، مجاز] تازه، نو.
۴. (صفت ) [قدیمی، مجاز] جوان.
* جوانه زدن: (مصدر لازم ) (زیست شناسی )
۱. جوانه برآوردن گیاه.
۲. [مجاز] به وجود آمدن: عشق در وجودش جوانه زده بود.
دانشنامه عمومی
جوانه برگ یا گل رشد نیافته یک گیاه است و بر دو نوع است:یکی جوانه گل و دیگری جوانه برگ. اگر پوست جوانه را بکنیم می توانیم گل ها و برگ هایی را که به طور فشرده در داخل ان به هم پیچیده اند ببینیم بعضی جوانه ها یا غنچه ها را می توان به عنوان غذا خورد مارچوبه کلم دلمه ای و کنگر فرنگی از جمله جوانه های خوراکی اند
یکی از منابع پر ارزش غذایی است که در گذشته جزء رژیم غذایی ایرانیان قرار داشته است و گفته می شود بیست برابر گوشت ارزش غذایی دارد.
دائرةالمعارف کودکان و نوجوانان انتشارات پیام آزادی چاپ پنجم سال ۱۳۸۱
یکی از منابع پر ارزش غذایی است که در گذشته جزء رژیم غذایی ایرانیان قرار داشته است و گفته می شود بیست برابر گوشت ارزش غذایی دارد.
دائرةالمعارف کودکان و نوجوانان انتشارات پیام آزادی چاپ پنجم سال ۱۳۸۱
wiki: جوانه
جوانه (رویان زایی). جوانه یا تَنداله (blastula) به گویچه ای میان تهی از یاخته های پدیدآمده در نخستین گام فرایند رویان زایی در جانوران می گویند.جوانه ساختاری کروی در فرایند تشکیل جنین است که از یک ردیف یاخته در اطراف و یک حفرهٔ پر از مایع در مرکز تشکیل شده است.
جوانه هنگامی پدید می آید که یاختهٔ تخم در حال انجام فرایندی به نام شکافت رویان می باشد.
در رویان زایی، به تقسیم یاخته های رویان در نخستین گام پس از پیدایش رویان شکافت رویان می گویند.یاختهٔ تخم در بسیاری از گونه ها، دستخوش چرخه های یاخته ای تند و سریعی می شود بی آنکه اندازهٔ آنها بزرگتر شود که به پدید آمدن خوشه ای از یاخته های هم اندازه از آن یاختهٔ تخم نخستین می انجامد.یاخته های گوناگونی پس از فرایند شکافت رویان پدید می آیند که به آنها جوانه سا می گویند و سپس تودهٔ فشرده ای را درست می کنند که به آن توته می گویند و سرانجام فرایند شکافت رویان با پدید آمدن جوانه به پایان می رسد.
در رویان زایی، پدید آمدن جوانه پس از پیدایش توته رخ می دهد و با لایه زایی دنبال می یابد.
جوانه هنگامی پدید می آید که یاختهٔ تخم در حال انجام فرایندی به نام شکافت رویان می باشد.
در رویان زایی، به تقسیم یاخته های رویان در نخستین گام پس از پیدایش رویان شکافت رویان می گویند.یاختهٔ تخم در بسیاری از گونه ها، دستخوش چرخه های یاخته ای تند و سریعی می شود بی آنکه اندازهٔ آنها بزرگتر شود که به پدید آمدن خوشه ای از یاخته های هم اندازه از آن یاختهٔ تخم نخستین می انجامد.یاخته های گوناگونی پس از فرایند شکافت رویان پدید می آیند که به آنها جوانه سا می گویند و سپس تودهٔ فشرده ای را درست می کنند که به آن توته می گویند و سرانجام فرایند شکافت رویان با پدید آمدن جوانه به پایان می رسد.
در رویان زایی، پدید آمدن جوانه پس از پیدایش توته رخ می دهد و با لایه زایی دنبال می یابد.
wiki: جوانه (رویان زایی)
دانشنامه آزاد فارسی
جوانه (bud)
حالت تکوین نیافتۀ۱ شاخه. معمولاً با فلس۲ های پوششی محصور است. درون جوانه ساقه ای کوچک و تعدادی برگ کوچک یا اجزای گل تکوین نیافته یا هر دو قرار دارد. جوانۀ انتهایی در نوک شاخه قرار دارد، در حالی که جوانۀ جانبی در محورهای برگ تشکیل می شود و غالباً تا زمان جداشدن یا آسیب دیدن جوانۀ انتهایی به صورت خفته۳ (نهفته) باقی می ماند. جوانۀ نابجا۴ ممکن است در هر جایی از گیاه پدید آید و تشکیل این نوع جوانۀ گیاهی براثر آسیبی مثل هَرَس کردن۵ تحریک می شود.
undevelopedscaledormantadventitiouspruning
حالت تکوین نیافتۀ۱ شاخه. معمولاً با فلس۲ های پوششی محصور است. درون جوانه ساقه ای کوچک و تعدادی برگ کوچک یا اجزای گل تکوین نیافته یا هر دو قرار دارد. جوانۀ انتهایی در نوک شاخه قرار دارد، در حالی که جوانۀ جانبی در محورهای برگ تشکیل می شود و غالباً تا زمان جداشدن یا آسیب دیدن جوانۀ انتهایی به صورت خفته۳ (نهفته) باقی می ماند. جوانۀ نابجا۴ ممکن است در هر جایی از گیاه پدید آید و تشکیل این نوع جوانۀ گیاهی براثر آسیبی مثل هَرَس کردن۵ تحریک می شود.
undevelopedscaledormantadventitiouspruning
wikijoo: جوانه
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] جوانه (قرآن). خداوند متعال در توصف مسلمانان ایشان را، مانند زراعتی دانسته که جوانه را از زمین خارج کرده، پس آن را نیرو داده تا سخت شود و بر ساقه خود بایستد.
جوانه و شاخه کوچک گیاه در لغت عرب به معنای شطأ است؛ شطأ را اهل لغت فروخ النخل و الزرع گفته اند منظور از آن شاخه های کوچک و جوانه هاست که برای اولین بار از زمین یا از شاخه می رویند.
آیات قرآن
• «ان الله فالق الحب و النوی یخرج الحی من المیت و مخرج المیت من الحی ذلکم الله فانی تؤفکون؛ همانا خداوند شکافنده دانه و هسته است، زنده را از مرده بیرون می آورد (گیاهان را از بذرها، حیوانات را از نطفه ها، ارواح انسان ها را از کالبدها، فرزندان مؤمن را از کفار) و بیرون آورنده مرده از زنده است (حبوبات و میوه جات خشک را از گیاه سبز، اجساد مرده را از زنده، اولاد کافر را از نسل مؤمنین)، این است خداوند (توانای دانا) پس به کجا و چگونه (از حق) باز گردانده می شوید؟! »• «...و مثلهم فی الانجیل کزرع اخرج شطاه فآزره فاستغلظ...؛ .. و صفت آنها در انجیل (عیسی) همانند زرعی است که (خداوند) جوانه های آن را (از اطرافش) برآورده و تقویت کرده...»
جوانه و شاخه کوچک گیاه در لغت عرب به معنای شطأ است؛ شطأ را اهل لغت فروخ النخل و الزرع گفته اند منظور از آن شاخه های کوچک و جوانه هاست که برای اولین بار از زمین یا از شاخه می رویند.
آیات قرآن
• «ان الله فالق الحب و النوی یخرج الحی من المیت و مخرج المیت من الحی ذلکم الله فانی تؤفکون؛ همانا خداوند شکافنده دانه و هسته است، زنده را از مرده بیرون می آورد (گیاهان را از بذرها، حیوانات را از نطفه ها، ارواح انسان ها را از کالبدها، فرزندان مؤمن را از کفار) و بیرون آورنده مرده از زنده است (حبوبات و میوه جات خشک را از گیاه سبز، اجساد مرده را از زنده، اولاد کافر را از نسل مؤمنین)، این است خداوند (توانای دانا) پس به کجا و چگونه (از حق) باز گردانده می شوید؟! »• «...و مثلهم فی الانجیل کزرع اخرج شطاه فآزره فاستغلظ...؛ .. و صفت آنها در انجیل (عیسی) همانند زرعی است که (خداوند) جوانه های آن را (از اطرافش) برآورده و تقویت کرده...»
wikifeqh: جوانه_(قرآن)
گویش اصفهانی
تکیه ای: ǰevuna
طاری: ǰevuna
طامه ای: ǰevuna
طرقی: ǰevuna
کشه ای: tark
نطنزی: ǰevuna
واژه نامه بختیاریکا
پِرک؛ پرگ
جدول کلمات
وج
پیشنهاد کاربران
انگار جوانه ها در سرزمین مان خشکیده
پرنده هاى صلح از سرزمین مان کوچیده
شفیق الله مصلح
پرنده هاى صلح از سرزمین مان کوچیده
شفیق الله مصلح
Bloom
بیرون آمدن از خاک
زیبای بی همتا
تژ
جوانه : [اصطلاح صنعت چوب] معمولا به برجستگی کوچکی از انتهای ساقه یا شاخه ها نامیده میشود که از رویش آن ساقه ـ شاخه ـ برگ ـ یا گل و میوه ظاهر میگردد ( جوانه ها را در گیاه شناسی از چند نظر طبقه بندی میکنند ـ از جمله از نظر شکل ظاهری پوشش ـ طرز قرار گرفتن برگ در داخل جوانه ـ از نظر تولید ساقه یا گل و میوه و بالاخره جوانه های مخصوص مانند دارد ـ لومبارد و گورمان و غیره ـ ( رجوع شود به دانش گیاه شناسی . )
کلمات دیگر: