کلمه جو
صفحه اصلی

مشتری


مترادف مشتری : بایع، خریدار، طرفدار، خواهان، خواستار، مایل، ارباب رجوع، برجیس

برابر پارسی : خریدار، اورمزد، هرمز

فارسی به انگلیسی

case, client, customer, patron, jupiter, [astr.] jupiter

Customer, client, buyer, patron, purchaser


desirous, willing, fond


jupiter


case, client, customer, patron


فارسی به عربی

راعی , زبون , شاب

مترادف و متضاد

ارباب رجوع


خواهان، خواستار، مایل


برجیس


اسم


بایع، خریدار


patron (اسم)
پشتیبان، حامی، دوست، نگهدار، ولینعمت، مشتری، حافظ

casual (اسم)
مشتری

chap (اسم)
ترک، خراش، مرد، شکاف، جوانک، مشتری، چانه، فک

customer (اسم)
مشتری

client (اسم)
موکل، مشتری، ارباب رجوع

jupiter (اسم)
مشتری، خورشید

طرفدار


۱. بایع، خریدار
۲. طرفدار
۳. خواهان، خواستار، مایل
۴. ارباب رجوع،
۵. برجیس


فرهنگ فارسی

(جمع آن مشتری‌ها و مشتریان است) خریدار، مراجعه کننده به محل کسب


(مجازی) خواستار، خواهان


(نجوم) برجیس


یکی از بزرگترین سیارات منظومه شمسی است که بچشم ما بعد از زهره از سایر سیارات منظومه شمسی درخشان تر است . فاصله اش از خورشید ۷۷۸ میلیون کیلومتر است و مدت حرکت وضعی آن ۹ ساعت و ۵۵ دقیقه و حرکت انتقالی آن ۱۱ سال و ۳۱۵ روز است . قطرش ۱۴۲٠۶٠ کیلومتر میباشد حجم آن نسبت بزمین ۱۳۱۶ مرتبه بزرگتر میباشد ولی وزنش ۳۱۸ برابر زمین است . فاصله متوسطش از زمین ۶۲۶ میلیون کیلومتر است . با توجه به عظمت این کره و کوتاهی مدت حرکت وضعیش معلوم میشود که با سرعت بسیار زیادتری نسبت بزمین بدور خود میچرخد و چون وزن مخصوصش نیز کم است قطبین آن تخت ولی نواحی استوائی آن بر آمده است . مشتری دارای ۱۲ قمر است که اولین آنها بوسیله گالیله و ماریوس در سال ۱۶۱٠ میلادی کشف گردید و بنام یو موسوم شد. اقمار دوم و سوم و چهارم مشتری بترتیب بنامهای : اروپ گانیمد کالیستو موسومند که اینها نیز بوسیله گالیله و ماریوس در سال ۱۶۱٠ میلادی کشف شدند. اقمار دیگر مشتری نام خاصی ندارند و آنها را بترتیب تقدم کشف آنها با عدد مشخص میکنند و با این ترتیب دوازدهمین قمر مشتری جدیدترین قمری است که کشف شده است ( کشف قمر دوازدهم مشتری در سال ۱۹۵۱ م . بود . بزرگترین قمرهای مشتری قمر سوم ( گانیمد ) است که قطر آن تقریبا ۴۸۵۵ کیلومتر است ( کمی بزرگتر از قطر سیاره عطارد ) و کوچکترین قمرهای آن قمر دوازدهم است که فقط ۲۲ کیلومتر قطر دارد . مشتری جزئ سیارات خارجی است و اولین آنها است بین کره مریخ که آخرین سیاره داخلی است و مشتری تعداد زیادی سیارات کوچک و ریز قرار دارند که میتوان آنها را سنگهای آسمانی نامید و بنام گروه سیارات اوسط مشهورند. نوارها و شیارهائی در سطح مشتری مشاهده شده است هوای اطراف مشتری فوق العاده رقیق است حرارت سطح مشتری را بین ۲٠ الی ۲۷٠ - درجه سانتیگراد تخمین میزنند بعقیده برخی از دانشمندان سطح مشتری پوشیده از یخ است . نام های دیگر این سیاره به فارسی : اورمزد و برجیس میباشد .
( اسم ) ۱ - آنکه چیزی خرد خریدار : باز گفت این پرنده را پریان بسته اند از برای مشتریان . ( هفت پیکر ) ۲ - فروشنده . ۴ - ارزیز .
در اساطیر لاتین پدر و پیشوای خدایان دوران و همانند زئوس

جملات نمونه

باید مشتریان را خرسند نگهداریم

we must keep the customers happy


دوستی آدم گدا مشتریان محدودی دارد

the friendship of beggars has few customers


فرهنگ معین

(مُ تَ ) [ ع . ] (اِفا. ) خریدار. مجازاً: خواستار، خواهان .
( ~. ) [ ع . ] (اِ. ) پنجمین و بزرگترین سیاره از سیارات منظومه شمسی که هر ۱۲ سال یک بار به دور خورشید می گردد.

(مُ تَ) [ ع . ] (اِفا.) خریدار. مجازاً: خواستار، خواهان .


( ~.) [ ع . ] (اِ.) پنجمین و بزرگترین سیاره از سیارات منظومه شمسی که هر 12 سال یک بار به دور خورشید می گردد.


لغت نامه دهخدا

مشتری . [ م ُت َ ] (ع ص ) خرنده . (منتهی الارب ). خریدار. (از محیط المحیط). خریدار گاهی به معنی فروشنده . (غیاث ) (آنندراج ). خرنده و آن که چیزی میخرد. خریدار :
نگین بدخشی بر انگشتری
ز کمتر، به کمتر خرد مشتری .

ابوشکور.


راست چو کشته شوند و زار و فکنده
آیدشان مشتری و آید دلال .

منوچهری .


ای عجبی تا بوند ایشان زنده
نایدشان مشتری تمام و بسنده .

منوچهری .


به مشتریت گمانی برم به همت و طبع
که همچو حورلطیفی و همچو نور قوی .

منوچهری .


صدرزمه ٔ فضل بازبسته
یک مشتریم نه پیش دکان .

خاقانی .


اول از خود بری توانم شد
پس تو را مشتری توانم شد.

خاقانی .


از تو به جان و دلی مشتریم وصل را
راضیم ار زین قدر بیع به سر میبرد.

خاقانی .


او جوهر است گو صدفش در جهان مباش
درّ یتیم را همه کس مشتری بود.

سعدی .


بدرکرد ناگه یکی مشتری
به خرمائی از دستم انگشتری .

سعدی .


که بودش نگینی در انگشتری
فرومانده در قیمتش مشتری .

سعدی .


|| (اِ) نام مرغی است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)(از اقرب الموارد). || (اصطلاح کیمیا) به اصطلاح کیمیاگران و مهوسان مشتری به معنی ارزیز است که به هندی رانگ گویند. (غیاث ) (آنندراج ). در اصطلاح کیمیاگران ، کنایه از رصاص قلعی است . (مفاتیح ). به لغت اکسیریان ، قلعی است . (فهرست مخزن الادویه ). به اصطلاح اهل کیمیا، ارزیز. (ناظم الاطباء).

مشتری. [ م ُت َ ] ( ع ص ) خرنده. ( منتهی الارب ). خریدار. ( از محیط المحیط ). خریدار گاهی به معنی فروشنده. ( غیاث ) ( آنندراج ). خرنده و آن که چیزی میخرد. خریدار :
نگین بدخشی بر انگشتری
ز کمتر، به کمتر خرد مشتری.
ابوشکور.
راست چو کشته شوند و زار و فکنده
آیدشان مشتری و آید دلال.
منوچهری.
ای عجبی تا بوند ایشان زنده
نایدشان مشتری تمام و بسنده.
منوچهری.
به مشتریت گمانی برم به همت و طبع
که همچو حورلطیفی و همچو نور قوی.
منوچهری.
صدرزمه فضل بازبسته
یک مشتریم نه پیش دکان.
خاقانی.
اول از خود بری توانم شد
پس تو را مشتری توانم شد.
خاقانی.
از تو به جان و دلی مشتریم وصل را
راضیم ار زین قدر بیع به سر میبرد.
خاقانی.
او جوهر است گو صدفش در جهان مباش
درّ یتیم را همه کس مشتری بود.
سعدی.
بدرکرد ناگه یکی مشتری
به خرمائی از دستم انگشتری.
سعدی.
که بودش نگینی در انگشتری
فرومانده در قیمتش مشتری.
سعدی.
|| ( اِ ) نام مرغی است. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء )( از اقرب الموارد ). || ( اصطلاح کیمیا ) به اصطلاح کیمیاگران و مهوسان مشتری به معنی ارزیز است که به هندی رانگ گویند. ( غیاث ) ( آنندراج ). در اصطلاح کیمیاگران ، کنایه از رصاص قلعی است. ( مفاتیح ). به لغت اکسیریان ، قلعی است. ( فهرست مخزن الادویه ). به اصطلاح اهل کیمیا، ارزیز. ( ناظم الاطباء ).

مشتری. [ م ُ ت َ ] ( اِخ ) ستاره ای که سعد اکبر است. ( منتهی الارب ). ستاره ای از سیارات فلک ششم که آن رابه فارسی برجیس نامند. ( از اقرب الموارد ). نام ستاره ای که بر فلک ششم است. اهل تنجیم آن را سعد اکبر دانند و آن را قاضی فلک نیز گویند، به فارسی برجیس و به هندی برهسپت و خانه اوقوس و حوت و شرف او در سرطان. ( از غیاث ) ( از آنندراج ). خانه او حوت و قوس است و بیت الشرف او در سرطان است. ( مفاتیح ). سیاره میان زحل و مریخ. خطیب فلک. قاضی فلک. هرمزد. اورمزد. زاوش. برجیس. هرمز. احور. قاضی چرخ. خانه و بیت او در برج قوس و حوت است. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). نام ستاره برجیس که آن را ستاره برووخسپی و زاوش و زواش و زوش و فروزد و مژد و آورسر و هورمز و هورمزد و سعد اکبر و قاضی فلک نیزگویند. ( ناظم الاطباء ). بزرگترین ستاره منظومه شمسی و قطر آن 142000 کیلومتر است و دوازده قمر دارد. مدار این سیاره مابین مریخ و زحل است. ( از لاروس ). یکی از بزرگترین سیارات منظومه شمسی که بعد از زهره به چشم ما درخشان ترین ستارگان است. و از زمین 1295 مرتبه بزرگتر و فاصله اش تا خورشید 778 میلیون کیلومتر است. و در هر 9 ساعت و 55 دقیقه یک بار دور خود می گردد ( حرکت وضعی ) و هر 11 سال و 315 روز یک بار دور خورشید می گردد ( حرکت انتقالی ). این سیاره دوازده قمر دارد که چند تای آنها بوسیله گالیله و ماریوس در سال 1610 م. کشف گردید و آخرین آنها که کوچکترین قمر این سیاره است در سال 1951 م. کشف شده است :

مشتری . [ م ُ ت َ ] (اِخ ) در اساطیر لاتین پدر و پیشوای خدایان آن دوران و همانند زئوس (زاوش ) در اساطیر یونان است . او پدر خود زحل را برانداخت و بر تیتان ها غالب شد و دریارا به نپتون و دوزخ را به پلوتون داد و زمین را برای خود نگه داشت . او خدای آسمان و روشنایی و زمان ورعد و برق بود. باروی روم که به وی اختصاص یافته مقر حکومتش بود. او از مدایح و توصیف های مذهبی برخوردار گشت . (از لاروس ). خدای اعظم بت پرستان یونانی است اوپسر کیوان و در جزیره ٔ کریت تولد یافت و خرافات بت پرستان صفاتی را که مرکب از جمیع افعال شنیع و کریه وحیوانی بوده و در تصور بنی نوع بشر ممکن الوجود بود بدو نسبت می دادند. (از قاموس کتاب مقدس ) :
به آئین یکی شهر شامس به نام
یکی شهریار اندر او شادکام
فلقراط نام از در مهتری
هم از تخم آقوس بن مشتری .

عنصری .



مشتری . [ م ُ ت َ ] (اِخ ) ستاره ای که سعد اکبر است . (منتهی الارب ). ستاره ای از سیارات فلک ششم که آن رابه فارسی برجیس نامند. (از اقرب الموارد). نام ستاره ای که بر فلک ششم است . اهل تنجیم آن را سعد اکبر دانند و آن را قاضی فلک نیز گویند، به فارسی برجیس و به هندی برهسپت و خانه ٔ اوقوس و حوت و شرف او در سرطان . (از غیاث ) (از آنندراج ). خانه ٔ او حوت و قوس است و بیت الشرف او در سرطان است . (مفاتیح ). سیاره ٔ میان زحل و مریخ . خطیب فلک . قاضی فلک . هرمزد. اورمزد. زاوش . برجیس . هرمز. احور. قاضی چرخ . خانه و بیت او در برج قوس و حوت است . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). نام ستاره ٔ برجیس که آن را ستاره ٔ برووخسپی و زاوش و زواش و زوش و فروزد و مژد و آورسر و هورمز و هورمزد و سعد اکبر و قاضی فلک نیزگویند. (ناظم الاطباء). بزرگترین ستاره ٔ منظومه ٔ شمسی و قطر آن 142000 کیلومتر است و دوازده قمر دارد. مدار این سیاره مابین مریخ و زحل است . (از لاروس ). یکی از بزرگترین سیارات منظومه ٔ شمسی که بعد از زهره به چشم ما درخشان ترین ستارگان است . و از زمین 1295 مرتبه بزرگتر و فاصله اش تا خورشید 778 میلیون کیلومتر است . و در هر 9 ساعت و 55 دقیقه یک بار دور خود می گردد (حرکت وضعی ) و هر 11 سال و 315 روز یک بار دور خورشید می گردد (حرکت انتقالی ). این سیاره دوازده قمر دارد که چند تای آنها بوسیله ٔ گالیله و ماریوس در سال 1610 م . کشف گردید و آخرین آنها که کوچکترین قمر این سیاره است در سال 1951 م . کشف شده است :
فروزنده چون مشتری بر سپهر
همه جای شادی و آرام و مهر.

فردوسی .


چو قیدافه را دید بر تخت گفت
که با رای تو مشتری باد جفت .

فردوسی .


بیامد شهنشاه ازینسان به دشت
همی تاجش از مشتری برگذشت .

فردوسی .


از روی چرخ چنبری رخشان سهیل و مشتری
چون بر پرند ششتری پاشیده دینار و درم .

لامعی .


وز مشتری و قمر بیارایی
مر قبه ٔ زین و اوستامش را.

ناصرخسرو.


چو در تاریک چه یوسف منوّر مشتری در شب
در او زهره بمانده زرد وحیران چون زلیخایی .

ناصرخسرو.


اگر عقل در صدر خواهی نشسته
نشانده در انگشتری مشتری را.

ناصرخسرو.


با نکوخواه تو باشد مشتری را صلح و مهر
با بداندیش تو کیوان را خلاف و کین بود
بهره ٔ آن آفرین باشد ز سعد مشتری
قسم این از نحس کیوان فریه و نفرین بود.

امیرمعزی .


سدس طبع و صفای رای تو نیست
مشتری را به گنبد سادس .

سوزنی .


بر قدحهای آسمان زنار
مشتری طیلسان دراندازد.

خاقانی .


خورشیددلی و مشتری زهد
احمدسیری و حیدراحسان .

خاقانی .


مشتری هر سال زی برجی رود ما را چو ماه
هر مهی رفتن به جوزا برنتابد بیش از این .

خاقانی .


مشتری فر وعطاردفطنت است
تحفه هاش از مدحت آرایی فرست .

خاقانی .


عطارد تلمیذ افادت او بود و مشتری سعادت او. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).
چون مشتری از افق برآمد
با او ز در دگر درآمد.

نظامی .


مشتری سحرسخن خوانَمَش
زهره ٔ هاروت شکن دانَمَش .

نظامی .


سعادت برگشاد اقبال را دست
قران مشتری در زهره پیوست .

نظامی .


گرم به گوشه ٔ چشمی شکسته وار ببینی
فلک شوم به بزرگی و مشتری به سعادت .

سعدی .


- مشتری اثر ؛ آن که دارای خاصیت مشتری باشد از نیکبختی و مقام قضاوت :
خورشید مشتری اثر تیرمنطقی
جوزای دولت افسر اقبال منطقی .

مختاری (دیوان چ همایی ص 514).


- مشتری بخت ؛ نیک بخت :
چو آگه شد که شاه مشتری بخت
رسانید از زمین بر آسمان تخت .

نظامی .


- مشتری پیکر ؛ که پیکری چون مشتری ، به سعد بودن و عظمت و جلال داشته باشد :
به یاد شه آن مشتری پیکران
چو زهره کشیدند رطل گران .

نظامی .


شها شهریارا جهان داورا
فلک پایگه مشتری پیکرا.

نظامی .


- مشتری چهر ؛ نیک طالع. مبارک روی . که چهره اش مبارک و سعد باشد.که نیکبختی از رخسارش نمایان باشد :
بهرام نژاد مشتری چهر
درّ صدف ملک منوچهر.

نظامی .


و رجوع به مشتری رخسار شود.
- مشتری خصال ؛ آن که خصالش چون مشتری بود. نیک خصال . که خصالش چون مشتری سعد باشد :
آن مشتری خصال گر از ما حکایتی
پرسد جواب ده که بجانند مشتری .

سعدی .


- مشتری رای ؛ که رای مشتری ، قاضی فلک را دارد. که رائی استوار دارد: مشتری رای عطاردضمیر.(حبیب السیر چ طهران جزو چهارم از ج 3 ص 322).
- مشتری رخسار ؛ مشتری چهر :
مشتری رویی و هر دل مشتری روی ترا
مشتری رخسارگان را کم نباید مشتری .

لامعی .


و رجوع به مشتری چهر شود.
- مشتری روی ؛ مشتری چهر. مشتری رخسار. و رجوع به ترکیب قبل شود.
- مشتری سعادت ؛ سخت نیکبخت . که چون مشتری سعد اکبر باشد : وزیر هفتم که زحل همت و مشتری سعادت بود چون این خبر بشنید کس به سیاف فرستاد. (سندبادنامه ص 256).
- مشتری صفوت ؛ در بیت زیر ظاهراً به معنی مشتری برگزیده و آنچه که لایق و مورد خواهانی مشتری باشد آمده است :
حوت و سرطان است جای مشتری و آن بر که هست
مشتری صفوت که در وی حوت و سرطان دیده اند.

خاقانی .


- مشتری ضمیر ؛ که باطنش چون مشتری ، قاضی فلک است . که رائی استوار دارد : آفتاب رحمت ، قمرسریر، کیوان منزلت ، مشتری ضمیر. (حبیب السیرچ طهران جزو اول ج 3 ص 1).
- مشتری طلعت ؛ مشتری چهر. مشتری رخسار : ماه جبهتی ، مشتری طلعتی ، صخره گذاری ، صحرانوردی . (سندبادنامه ص 251). و رجوع به مشتری چهر ومشتری رخسار شود.
- مشتری عارض ؛ مشتری چهر :
او سمن سینه و نوشین لب و شیرین سخن است
مشتری عارض و خورشیدرخ و زهره لقاست .

فرخی .


و رجوع به مشتری چهر شود.
- مشتری عذار ؛ که عذار و چهره اش چون مشتری مبارک و درخشان و دل انگیز باشد: مشتری عذاری ، زهره دیداری ، که آتش عشق او آب حیات جانها بود. (سندبادنامه ص 259). از این جعدمویی ، سمن بویی ، ماه رویی ، مشتری عذاری . (سندبادنامه ص 235).
- مشتری نظر ؛ چون مشتری باریک بین و نیکودیدار :
زآن که ملک بوالمظفر آدم ثانی است
قدرت او شیث مشتری نظر آورد.

خاقانی .


- مشتری نهاد ؛ که بنیاد و سرشتش چون مشتری بر نیکی و نیکبختی نهاده شده باشد :
امشب بر من زمانه شاد آورده ست
جوزافش و مشتری نهاد آورده ست .

مجیر بیلقانی .


- مشتری وار ؛ مانند مشتری ، همچون مشتری :
مشتری وار به جوزای دو رویم به وبال
چه کنم چون سوی سرطان شدنم نگذارند.

خاقانی .


مشتری وار بر سپهر بلند
گور کیوان کند به سم ّ سمند.

نظامی .


- مشتری همم ؛ که همتش چون مشتری بزرگ و درخشان و تابان باشد :
من آینه ضمیرم و تو مشتری همم
از تو جمال همت و از چاکر آینه .

خاقانی .



فرهنگ عمید

۱. خریدار، کسی که چیزی می خرد.
۲. (اسم ) (نجوم ) پنجمین و بزرگ ترین سیارۀ منظومۀ شمسی، برجیس، هرمز، ژوپیتر.

دانشنامه عمومی

مشتری (سیاره). مُشتَری (که به نام های بِرجیس، اورمزد، زاوش یا هُرمُز نیز شناخته می شود)، بزرگ ترین سیاره در سامانهٔ خورشیدی است. این سیاره غول گازی با جرم یک هزارم خورشید است، ولی جرمی دو و نیم برابر تمامی دیگر سیاره های سامانهٔ خورشیدی دارد و دومین جسم در سامانهٔ خورشیدی بر پایهٔ جرم و حجم است. از نظر دوری از خورشید، مشتری پنجمین سیاره پس از تیر، ناهید، زمین و بهرام است.
هرمز (هورمز)
زاوش
اهورامزدا
هرمزد
ارمزد (اورمزد)
برجیس (؟)
مژدو آورسر (؟)
مشتری
در یک نگاه کوتاه، مشتری چهارمین جسم درخشان در آسمان پس از خورشید، ماه و ناهید است. اگرچه گهگاه مریخ (بهرام) درخشان تر به نظر می آید. به کمک دوربین دوچشمی برخی ماه های هرمز نیز قابل دیدن می باشند.
جرم مشتری ۲٫۵ بار از مجموع جرم دیگر سیاره های سامانه خورشیدی بیشتر است. جرم مشتری ۳۱۸ بار بیشتر از جرم زمین است. قطر آن ۱۱ برابر قطر زمین است. مشتری می تواند ۱۳۰۰ زمین را درخود جای دهد. میانگین دوری آن از خورشید در حدود ۷۷۸ میلیون و ۵۰۰ هزار کیلومتر است یعنی بیشتر از ۵ برابر دوری زمین از خورشید. ستاره شناسان با تلسکوپ های برپاشده در زمین و ماهوارههائی که در مدار زمین می گردند به بررسی مشتری می پردازند. ایالات متحده تا کنون ۶ فضاپیمای بدون سرنشین را به مشتری فرستاده است.
در ژوئیه ۱۹۹۴، هنگامی که ۲۱ تکه از دنباله دار شومیکر-لوی ۹ با اتمسفر مشتری برخورد کرد ستاره شناسان شاهد رویدادی بسیار تماشایی بودند. این برخورد برانگیزاننده انفجارهای سهمناکی شد که پاره ای از آن ها قطری بزرگ تر از قطر زمین داشتند.

دانشنامه آزاد فارسی

مُشتری (Jupiter)
مُشتری
(یا: هرمزد، برجیس) پنجمین سیارهاز خورشید، و بزرگ ترین سیارۀ منظومۀ خورشیدی، با جرمی برابر ۷۰ درصد مجموع جرم سایر سیاره ها، و ۳۱۸ برابر جرم زمین. ویژگی اصلی مشتری لکۀ سرخ بزرگیا ابری از گاز به پهنای ۱۴هزار کیلومتر و درازای ۳۰هزار کیلومتر است که در جهت پادساعت گردمی چرخد. میانگین فاصلۀ این سیاره از خورشید ۷۷۸میلیون کیلومتر، قطر استوایی آن ۱۴۲,۸۰۰ کیلومتر، تناوب چرخش آن ۹۰ ساعت و ۵۱ دقیقه، و هرسال (مدار کامل) آن۱۱.۸۶ سال است. جوّ مشتری شامل ابرهای سفیدِ بلورهای آمونیاک است که به سبب چرخش پرسرعت سیاره، که از همۀ سیاره ها سریع تر است، نوارهایی روی آن ایجاد شده است. ابرهای پررنگ ترِ نارنجی و قهو ه ای ممکن است شامل گوگرد و ترکیبات آلی ساده باشد. محدودۀ دما از منهای ۱۴۵ درجۀ سلسیوس در جوّ بالایی، تا بیش از ۲۴هزار سلسیوس در نزدیکی هستۀ آن متغیر است. این امر نتیجۀ حرارتی است که از هنگام تشکیل مشتری رها شده، و الگوهای آب و هوایی آشفتۀ این سیاره را پدید آورده است. لکۀ سرخ بزرگ نخستین بار در ۱۶۶۴ مشاهده شد. نوک آن بلندتر از ابرهای اطراف است. تصور می شود رنگ آن ناشی از فسفر سرخ باشد. نوار استوایی جنوبی، که لکۀ سرخ بزرگ در آن قرار دارد، موجب اُفت و خیزی تبیین نشده است. در ۱۹۸۹، این نوار ناگهان به طرزی چشمگیر کم رنگ شد. میدان مغناطیسی شدید مشتری «پوستۀ» مغناطیسی بزرگ احاطه کننده یا مغناطیس سپهررا به وجود می آورد که فوران امواج رادیویی آن شناسایی شده اند. حلقه های کم فروغ مشتری ناشی از غبارهای ناشی از قمرها، به خصوص چهار قمر داخلی آن، است. سطح مشتری، بیشتر متشکل از هیدروژن و هلیوم، و براثر فشار درونی به مایع تبدیل شده است. مشتری احتمالاً هسته ای سنگی دارد که بزرگ تر از زمین است. در ۱۹۹۵، کاوشگر گالیلهنشان داد که جوّ مشتری دارای۰.۲ درصد آب است و این مقدار کمتر از میزانی است که پیش از آن برآورد شده بود. مشتری ۳۹ قمر شناسایی شده دارد. چهار قمر بزرگ تر آن ایو، اروپا که به اندازۀ ماه است، گانیمید، و کالیستو، قمرهای گالیله ایاند که گالیلئو گالیلهدر ۱۶۱۰ آن ها را کشف کرد. گانیمید، که از عُطارِدبزرگ تر است، بزرگ ترین قمر منظومۀ خورشیدی است. در ۱۹۷۹، کاوشگرهای ویاجرسه قمر کوچک کشف کردند که مثل حلقه های غبار گرداگرد استوای مشتری، و در ارتفاع ۵۵هزار کیلومتری ابرهای فوقانی، و کم فروغ بودند. آمالتیا، یکی از قمرهای کوچک داخلی مشتری با قطر ۲۵۰ کیلومتر، در تصاویر ارسالی گالیله در آوریل ۲۰۰۰، دارای دو ناحیۀ درخشان باریک است که تاکنون ماهیت آن ها شناسایی نشده است. مدارپیمایی یک قمر جدید به دور مشتری را نخستین بار پژوهشگران امریکایی رصدخانۀ ملی کیت پیکآریزونا، در اکتبر ۱۹۹۹، کشف کردند. در ابتدا تصور می شد که این قمر سیارکباشد و J ۱۹۹۹/S نامیده شد، اما در ژوئیۀ ۲۰۰۰ قمر بودن آن تأیید شد. این قمر فقط ۵ کیلومتر قطر دارد و هر دو سال یک بار در فاصلۀ ۲۴میلیون کیلومتری به دور مشتری مدارپیمایی می کند. در نوامبر و دسامبر ۲۰۰۰، مدارپیمایی دَه قمر مشتری را کشف کرد که تا آن زمان رصد نشده بودند. همۀ این قمرها را، که تصور می شود کمتر از ۵ کیلومتر قطر داشته باشند، اخترشناسان رصدخانۀ مائونا کیایِ هاوایی مشاهده کرده اند. در ژوئیۀ ۱۹۹۴، دنباله دار شومیکر ـ لِوی ۹ در مشتری سقوط کرد. منطقۀ این برخورد تا چندین ماه از زمین دیده می شد.

فرهنگ فارسی ساره

اورمزد، خریدار، هرمز


فرهنگستان زبان و ادب

{customer, client} [مدیریت-مدیریت پروژه] استفاده کنندۀ نهایی هریک از محصولات پروژه که مسئولیت پذیرش تحویلی های پروژه بر عهدۀ اوست
{Jupiter} [نجوم] بزرگ ترین و پنجمین سیارۀ منظومۀ شمسی ازلحاظ فاصله از خورشید به قطر 11 برابر زمین که سیاره ای گازی با 39 قمر شناخته شده است متـ . برجیس

گویش مازنی

/meshteri/ مشتری

مشتری


جدول کلمات

خریدار

پیشنهاد کاربران

سعدالسعود

Jupiter
سیاره مشتری

مشتری:[اصطلاح حقوق] کسی که در عقد بیع قبول عقد می کند و عوض می دهد.

مشتری = الشاری :از فعل شراه:
سیاره مشتری:ظرف حاوی لکه های قرمز طلائی درخشنده ودرحال جنبش وجوش.
وبه خریدار میگن مشتری؛ چون دارای سکهای طلائی قرمزرنگ ودر حالت حرکت وجنبش از مغازه به مغازه دیگری.
شریان خون:ظرف حاوی سکه های قرمز خونی ( گلبول های قرمز خون ) در حال حرکت وجنبش ( متحرک ) .


کلمات دیگر: