کلمه جو
صفحه اصلی

چانه زدن


مترادف چانه زدن : تخفیف گرفتن، پرگویی کردن، پرچانگی کردن، چانه جنبانی کردن

فارسی به انگلیسی

bargain, dicker, haggle, spar

to bargain (for), to haggle, to dicker, to spar


فارسی به عربی

صفقة , مساومة

مترادف و متضاد

bargain (فعل)
چانه زدن، خریدن، خریداری کردن

chaffer (فعل)
چانه زدن، وراجی کردن، چانه، مبادله کردن

haggle (فعل)
بریدن، چانه زدن، اصرار کردن

higgle (فعل)
چانه زدن، برای سودجویی بحی کردن

تخفیف‌گرفتن


پرگویی کردن، پرچانگی کردن، چانه‌جنبانی کردن


۱. تخفیفگرفتن
۲. پرگویی کردن، پرچانگی کردن، چانهجنبانی کردن


فرهنگ فارسی

برای تخفیف گرفتن در خرید، گفتگو کردن


( مصدر ) بسیار سخن گفتن در هنگام خرید برای کم کردن یا زیاد کردن قیمت .

جملات نمونه

من از چانه زدن بدم می‌آید

I dislike haggling


فرهنگ معین

( ~. زَ دَ ) (مص ل . ) ۱ - پرحرفی کردن . ۲ - سخن بسیار گفتن برای پایین آوردن قیمت چیزی .

لغت نامه دهخدا

چانه زدن. [ ن َ / ن ِ زَ دَ ] ( مص مرکب ) مُکاس. مُماکَسَة. تشویش کردن در بیع. سخن بیجا و زیاد گفتن در خریدو فروش. ( ناظم الاطباء ). اصرار مشتری در کم کردن بهای جنس. تقاضای خریدار کم کردن بهای متاعی را از فروشنده به اصرار. پرگوئی فروشنده با خریدار درباره قیمت جنس. تخفیف خواستن مشتری از بایع و زیاده خواهی بایع از مشتری. چانه زدن در معامله. پرگوئی در امر خریدو فروش. || زنخ زدن. پر گفتن. سخن گفتن نه بقصد نتیجه ای. ورّاجی کردن. ور زدن. شروور گفتن.

اصطلاحات

معنی اصطلاح -> چانه زدن
1- بسیار حرف زدن؛ پرگویی / پرچانگی کردن
2- برای توافق بر سر چیزی / قیمت چیزی گفتگوی بسیار کردن
مثال:
1- به قدری چانه زد که سر ما را برد.
2- خانم محترم، قیمت کالاهای ما ثابت است و چانه زدن نتیجه ای ندارد.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] چانه زدن تخفیف خواستن در هنگام معامله را می گویند.
چانه زدن: تخفیف خواستن خریدار از فروشنده و زیاده خواهی فروشنده از خریدار.
کاربرد چانه زدن در فقه
از آن در باب تجارت سخن رفته است.
احکام فقهی چانه زدن
چانه زدن در معامله، مستحب، لیکن در موارد زیر مکروه است: هنگام خریدن قربانی، کفن، برده، اسباب و وسایل مورد نیاز حج و نیز در اجرت مرکب ی که برای سفر حج کرایه می شود. برخی در خرید کالا استحباب چانه زدن را نپذیرفته و ترک آن را مستحب دانسته اند.
استحباب تساوی رفتار فروشنده با خریداران
...

پیشنهاد کاربران

کد و کاش. [ ک َ دُ ] ( اِ مرکب، از اتباع ) چک و چانه. مِکاس. مُماکَسَه. ( یادداشت مؤلف ) .

Chaffer


کلمات دیگر: