کلمه جو
صفحه اصلی

کاروانسرا


مترادف کاروانسرا : خان، رباط، کاروان خانه، کاروانگاه، مهمانخانه، اتراقگاه، منزلگاه

فارسی به انگلیسی

caravanserai, inn, caravansary, carvanserai

carvanserai, inn


caravansary


فارسی به عربی

حانة

مترادف و متضاد

اتراقگاه، منزلگاه


caravansary (اسم)
کاروانسرا، خان

inn (اسم)
منزل، کاروانسرا، خان، مسافرخانه، مهمانخانه

caravan-serai (اسم)
منزل، کاروانسرا، خان، مهمان سرا، منزلگاه بین راه

public house (اسم)
میخانه، کاروانسرا، مهمانخانه

خان، رباط، کاروان‌خانه، کاروانگاه


مهمانخانه


۱. خان، رباط، کاروانخانه، کاروانگاه
۲. مهمانخانه
۳. اتراقگاه، منزلگاه


فرهنگ فارسی

کاروان سرای:سرای بزرگ درداخل شهریامیان راه که کاروانهادر آنجامنزل کنند، کاروانخانه هم گفته اند
دهی از شهرستان سیرجان
( اسم ) ۱ - محلی که کاروان در آن منزل کند سرای کاروان کار وانگاه خان ۲ - محوطهای شامل حجرات متعدد که بازرگانان در آنها بکار تجارت پردازند و در انبارهای آن کالاهای خود را جا دهند : [ هم در آن کار وانسرای برون بر دم آن بار مهر کرده درون ] . ( نظامی کار وانسرا ) کار وانسرا شاه عباسی . هر یک از کار وانسراهایی که بامر یا در زمان شاه عباس بزرگ در اقطار ایران ساخته شده . یا کار وانسرا ( کار وانسرای ) بودن خانه . در اختیار صاحب خانه نبودن خانه .

فرهنگ معین

(سَ ) (اِمر. ) جایی در داخل شهر یا میان راه ها که کاروان ها در آنجا اقامت می کردند.

لغت نامه دهخدا

کاروانسرا. [ کارْ / رِ س َ ] (اِ مرکب ) کاروانسرای . سرای کاروان . خان . (ربنجنی ). رجوع به خان شود. خوان . رباط. خان خرک . سرا. سرای . فندق . تیم . تیم کروان . خان التجار. تیم که کاروانسرای بزرگ باشد. (منتهی الارب ). عمارتی که در آن کاروان منزل کند. (ناظم الاطباء درذیل لغت کاروان ). کاروانگاه . کاروانگه :
هم در آن کاروانسرای برون
بردم آن بار مهر کرده درون .

نظامی .


در خوارزم در کاروانسرا نزول کردیم . (انیس الطالبین نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ لغت نامه ص 151).
- کاروانسرابودن خانه ؛ در اختیار صاحب خانه نبودن خانه .(فرهنگ نظام ، ذیل لغت کاروان ).

کاروانسرا. [ کارْ / رِ س َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از بخش ساردوئیه ٔ شهرستان جیرفت در 4هزارگزی باختر ساردوئیه ، 2هزارگزی شمال راه مالرو بافت به ساردوئیه . دارای 15 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).


کاروانسرا. [ کارْ / رِ س َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان سیرچ بخش شهداد شهرستان کرمان در 67هزارگزی جنوب باختری شهداد، سر راه مالرو سیرچ به کرمان . دارای 5 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).


کاروانسرا. [ کارْ / رِ س َ ] (اِخ ) دهی از دهستان خرقان ، بخش آوج شهرستان قزوین در 10هزارگزی جنوب آوج و 4هزارگزی راه عمومی ، واقع درکوهستان و سردسیر و دارای 258 تن سکنه است . چشمه سار دارد و غلات آن بنشن و عسل و شغل اهالی زراعت است وراه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).


کاروانسرا. [ کارْ / رِ س َ ] (اِخ ) دهی از دهستان کوه پنج ، بخش مرکزی شهرستان سیرجان در 81هزارگزی شمال خاوری سعیدآباد سر راه شوسه ٔ کرمان به سیرجان کوهستانی و سردسیر و دارای 67 تن سکنه است . آب آن از قنات دارد. محصول آن غلات و حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری است . راه شوسه دارد. ساکنین از طایفه ٔ قرائی هستند. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).


کاروانسرا. [ کارْ / رِ س َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان مشک آباد بخش فرمیهن شهرستان اراک در 70هزارگزی جنوب خاوری فرمیهن و 12هزارگزی جنوب راه اراک به قم . کوهستانی و سردسیر و دارای 114تن سکنه است . قنات دارد و محصول آن غلات انگور و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنعت آنان قالیچه بافی است .راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).


کاروانسرا. [ کارْ / رِ س َ ] (اِخ ) نام محلی در 74000گزی دوراهه ٔ بناب میان امیرآباد و دوراهه ٔ بوکان .


کاروانسرا. [ کارْ /رِ س َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان انگوران بخش ماه نشان شهرستان زنجان . 54هزارگزی جنوب ماه نشان . 12هزارگزی راه مالرو عمومی . کوهستانی و سردسیر و دارای 346 تن سکنه است . آب از چشمه دارد. محصول آن غلات و میوجات و شغل اهالی زراعت و صنعت آنان گلیم و جاجیم بافی است . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).


کاروانسرا. [ کارْ / رِ س َ ] ( اِ مرکب ) کاروانسرای. سرای کاروان. خان. ( ربنجنی ). رجوع به خان شود. خوان. رباط. خان خرک. سرا. سرای. فندق. تیم. تیم کروان. خان التجار. تیم که کاروانسرای بزرگ باشد. ( منتهی الارب ). عمارتی که در آن کاروان منزل کند. ( ناظم الاطباء درذیل لغت کاروان ). کاروانگاه. کاروانگه :
هم در آن کاروانسرای برون
بردم آن بار مهر کرده درون.
نظامی.
در خوارزم در کاروانسرا نزول کردیم. ( انیس الطالبین نسخه خطی کتابخانه لغت نامه ص 151 ).
- کاروانسرابودن خانه ؛ در اختیار صاحب خانه نبودن خانه.( فرهنگ نظام ، ذیل لغت کاروان ).

کاروانسرا. [ کارْ / رِ س َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان خرقان ، بخش آوج شهرستان قزوین در 10هزارگزی جنوب آوج و 4هزارگزی راه عمومی ، واقع درکوهستان و سردسیر و دارای 258 تن سکنه است. چشمه سار دارد و غلات آن بنشن و عسل و شغل اهالی زراعت است وراه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).

کاروانسرا. [ کارْ / رِ س َ ] ( اِخ ) نام محلی در 74000گزی دوراهه بناب میان امیرآباد و دوراهه بوکان.

کاروانسرا. [ کارْ / رِ س َ ] ( اِخ ) دهی جزء دهستان مشک آباد بخش فرمیهن شهرستان اراک در 70هزارگزی جنوب خاوری فرمیهن و 12هزارگزی جنوب راه اراک به قم. کوهستانی و سردسیر و دارای 114تن سکنه است. قنات دارد و محصول آن غلات انگور و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنعت آنان قالیچه بافی است.راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ).

کاروانسرا. [ کارْ /رِ س َ ] ( اِخ ) دهی جزء دهستان انگوران بخش ماه نشان شهرستان زنجان. 54هزارگزی جنوب ماه نشان. 12هزارگزی راه مالرو عمومی. کوهستانی و سردسیر و دارای 346 تن سکنه است. آب از چشمه دارد. محصول آن غلات و میوجات و شغل اهالی زراعت و صنعت آنان گلیم و جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ).

کاروانسرا. [ کارْ / رِ س َ ] ( اِخ ) ده کوچکی است از بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت در 4هزارگزی باختر ساردوئیه ، 2هزارگزی شمال راه مالرو بافت به ساردوئیه. دارای 15 تن سکنه است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).

کاروانسرا. [ کارْ / رِ س َ ] ( اِخ ) ده کوچکی است از دهستان سیرچ بخش شهداد شهرستان کرمان در 67هزارگزی جنوب باختری شهداد، سر راه مالرو سیرچ به کرمان. دارای 5 تن سکنه است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).

فرهنگ عمید

۱. ساختمانی بزرگ در داخل شهر یا میان راه که کاروان ها در آنجا اقامت می کردند، کاروان خانه.
۲. [عامیانه، مجاز] جایی که رفت وآمد در آن زیاد است: خانهٴ ما کاروان سرا شده.
۳. [قدیمی، مجاز] دنیا.

دانشنامه عمومی

تیم.


کاروانسرا، در خاورمیانه به مسافرخانه ها یا مهمان خانه هایی که در فضای بزرگ برای راحتی کاروان ها هستند گفته می شود. اغلب در این نوع مهمان خانه ها که حیاطی بزرگ دارند، مسافران برای شب توقف می کنند. به کاروانسرای بزرگ، تیم می گویند. «تیم» یا «کاروانسرای بزرگ» بزرگ ترین نوع ساختمان های اسلامی است.
کاروانسراهای درون شهری
کاروانسراهای برون شهری
در یک تعریف ساده، کاروانسرا به ساختمانی اشاره دارد که کاروان را در خود جای می دهد و پلان آن معمولاً مربع یا مستطیل شکل است، با یک ورودی برجسته عظیم و بلند، معمولاً ساده و بدون نقش، با دیوارهایی که گاهی اوقات بادگیرهایی در انتهای آن تعبیه شده است. یک دالان با طاق قوسی که مابین ورودی و حیاط داخلی قرار گرفته است، فضای کافی را برای جا دادن حیوانات بارکش فراهم ساخته است. بر روی سکوی برآمده ای که در پیرامون این حیاط قرار گرفته است، طاقگان هایی واقع شده اند که نمای داخلی را مفصل بندی می کنند. در پشت آنها حجره های کوچکی برای منزل دادن مسافران ساخته شده است. در کاروانسراهای دو طبقه، از حجره های پایینی برای انبار کردن کالاها و از حجره های بالایی برای منزل دادن مسافران استفاده می شد.
پررونق ترین دوره احداث و مرمت کاروانسراها را می توان دوره صفویه دانست. در این دوران بود که شاه عباس یکم با توجه به تدبر خود، تصمیم به بازسازی و احیای جاده ابریشم نمود و یکی از الزامات این کار را احیای کاروانسراها می دانست. پژوهشگران همین موضوع را یکی از دلایل اشتهار بیشتر کاروانسراها به کاروانسرای شاه عباسی می دانند. هر چند ممکن است چندی از کاروانسراهای بازسازی شده کاروانسراهای پیش از صفویه باشد. از جمله کاروانسراهایی که در دوره صفویه ایجاد شده، کاروانسرای شاه عباسی کرج است که این کاروانسرا در زمان شاه سلیمان صفوی و بین سالهای ۱۰۷۸ تا ۱۱۰۹ احداث گردیده است.
واژهٔ کاروانسرا، ترکیبیست از «کاروان» (کاربان) به معنی گروهی مسافر که گروهی سفر می کنند، و «سرای» به معنی خانه و مکان. هر دو واژه برگرفته از زبان پهلوی است. کاروان امروزه یک کلمه بین المللی است و در بیشتر زبانها وجود دارد در عربی قیروان و کراوان هم گفته می شود.

دانشنامه آزاد فارسی

بنایی با محوطه ای وسیع در میان راه ها و اغلب کنار جاده ها، دارای حجره ها و انبارهای متعدد، که کاروان ها معمولاً شب هنگام برای استراحت مسافران در آن اقامت می کردند و بازرگانان در آن جا به دادوستد می پرداختند. اگرچه کاروان سراهایی متعلق به دورۀ سلجوقیان و مغولان برجای مانده، اما بیشتر کاروان سراها در عهد صفوی در کنار شاهراه های ایران ساخته شده است که از برخی از آن ها هم اکنون نیز استفاده های گوناگون می شود. در برخی منابع رباطِ جامع و مجهّز را کاروان سرا نامیده اند، اما این گونه رباط ها که استراحتگاه هایی در کنار جاده ها و به کاروان سرا شبیه بوده اند، عظمت و شکوه کاروان سرا را نداشته اند. اغلب کاروان سراها دارای حجره های متعدد، ایوان و صحن، دالان هایی با سقف های گنبدی، اصطبل، هشتی، چاپارخانه، بازارچه، آب انبار و حوض خانه بوده اند. ازجمله کاروان سراهای مهم در ایران عبارت اند از: کاروان سرای گَز در اصفهان متعلق به دورۀ سلجوقی؛ کاروان سرای مرنجاب در ۱۸۰کیلومتری شرق کاشان از دورۀ صفوی؛ کاروان سرای شاه عباس در بیستون که وقف نامۀ آن به تاریخ ۱۰۹۶ش به جای یکی از نقش برجسته های پارتی حجاری شده است؛ کاروان سرای شاه عباس در نطنز (۱۰۲۹ق)؛ کاروان سرای شاه عباس در شهر سمنان متعلق به دورۀ صفویه؛ کاروان سرای میان دشت در شاهرود که در عهد شاه عباس اول صفوی ساخته شده است؛ کاروان سرای عین الرشید در مسیر جادۀ ورامین به کاشان که بنایی سنگی از دورۀ صفویه است؛ کاروان سرای مهیار در اصفهان که بنایی از عهد شاه سلیمان صفوی است؛ کاروان سرای مورچه خورت در اصفهان که آن را از کاروان سراهای دورۀ صفویه دانسته اند؛ کاروان های مادرشاه که آن را مادرِ شاه سلطان حسین صفوی در جوار مدرسۀ چهارباغِ اصفهان ساخته و آن را وقف مدرسه کرده است؛ کاروان سرای نیشابور از بناهای عهد صفویه؛ کاروان سرای وزیر یا سرای وزیر در قزوین، در غرب بازارچۀ وزیر؛ کاروان سرای نیشابور که بر کتیبۀ آب انبار آن تاریخ ۱۰۷۰ق نقش بسته است، بانی آن را محمدولی میرزا، حاکم یزد در دورۀ فتحعلی شاه قاجار، دانسته اند؛ کاروان سرای پاسنگان در کنار جادۀ قم به کاشان در اوایل قرن ۱۳ق. نیز ← رباط

پیشنهاد کاربران

به نظر من محل استراحتت مسافران

استراحت گاه

محل استراحت

جایی در نزدیکی سرخس استان خراسان رضوی

استعاره از دنیا

رباط

خانه های متعدد یا هتل های امروزی

خانه ای برای استرخت مسافر ها


محلی برای تامین آذوقه و استراحت مسافران و چهار پایان که راهی طولانی را از شهر به شهر دیگر طی می کنند



کلمات دیگر: