کلمه جو
صفحه اصلی

سخنرانی


مترادف سخنرانی : خطابه، خطبه، نطق، سخنگاه | نطق کردن، صحبت کردن، حرف زدن، سخن گفتن

فارسی به انگلیسی

lecture, presentation, speech, talk

lecture


presentation, speech, talk


فارسی به عربی

کتاب , محاضرة

مترادف و متضاد

speech (اسم)
نطق، خطابت، حرف، گفتار، صحبت، سخن، سخنرانی، خطبه، گویایی، قوه ناطقه

lecture (اسم)
نطق، خطابه، خطابت، کنفرانس، سخنرانی، درس

oration (اسم)
نطق، خطابه، سخن، سخنرانی

prelection (اسم)
خطابه، سخنرانی

خطابه، خطبه، نطق


سخنگاه


نطق کردن، صحبت کردن، حرف زدن، سخن گفتن


۱. خطابه، خطبه، نطق
۲. سخنگاه


فرهنگ فارسی

نطق کردن در مجمعی کنفرانس .
نطق کردن در مجمعی عمل سخن ران کنفرانس نطق .

سخنانی که فردی در مقابل عده‌ای دربارۀ موضوعی خاص ایراد کند * مصوب فرهنگستان اول


فرهنگ معین

( ~ . ) ۱ - (حامص . ) نطق کردن ، خطبه خواندن . ۲ - (اِمر. ) جایی که در آن گروهی برای شنیدن سخنان سخنران حاضر می شوند.

لغت نامه دهخدا

سخن رانی. [ س ُ خ َ ] ( حامص مرکب ) نطق کردن در مجمعی. عمل سخن ران. کنفرانس. نطق.

فرهنگ عمید

۱. سخن گفتن برای مردم، نطق کردن، خطبه خواندن.
۲. (اسم ) سخنانی که توسط یک نفر در جلسه بیان می شود.
۳. (اسم ) جایی که سخنانی ادا می شود و گروهی برای گوش کردن به آن جمع می شوند

دانشنامه عمومی

سخنرانی، درس-گفتار یا خطابه به عمل صحبت کردن یک فرد برای گروهی از مردم که مخاطب یا شنونده او هستند، با نیت خاصی مانند آگاهی بخشی، تحت تأثیر قرار دادن یا سرگرم نمودن، گفته می شود. به انجام دهنده این کار سخنران یا خطیب گفته می شود. سخنرانی عموماً به معنای ارتباط چهره به چهره با مخاطب بوده و در اغلب موارد برای اقناع مخاطبین انجام می شود. این مفهوم در زبان انگلیسی بسیار شبیه به مفهوم Presentation یا ارائه می باشد با این تفاوت که مفهوم اخیر بیشتر در مورد فعالیتهای تجاری به کار می رود. سخنران معمولاً مستقیماً برای مردم یا رسانه ها به صورت عمومی صحبت می کند و دیدگاه شخصی یا گروه خاصی را بیان می کند.سخنرانی به تعبیر محمد علی حسینیان بنیانگذار کانون سخنوران پارسی زبان ارائه ی کلام با نگاه راهبری است تا مخاطب از طریق بلاغت اقناع شده و به ترغیب و تشویق و تهییج دست یابد.
به فردی که در نماز جمعه به سخنرانی می پردازد، خطیب گفته می شود.
سخنگویی که از سوی دولت مسئول بیان نظر هیئت دولت است را سخنگوی دولت می گویند
رهبرانی همچون مارتین لوتر کینگ جونیور، وینستون چرچیل و احمد سوکارنو نمونه هایی از سخنرانانِ خوب هستند که سخنوری آنها با تاثیر قابل توجهی در جامعه همراه بود.
تریبون کاغذهای سخنور را نگاه می دارد و سیستم صوتی عمومی یا میکروفون و بلندگو به رساتر شدنِ صدای سخنور یاری می رساند.
در سخنرانی به علت ایراد سخن بدون امکان بازنگری پسین در آن، خطا در اظهار نظریات بیش از ارائه مکتوب اثر و نظریه است. از این جهت در بحث ارزشگذاری استناد به نظرات افراد، یکسان دانستن اعتبار علمی نوشته شخص با سخنرانی وی خطاست.

فرهنگستان زبان و ادب

{lecture, conférence (fr. )} [عمومی] سخنانی که فردی در مقابل عده ای دربارۀ موضوعی خاص ایراد کند * مصوب فرهنگستان اول

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] خُطبه، خُطبه، سخنرانی (در جاهلیت و عصر خلافت)، جزئی از برخی مناسک و فرایض عبادی و از مهمترین شعائر مرتبط با دستگاه خلافت.
به سبب غلبه مطلق فرهنگ شفاهی در عصر جاهلی، خطبه یا خطابه از اصلی ترین شیوه های برقراری ارتباطات فراگیر جمعی به شمار می رفته و از همین رو، خطبه خوان یا خطیب منزلت و اعتبار اجتماعی والا و ممتازی داشته است. این جایگاه بسیار ویژه هم از طریق بررسی وظایف و کارکردهای متعدد و متنوع خطیبان در نظام قبیلهای جاهلی و هم با تأمل در شروطی که برای خطبا در نظر گرفته می شده، قابل درک است. باتوجه به بافت و مناسبات درونی و بیرونی قبایل، از جمله وظایف اصلی خطیب، فراخوان و ترغیب به جنگ در صورت لزوم، و دعوت به اصلاح و همدلی در زمان صلح بوده است. گاه نیز خطیبان با پیامهایی حاوی تبریک یا تسلیت یا درخواست پایان بخشیدن به خصومت ها، به سفارت به نزد شیوخ قبیله های دیگر یا ملوک گسیل می شدند. از دیگر وظایف آنان مذاکره بر سر چگونگی پایان دادن به درگیریها و تعیین و پرداخت غرامت و دیه بوده است. در بسیاری از مأموریتهای برونقبیل های، بیان مفاخرات که خود مستلزم آگاهی از علم اَنساب و اَحساب است، از وظایف تقریبآ دائمی آنان بود. بدین ترتیب، خطیبْ مدافع و بلکه نماد هویت قبیله تلقی می شده است، چنانکه در برخی اشعار، خطیبان در ردیف دلیران و سواران قبیله شمرده می شدند و قبایل به داشتن خطبای بیش تر و زبان آورتر تفاخر می کردند. این نقش خطیبان در سراسر عصر جاهلی تا صدر اسلام تداوم داشت، چنانکه در وَفْد (گروه) هایی که از قبایل نزد پیامبر (صلی اللّه علیه وآله وسلم) می رفتند، خطیبان آغازگر گفتگو بودند (وفد/ وفود). مثلا خطیبِ وفد تمیم، عُطارِد بن حاجب بن زُرارة بن عُدَس تمیمی ، در محضر پیامبر اسلام آغاز به سخن کرد و با اشاره پیامبر در پاسخ به وی، ثابت بن قیس بن شماس خطبه ای خواند.
خطیب سخنگوی قبیله
با توجه به نوع وظایف خطبا، محققان خطیب را، در کنار شاعر، سخنگوی قبیله برشمرده اند. تفاوت آن ها در شیوه بیان بوده است. خطیب سخنانش را، برخلاف شاعر، در قالب نثر و در بسیاری مواقع به نثر مسجع ایراد می کرد، گاه نیز از شعر شاعران استشهاد می نمود. پیداست که اگر خطیبی شاعر هم می بود، بر قدرت تأثیر خطبه ها و اعتبار او افزوده می شد. جاحظ در البیان و التبیین، قدیمترین منبع اختصاصی در باب خطابه و فن بیان، به تفصیل به معرفی بسیاری از خطیبان و نیز خطیب ـ شاعران عصر جاهلی و اوایل دوره اسلامی و بیان برخی از خُطب آنان پرداخته است. با وجود همگونی وظایف شاعر و خطیب، این دو هیچگاه جایگاه همسانی نداشته اند. به گفته جاحظ، در ابتدا شاعران، به سبب نیاز مردم به آنان برای بیان مفاخرات و یادآوری جنگهایشان، منزلتی بلندتر از خطیب داشتند، اما رفته رفته به علت افزایش شمار شاعران و بدل شدن شاعری به وسیلهای برای امرار معاش و تعرض شعرا به اَعراض دیگران (در هجوها)، جایگاه شاعران سخت فروکاست و خطیبان اعتباری دوچندان یافتند و اعضای قبایل به خطبای خویش ارج بسیار می نهادند، چنانکه قبیله کنانه تا پیش از عام الفیل، سال مرگ خطیب قبیله خود، کعْب بن لُؤَیّ، را مبدأ سال شماری گرفته بودند.
شرایط خطیب
برآمدن خطیب از عهده وظایفش، به ویژه سخنرانی در مجامع عام و پرجمعیت، مستلزم بهره مندی او از برخی تواناییها و شروط اختصاصی بود. به نوشته جاحظ، خطیب علاوه بر بهره مندی از بلاغت و فصاحت، باید صدایی رسا داشته باشد. رسایی صدا چندان اهمیت داشت که برخی از ادیبان و شاعران عرب به نکوهشِ دهان تنگ و به ستایش گشادگی دهان (که مایه بلندی صدا می شده است) پرداخته اند. در مقابل، ضعف و نازکی صدا، تنگی دهان و خطبه خواندن با صدایی لرزان و عرقریزان و نَفسزنان از معایب و نقایص خطیبان به شمار آمده است. از عیوب دیگر، تلفظ ناصحیح کلمات بود و از همین رو جاحظ حروفی را که امکان نادرستگویی آن ها وجود داشته (= حروف لُثْغَه)، شرح داده است. مغلق سخن گفتن و در نظر نگرفتنِ ظرفیت فهم مخاطب نیز از عیوب خطیبان به شمار آمده است.
خطبه در عصر جاهلیت
...

واژه نامه بختیاریکا

نُخت

پیشنهاد کاربران

خطابه، خطبه، نطق، سخنگاه


نُطقیدن
سخنرانیدن
خُطبیدن


کلمات دیگر: