کلمه جو
صفحه اصلی

اجمال


مترادف اجمال : اختصار، ایجاز، تلخیص، خلاصه

متضاد اجمال : تفصیل

برابر پارسی : کوتاهی، فشردگی، فشرده کردن، کوتاه، چکیده

فارسی به انگلیسی

brevity, compendium

مترادف و متضاد

اختصار، ایجاز، تلخیص، خلاصه ≠ تفصیل


brevity (اسم)
اختصار، کوتاهی، اجمال، ایجاز

synopsis (اسم)
خلاصه، مجمل، اجمال

conspectus (اسم)
زمینه، اجمال

فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) سخن بطرز مبهم و خصه و کلی بیان کردن مقابل تفصیل . ۲ - ( اسم ) سخن خصه و مبهم خص. کم . یا به اجمال برگذار کردن . بطور مبهم و خصه سخن گفتن مطلب را سربسته و روشن نشده بجا نهادن . یا در بوت. اجمال گذاشتن . دربار. چیزی یا کاری شرح مفصل بیان نکردن کاری را ناقص و نیمه کاره رها کردن و به نتیجه نرساندن
شتران نر

فرهنگ معین

( اِ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) به اختصار سخن گفتن ، مبهم و نارسا گفتن . ۲ - (اِ. ) سخن خلاصه و مبهم .

لغت نامه دهخدا

اجمال . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ جمل . شتران نر : بر پشت افیال و اجمال به سرندیب برد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).


اجمال. [ اِ ] ( ع مص ) اجمال شحم ؛ گداختن پیه را. بگداختن چربش. ( منتهی الارب ). || اجمال در طلب ؛ آهستگی کردن در طلب و افراط نکردن. ( منتهی الارب ). || اجمال شی ٔ؛ گرد آوردن آن بعد از پراکندگی. ( منتهی الارب ) ( تاج المصادر ). || اجمال حساب ؛ جمله کردن آن. ( منتهی الارب ). || اجمال کار؛ نیکو کردن صنیعة. نیکو کردن کار و بسیار کردن آن. ( منتهی الارب ). || بسیارشتر شدن مرد. ( منتهی الارب ). بسیارشتر شدن. ( تاج المصادر ). || خوبی کردن. ( منتهی الارب ) ( تاج المصادر ). || اجمال بدو معنی است : 1 - معرفت و شناختن که امور چندی را محتمل و شامل شود. 2 - سخن بطرز مبهم ادا کردن. ( تعریفات ). || ضد تفصیل.

اجمال. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ جمل. شتران نر : بر پشت افیال و اجمال به سرندیب برد. ( ترجمه تاریخ یمینی ).

اجمال . [ اِ ] (ع مص ) اجمال شحم ؛ گداختن پیه را. بگداختن چربش . (منتهی الارب ). || اجمال در طلب ؛ آهستگی کردن در طلب و افراط نکردن . (منتهی الارب ). || اجمال شی ٔ؛ گرد آوردن آن بعد از پراکندگی . (منتهی الارب ) (تاج المصادر). || اجمال حساب ؛ جمله کردن آن . (منتهی الارب ). || اجمال کار؛ نیکو کردن صنیعة. نیکو کردن کار و بسیار کردن آن . (منتهی الارب ). || بسیارشتر شدن مرد. (منتهی الارب ). بسیارشتر شدن . (تاج المصادر). || خوبی کردن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر). || اجمال بدو معنی است : 1 - معرفت و شناختن که امور چندی را محتمل و شامل شود. 2 - سخن بطرز مبهم ادا کردن . (تعریفات ). || ضد تفصیل .


فرهنگ عمید

جَمَل#NAME?


۱. به‌کوتاهی سخن گفتن؛ گفتن مطلبی به‌اختصار.
۲. (اسم) خلاصه.
۳. [قدیمی] نیکی کردن در حق دیگران.


= جَمَل
۱. به کوتاهی سخن گفتن، گفتن مطلبی به اختصار.
۲. (اسم ) خلاصه.
۳. [قدیمی] نیکی کردن در حق دیگران.

فرهنگ فارسی ساره

فشرده کردن، کوتاهی، کوتاه


دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اجمال، مبهم بودن مراد گوینده از لفظ و مراد فاعل از فعل را گویند.
مجمل در مقابل مبیّن، وصف لفظ یا فعلی است که مراد گوینده یا انجام دهنده از گفتن یا انجام آن نامعلوم است.
اجمال در فعل
اجمال در فعل بدین معنا است که جهت صدور فعل روشن نیست مانند این که امام علیه السّلام جلسه استراحت را در نماز ترک کند و معلوم نباشد که این ترک به دلیل تقیّه بوده است یا بیان مشروعیّت. عنوان اجمال در مباحث الفاظ اصول فقه مطرح شده است.
اجمال در لفظ
اجمال در کلام دارای اسبابی است که مهم ترین آن ها عبارتند از:۱_نبود قرائن و شواهد حالی یا مقالی هنگام صدور کلام و یا از بین رفتن آن.۲_بریده بریده بودن کلام (تقطیع کلام).۳_نقل معنای کلام نه عین الفاظ گوینده با واسطه های متعدّد که گاه به اجمال در کلام منجرّ می شود.۴_تعدّد قرائت ها مانند قرائت «یطهرن» با تشدید «طاء» (یطّهّرن) و بدون تشدید (یطهرن) در آیه ۲۲۲ سورۀ بقره که بنا بر قرائت اول، نزدیکی با زن حائض تا پاک شدن وی از حیض و قبل از غسل، حرام و پس از غسل جایز است و بنا بر قرائت دوم، نزدیکی تا پاک شدن، حرام و پس از آن هر چند پیش از غسل جایز است.۵_اختلاف نسخه ها که در احادیث فراوان یافت می شود.۶_اختلاف اهل لغت در معنای واژگان مانند اختلاف آنان در معنای واژۀ غناء.۷. به کار بردن واژه ای که برای معانی متعدّد وضع شده با نبود قرینه برای تعیین یکی از آن ها مانند رطل که مقدار آن نزد اهل مدینه با مقدار آن نزد اهل مکّه یا اهل عراق متفاوت است.
اثر اجمال
...

پیشنهاد کاربران

بیان کوتاه و مبهم

در امور حقوقی اجمال به معنایه کوتاهی هست

مبهم، متضاد تفصیل

اجمال: خوبی کردن.
( ( وتا می توانی با دوست و دشمن راه احسان و اجماع می سپر که هم در دوستی بیفزاید و هم از دشمنی بکاهد. ) )
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۶۹. )


کلمات دیگر: