مترادف اجمال : اختصار، ایجاز، تلخیص، خلاصه
متضاد اجمال : تفصیل
برابر پارسی : کوتاهی، فشردگی، فشرده کردن، کوتاه، چکیده
اختصار، ایجاز، تلخیص، خلاصه ≠ تفصیل
اجمال . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ جمل . شتران نر : بر پشت افیال و اجمال به سرندیب برد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).
اجمال . [ اِ ] (ع مص ) اجمال شحم ؛ گداختن پیه را. بگداختن چربش . (منتهی الارب ). || اجمال در طلب ؛ آهستگی کردن در طلب و افراط نکردن . (منتهی الارب ). || اجمال شی ٔ؛ گرد آوردن آن بعد از پراکندگی . (منتهی الارب ) (تاج المصادر). || اجمال حساب ؛ جمله کردن آن . (منتهی الارب ). || اجمال کار؛ نیکو کردن صنیعة. نیکو کردن کار و بسیار کردن آن . (منتهی الارب ). || بسیارشتر شدن مرد. (منتهی الارب ). بسیارشتر شدن . (تاج المصادر). || خوبی کردن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر). || اجمال بدو معنی است : 1 - معرفت و شناختن که امور چندی را محتمل و شامل شود. 2 - سخن بطرز مبهم ادا کردن . (تعریفات ). || ضد تفصیل .
جَمَل#NAME?
۱. بهکوتاهی سخن گفتن؛ گفتن مطلبی بهاختصار.
۲. (اسم) خلاصه.
۳. [قدیمی] نیکی کردن در حق دیگران.
فشرده کردن، کوتاهی، کوتاه