کلمه جو
صفحه اصلی

سادات


مترادف سادات : سیدها، سیده ها

فارسی به انگلیسی

the sayyids or descendants of the prophet, the descendants of the prophet

the descendants of the Prophet


مترادف و متضاد

سیدها، سیده‌ها


فرهنگ فارسی

سلاطین دهلی چهارمین سلسله از خاندانهای مسلمان هند پیش از سلطنت مغول شامل بیست و هفتمین تا سی امین پادشاهان دهلی که پس از سلسله تغلقیه از ۸۱۷ ه.ق./۱۴۱۴م. تا در حدود ۸۴۷ه.ق./۱۴۴۳ م. در دهلی حکومت رانده اند .
بزرگان، اولادپیغمبراسلام، جمع الجمع سائد
( صفت اسم ) جمع ساده . ۱ - مهتران بزرگان . ۲ - فرزندان رسول ( صفت ) و ایمه اطهار .
سلاطین را سادات میگفتند

فرهنگ معین

[ ع . ] (ص . اِ. ) جِ سادة . ۱ - بزرگان . ۲ - اولاد پیامبر.

لغت نامه دهخدا

سادات . (اِخ ) دهی است از دهستان خانمیرزا بخش لردگان شهرستان شهرکرد. واقع در 3 هزارگزی شمال لردگان و متصل به راه سادات به لردگان . کوهستانی و هوای آن معتدل است . آب آن از چشمه و محصول آن گندم و جو است ، 306 تن سکنه دارد که به زراعت اشتغال دارند. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10).


سادات . (اِخ ) دهی است از دهستان قره باشلو بخش چاپشلو شهرستان دره گز، واقع در 7 هزارگزی شمال باختری قره باشلو، سر راه عمومی کپکان . جلگه ای و سردسیر است . آب آن از قنات و محصول آن غلات است ، 130 تن سکنه دارد که بزراعت اشتغال دارند.راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).


سادات . (اِخ ) دهی است ازدهستان بویراحمد سردسیر بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان . واقع در 77 هزارگزی شمال خاوری راه شوسه ٔ آرو بهبهان . کوهستانی و هوای آن سردسیر و مالاریائی است . آب آن از رودخانه و محصول آن غلات ، پشم ، لبنیات ، گردو، میوه است ، 250 تن سکنه دارد که به : زراعت ، گله داری اشتغال دارند. از صنایع دستی و بافت قالیچه و جاجیم درآن معمول است . راه مالرو دارد. ساکنان آن از طایفه ٔبویراحمد هستند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).


سادات . (اِخ ) سلاطین [ سلاطین لحسا ] را سادات میگفتند. (سفرنامه ٔ ناصرخسرو چ دبیرسیاقی ص 110).


سادات . (ع اِ) جمع سادت (سادة) است که در اصل سَیَدة بود، جمع تکسیر سائد، و سائد بر وزن فاعل بمعنی سید است . پس سادات جمع الجمع سائد باشدنه جمع سید. (غیاث ) (آنندراج ). مهتران :
که سادات جمع جوانان جنت
نبی گفت هستند شبیر و شبر.

ناصرخسرو (دیوان ص 150).


و اسامی ملوک عصر و سادات زمان بنظم رائع و شعر شائع این جماعت باقی است . (چهار مقاله چ معین ص 51). در جملگی دیار خراسان از اشراف سادات به مکنت و یسار و کثرت عقار... درگذشته . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1272 ص 250). احدی از فضلا و سادات نزدیک تر از ایشان [ ملاباشی ] در خدمت پادشاهان نمی نشستند. (تذکرة الملوک چ تهران ص 1).

سادات. ( ع اِ ) جمع سادت ( سادة ) است که در اصل سَیَدة بود، جمع تکسیر سائد، و سائد بر وزن فاعل بمعنی سید است. پس سادات جمع الجمع سائد باشدنه جمع سید. ( غیاث ) ( آنندراج ). مهتران :
که سادات جمع جوانان جنت
نبی گفت هستند شبیر و شبر.
ناصرخسرو ( دیوان ص 150 ).
و اسامی ملوک عصر و سادات زمان بنظم رائع و شعر شائع این جماعت باقی است. ( چهار مقاله چ معین ص 51 ). در جملگی دیار خراسان از اشراف سادات به مکنت و یسار و کثرت عقار... درگذشته. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1272 ص 250 ). احدی از فضلا و سادات نزدیک تر از ایشان [ ملاباشی ] در خدمت پادشاهان نمی نشستند. ( تذکرة الملوک چ تهران ص 1 ).

سادات. ( اِخ ) دهی است از دهستان ایتبوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد. واقع در 33 هزارگزی شمال خاوری نورآباد در کنار باختر راه شوسه خرم آباد به کرمانشاه. دامنه و هوای آن سردسیر و مالاریائی است. آب آن از چشمه ها و محصول آن غلات و لبنیات است ، 300 تن سکنه دارد که به زراعت و گله داری اشتغال دارند. راه مالرو دارد. ساکنان آن از طایفه ایتیوند هستند و در زمستان قشلاق میروند. در این آبادی امامزاده ای است بنام شاهزاد ابراهیم از اولاد حضرت موسی بن جعفر ( ع ) که معروف به بابابزرگ و ساختمان آن در دامنه غربی کوه سر کشتی واقع است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6 ).

سادات. ( اِخ ) دهی است ازدهستان بویراحمد سردسیر بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان. واقع در 77 هزارگزی شمال خاوری راه شوسه آرو بهبهان. کوهستانی و هوای آن سردسیر و مالاریائی است. آب آن از رودخانه و محصول آن غلات ، پشم ، لبنیات ، گردو، میوه است ، 250 تن سکنه دارد که به : زراعت ، گله داری اشتغال دارند. از صنایع دستی و بافت قالیچه و جاجیم درآن معمول است. راه مالرو دارد. ساکنان آن از طایفه ٔبویراحمد هستند. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6 ).

سادات. ( اِخ ) دهی است از دهستان قره باشلو بخش چاپشلو شهرستان دره گز، واقع در 7 هزارگزی شمال باختری قره باشلو، سر راه عمومی کپکان. جلگه ای و سردسیر است. آب آن از قنات و محصول آن غلات است ، 130 تن سکنه دارد که بزراعت اشتغال دارند.راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9 ).

سادات. ( اِخ ) دهی است از دهستان خانمیرزا بخش لردگان شهرستان شهرکرد. واقع در 3 هزارگزی شمال لردگان و متصل به راه سادات به لردگان. کوهستانی و هوای آن معتدل است. آب آن از چشمه و محصول آن گندم و جو است ، 306 تن سکنه دارد که به زراعت اشتغال دارند. راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10 ).

سادات . (اِخ ) (سلاطین ... دهلی ) چهارمین سلسله از پنج سلسله ٔ مسلمان قبل از سلطنت مغول در هندوستان ، شامل بیست و هفتمین تا سی امین پادشاهان دهلی که از 817 هَ . ق . تا حدود 847 هَ . ق . (بعداز تلقیه و بیش از لودیان ) در هند حکومت کرده اند.
رجوع به ترجمه ٔ طبقات سلاطین اسلام ص 265 تا273 شود.


سادات . (اِخ ) دهی است از دهستان ایتبوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد. واقع در 33 هزارگزی شمال خاوری نورآباد در کنار باختر راه شوسه ٔ خرم آباد به کرمانشاه . دامنه و هوای آن سردسیر و مالاریائی است . آب آن از چشمه ها و محصول آن غلات و لبنیات است ، 300 تن سکنه دارد که به زراعت و گله داری اشتغال دارند. راه مالرو دارد. ساکنان آن از طایفه ٔ ایتیوند هستند و در زمستان قشلاق میروند. در این آبادی امامزاده ای است بنام شاهزاد ابراهیم از اولاد حضرت موسی بن جعفر (ع ) که معروف به بابابزرگ و ساختمان آن در دامنه ٔ غربی کوه سر کشتی واقع است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).


فرهنگ عمید

۱. [جمعِ سادَة، جمع الجمعِ سائِد] = سائد
۲. اولاد پیغمبر اسلام.

دانشنامه عمومی

سادات جمع سیّد و در لغت عربی در اصل سَیوِد (قبل از اِعلال) بوده و به معنی آقا و سرور است؛ و در اصطلاح عام به کسانی گفته می شود که از طرف پدر از نسل «هاشم» (جد پیامبر اسلام محمد بن عبدالله) باشد یا به عبارتی از قبیله بنی هاشم باشد. سیادت به فرزندان محمد از طریق فاطمه دختر محمد و علی پسر ابوطالب (امام اول پیروان تشیع و خلیفه چهارم اهل سنت) می رسد.
نوادگان حسن مجتبی:
سادات دو شاخهٔ اصلی دارند:
اولاد فاطمه بارها در خلافت بنی امیه و بنی عباس برای اصلاح امت خروج کرده اند (مانند خروج زید بن علی و محمد بن عبدالله بن حسن مثنی معروف به نفس زکیه) و سلسله های متعددی در نقاط دور از عربستان، از جمله مراکش، یمن، مصر، گیلان و مازندران تشکیل داده اند. مانند حکومت ادریسیان (نوادگان ادریس نوهٔ حسن بن علی) در مراکش، فاطمیان در مصر، مرعشیان (از نوادگان علی المرعش نبیرهٔ علی بن حسین و علویان طبرستان (دو شاخه از سادات حسنی و حسینی مازندران) و بنی مهنا در مدینه.(به کسی که مادرش از سادات است میرزا گفته می شود). برخی از سادات با میر صدا می زنند و این با میرزا تفاوت دارد.به دختران یک فرد سید، سیده، علویه، بیبی، بیگم، سادات یا شریفه اطلاق می شود. فردی که دارای مادر سید و پدر غیر سید باشد، معمولاً میرزا (برای پسران) و میرزایه (برای دختران) نامیده می شوند.سیادت در سادات هاشمی که طبق نظر برخی از علما، قوی تر و شریف تر هم هست، از طرف مادر و در سادات علوی از طریق پدر می باشد.
اهل سنت «سَیِّد» را با نام شریف می شناسند.

نقل قول ها

سادات لقبی است که به افراد وابسته به شجرهٔ پیامبر اسلام، محمد اطلاق می شود.

دانشنامه اسلامی

[ویکی شیعه] سادات در لغت به معنای مِهتران و بنابر تعریف فقهی، عنوانی است برای کسانی که نسب شان به هاشم بن عبد مناف (جدّ رسول الله) میرسد.
البته در عرف مردم، سیادت بیشتر با نسل حضرت زهرا(س) و امام علی(ع) پیوند خورده است و مشهورترین شاخه های سادات نسل شان به امامان شیعه می رسد. سادات دارای شاخه های مختلفی هستند که اصلی ترین و مهمترین آنها عبارتند از هاشمی، محمدی، حسنی، حسینی، موسوی و رضوی.
در فقه احکامی ویژه برای سادات ذکر شده است؛ ازجمله اینکه گرفتن زکات از غیر سید برای آنها جایز نیست و بخشی از خمس نیز به سادات فقیر اختصاص دارد.

[ویکی اهل البیت] «سادات» جمع «سادة» است که آن در اصل «سَیَدة» بر وزن طلبة و جمع مکسّر سائد به معنی سید، بزرگ و مهتر است. پس سادات جمع الجمع سائد باشد نه جمع سید؛ این واژه در عرف به نسل و ذریه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از دختر گرامی اش فاطمه زهراء سلام الله علیها اطلاق می شود و به معنی وسیعتر، نسل هاشم را که در فقه اسلام از مستحقّین خمس بشمار آیند.
سید نامی‎ است که در ایران به ذرّیه پیامبر صلی الله علیه و آله اطلاق می‎شود و در ترکیه و قلمرو پیشین عثمانی به آنان میر می‎گفتند و در عربستان لقب شریف بیشتر گفته می‎شد البته سید بیشتر از دو لقب میر و شریف استعمال می‎شد به ویژه این که علاوه از ایران در عراق و شبه قاره نیز معمول است.
هم اکنون این گونه معمول است که کسانی که سید نامیده می‎شوند نسبشان به پیامبر می‎رسد و در این مورد اکثر سادات شجره نامه دارند در رساله‎های عملیه نیز طرقی برای احراز سیادت اشخاص بیان شده است از جمله شجره نامه و اشتهار به سیادت در محلی این که بگویند پدر و جدّ این شخص سید بوده‎اند در زمانهای گذشته بیشتر از این عصر در مورد نسب سادات سخت‎گیری می‎شد و برای سرپرستی سادات در هر شهری نهادی بود به نام نقابت سادات که به مسئول این نهاد نقیب السادات می‎گفتند و در کل سرزمین‎های هنگامی که حکومت مرکزی خلافت بغداد قدرت داشت شخصی ریاست و سرپرستی کل نقیبان را بر عهده داشت که به او نقیب النقبار می‎گفتند.
روایات درباره فضیلت «سادات» فراوان آمده که به برخی از آنها اشاره می شود:


کلمات دیگر: