کلمه جو
صفحه اصلی

اختلاط


مترادف اختلاط : آمیزش، معاشرت، آغشتن، امتزاج، ترکیب، صحبت، گپ، گفت وگو

برابر پارسی : آمیزش، آمیزه، درهمی، همآمیزی

فارسی به انگلیسی

admixture, amalgam, chat, intermixture, rap, small talk, stir


admixture, chat, intermixture, rap, small talk, stir, intercourse, familiar talk, jest, amalgam, mixfure, free interchange of jokes, symposlum

mixture, intercourse, free interchange of jokes, symposlum


فارسی به عربی

ددْماجٌ


ددْماجٌ
تخمیر , خلیة , کامل , مزیج

مترادف و متضاد

آمیزش، معاشرت


آغشتن، امتزاج، ترکیب


صحبت، گپ، گفتگو


۱. آمیزش، معاشرت
۲. آغشتن، امتزاج، ترکیب
۳. صحبت، گپ، گفتگو


integration (اسم)
یکپارچگی، انضمام، ائتلاف، اختلاط، اتحاد عناصر مختلف اجتماع

synthesis (اسم)
بهم پیوستگی، ترکیب، امتزاج، هم گذاری، اختلاط، تلفیق، پیوند، صنع

mix (اسم)
مخلوط، امیزه، اختلاط

brew (اسم)
اختلاط

mixture (اسم)
ترکیب، مخلوط، امیزش، مخلوطی، امیزه، اختلاط، معجون، اشوره

melange (اسم)
ترکیب، مخلوط، امیختگی، امیزه، اختلاط

intermixture (اسم)
امتزاج، اختلاط

medley (اسم)
زد و خورد، اختلاط، قطعه موسیقی مختلط

conglomerate (اسم)
اختلاط، جوش سنگ

welter (اسم)
اختلاط، درهم و برهمی

commixture (اسم)
ترکیب، اختلاط

macedoine (اسم)
مخلوط، اختلاط

فرهنگ فارسی

آمیختن، آمیخته شدن، درهم شدن، درهم آمیختن، آمیختگی

فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) آمیخته شدن ، آمیختن .

لغت نامه دهخدا

اختلاط. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) آمیخته شدن. ( زوزنی ). درهم شدن. امتزاج. اِلتباس. اِلتباک. آمیختن. درآمیختن :
سعادت اختلاط زیرکانست
ز نادان گر رسد سودی زیانست.
ناصرخسرو.
همچو در کان خاک و زر کرد اختلاط
در میانشان صد بیابان و رباط.
مولوی.
و هرجائی اختلاطی میساخت. ( کلیله و دمنه ). || معاشرت :
اختلاط خوبرویان زود برهم میخورد
از رگ گل رشته باشد گوئی این گلدسته را.
تنها.
گر صدا برخیزد از مجلس گریزان میشوم
میخورد بر هم در اینجا از تکلم اختلاط.
عالی.
فریب شیوه حسن از جهان پیر مخور
که هرکه کرد بدو اختلاط ناشادست.
( این بیت در فرهنگها بحافظ نسبت داده شده و در دیوان او نیست ). علی مردانخان مطلقاً مضطرب نشده در اختلاط مشغول بود. ( مجمل التواریخ ابوالحسن گلستانه ). || آمیختگی. درآمیختگی. درهمی. آمیزه. و فرق آن با امتزاج آن باشد که در اختلاط تمیز بین اجزاء برجایست برخلاف امتزاج چنانکه گوئی زاج را باآب ممزوج کرد و مخلوط کرد نتوانی گفتن. || شوریدگی. پریشانی. تشویش و شوریدگی که بسرحد دیوانگی نرسیده باشد.
- اختلاط عقل ؛ تباه عقل شدن. شوریده خرد شدن. ( تاج المصادر بیهقی ). || کوتاهی کردن اسب در رفتار. || فربه شدن شتر.
- امثال :
اختلط الحابل خلطها بالنابل .
اختلط الخاثر بالزباد.
اختلط اللیل بالتراب ؛ آمیخته و درهم شد شب با خاک. مثلی است که در مبهم گردیدن کار گویند.
اختلط المرعی بالحمل .
- اختلاط اخلاط ؛ درآمیختن خلطها.
- اختلاط ادویه ؛ درهم کردن داروها.
- اختلاط دادن ؛ درهم کردن. ممزوج کردن. مخلوط کردن.
- اختلاط کردن ؛ در تداول عوام ، معاشرت کردن و گفتگو کردن.

فرهنگ عمید

۱. آمیختن، مخلوط شدن، درهم شدن، درهم آمیختن، آمیختگی.
۲. (شیمی ) ترکیب شدن دو یا چند جسم با یکدیگر به طوری که حتی با میکروسکوپ نتوان اجسام ترکیب شده را تمیز داد، اما با وسایلی بتوان آن ها را از هم جدا کرد.
۳. گفتگوی دوستانه.
۴. [قدیمی] جماع کردن، همبستر شدن.

دانشنامه عمومی

در آمار، اختلاط (به انگلیسی: Confounding) به پدیده ای گفته می شود که پیوستگی آماری مشاهده شده بین دو متغیر تصادفی حاصل از وجود متغیرهای تصادفی دیگر است و نه برهمکنش متغیرهای مشاهده شده با یکدیگر. به متغیرهایی که باعث ایجاد پیوستگی بین متغیرهای مطلوب می شوند متغیرهای اختلاطی یا متغیرهای نهان گفته می شود.
مغالطه علت شمردن همبستگی
گوییم بین دو متغیر X و Y اثر اختلاطی وجود ندارد اگر و تنها اگر برای هر متغیر Z که تحت تاثیر X نیست داشته باشیم:
با استدلال به شکست تعریف آماری در توضیح برخی از پدیده های مانند پارادوکس سیمپسون، یودیا پرل تعریف زیر را با استفاده از مفاهیم علیت ارائه می کند: در بررسی اثر علی X بر روی Y گوییم اثر اختلاطی وجود ندارد، هرگاه با مداخله در مدلی که داده از روی آن تولید شده است بیابیم که::
در تعریف بالا، d o ( x ) {\displaystyle \mathrm {do} (x)}   عملگر مداخله را نشان می دهد. پرل روشی را بر مبنای آزمون های پیوستگی شرطی برای حذف اثر اختلاط ارائه می دهد.

دانشنامه آزاد فارسی

اِختِلاط (carburation)
فرآیند ترکیب هوا با ترکیبات فرّار کربن، مانند بنزین، نفتیا گازوئیل، برای بهبود فرآیند احتراق . از این فرآیند برای کمک به احتراق سوخت در موتورهای بنزینی پیستونی استفاده می کنند. وسیله ای که در آن بنزین با هوا مخلوط می شود کاربراتورنام دارد. به روش غنی سازی گازهای دیگر با مواد کربنی فرّار نیز اختلاط می گویند از آن جمله است تولید آب گاز.

فرهنگ فارسی ساره

درهمی، آمیزش، همامیز


دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اختلاط: یعنی درهم شدن یا درهم کردن دو چیز یا بیشتر. از عنوان اختلاط، به مناسبت در باب هایی نظیر طهارت، صلاة، خمس، شرکت، وصیّت، نکاح، اطعمه و اشربه سخن رفته است.
اختلاط، گاه مانند در هم شدن شیر با آب که به آن امتزاج گفته می شود به گونه ای است که قابل تشخیص و تمیز نیست و گاه مانند درهم شدن گندم با برنج، قابل تشخیص و تمیز است.

پیشنهاد کاربران

این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
سَماژ ( سنسکریت: سَماسَ )
هانیو hãnyu ( اوستایی: هانْم یو )
کالپَن ( سنسکریت: کالپَنَ )

آمیختگی

در گویش زبان بختیاری واژه اختلاط= گپ زدن، شوخی کردن، صحبت کردن به همراه شوخی

گرم اختلاط شدن

در هم شدن

در همی ، درهم بودن ، بوح

شائبه

بهم آمیختگی

درافتادن ؛ اختلاط پیدا کردن. آمیزش کردن : حکیمی که با جهال درافتدباید که عزت توقع ندارد. ( گلستان ) .
من اول روز دانستم که با شیرین درافتادم
که چون فرهاد باید شست دست از جان شیرینم.
سعدی.


کلمات دیگر: