conjunction (of stars), association
اقتران
فارسی به انگلیسی
مترادف و متضاد
تصادف، توافق، انطباق، اقتران، هم رویداد
اتصال، پیوستگی، عطف، اقتران، ربط، حرف ربط، ترکیب عطفی، حرف عطف، زوج
اتصال، اقتران
فرهنگ فارسی
قرین شدن، نزدیک شدن و یارشدن بدیگری ، نزدیکی و پیوستگی
۱ - ( مصدر ) گرد آمدن برابر شدن یار گشتن قرین شدن . ۲ - نزدیک شدن ستارهای بستار. دیگر . ۳ - ( اسم ) نزدیکی پیوستگی . جمع : اقترانات .
۱ - ( مصدر ) گرد آمدن برابر شدن یار گشتن قرین شدن . ۲ - نزدیک شدن ستارهای بستار. دیگر . ۳ - ( اسم ) نزدیکی پیوستگی . جمع : اقترانات .
فرهنگ معین
(اِ تِ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) قرین شدن . ۲ - نزدیک شدن ستاره ای به ستارة دیگر. ۳ - (اِمص . ) نزدیکی ، پیوستگی .
لغت نامه دهخدا
اقتران. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) با یکدیگر قرین شدن. ( المصادر زوزنی ). قرین شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( ترجمان القرآن ). یار شدن به دیگری. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( صراح اللغة ) ( ناظم الاطباء ) :
با آتشت موازنه وز خاکت ارتفاع
با اخترت مقابله با رایت اقتران.
- اقتران کواکب ؛ واقع شدن دو و یا چندسیاره در یک برج. ( ناظم الاطباء ).
|| ( اصطلاح منطق ) اقتران نزد منطقیان عبارتست از قرینه. چنانچه در اشارات گوید: تألیف صغری و کبری اقتران نامیده میشود و اقتران قسمی از اقسام قیاس است. ( کشاف اصطلاحات الفنون ). هر تألیف که بصدد استلزام قولی بود اگر مستلزم بود و اگر نبود آنرا اقتران خوانند و آن مؤلف را قرینه خوانند. ( اساس الاقتباس ).
با آتشت موازنه وز خاکت ارتفاع
با اخترت مقابله با رایت اقتران.
خواجوی کرمانی.
|| نزدیک شدن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). نزدیک آمدن. || ( اِمص ) در تداول ، مصاحبت و همراهی و رفاقت. || اتحاد و اتفاق و سازش و پیوستگی. ( ناظم الاطباء ). || ( اصطلاح هیأت ) اقتران یا قران یا مقارنه دو کوکب و وقوع آن دو در یک درجه و دقیقه برجی است.- اقتران کواکب ؛ واقع شدن دو و یا چندسیاره در یک برج. ( ناظم الاطباء ).
|| ( اصطلاح منطق ) اقتران نزد منطقیان عبارتست از قرینه. چنانچه در اشارات گوید: تألیف صغری و کبری اقتران نامیده میشود و اقتران قسمی از اقسام قیاس است. ( کشاف اصطلاحات الفنون ). هر تألیف که بصدد استلزام قولی بود اگر مستلزم بود و اگر نبود آنرا اقتران خوانند و آن مؤلف را قرینه خوانند. ( اساس الاقتباس ).
فرهنگ عمید
۱. قرین شدن، نزدیک شدن و یار شدن به دیگری، نزدیکی و پیوستگی.
۲. قرار گرفتن دو ستاره در یک درجه ودقیقۀ یک برج.
۲. قرار گرفتن دو ستاره در یک درجه ودقیقۀ یک برج.
دانشنامه آزاد فارسی
اِقتران
(در لغت به معنای گردآمدن و قرین شدن) اصطلاحی در منطق، به پیوند دو مقدمه، یا گردآمدن صغری و کبری در قیاس اقترانی گویند. نیز ← قیاس_اقترانی
(در لغت به معنای گردآمدن و قرین شدن) اصطلاحی در منطق، به پیوند دو مقدمه، یا گردآمدن صغری و کبری در قیاس اقترانی گویند. نیز ← قیاس_اقترانی
wikijoo: اقتران
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] اقتران (ابهام زدایی). واژه اقتران ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • اقتران (فقه)، تقارن زمانی یا مکانی دو چیز با یکدیگر• اقتران (منطق)، تألیف چند قضیه به قصد استلزام نتیجه ای
...
...
wikifeqh: صورت تقارن، چیزی بر عهده شوهر نیست.
تقارن دو نماز جمعه
از شرایط صحّت اقامه نماز جمعه، اقامه نشدن نماز جمعه دیگر در فاصله کمتر از یک فرسخ (حدود پنج کیلومتر و نیم) است. در صورت تقارن آن دو با یکدیگر که به تقارن تکبیرة الاحرام دو نماز محقّق می شود هر دو نماز باطل است.
تقارن در تصرف نال محجور
اگر پدر و جد پدری همزمان در مال بچّه نابالغ که از نظر شرع محجور است به فروش، اجاره و مانند آن تصرف کنند، در تقدّم تصرف پدر یا جدّ یا بطلان هر دو تصرف، اختلاف است.
تقارن ولایت پدر و جد
...
تقارن دو نماز جمعه
از شرایط صحّت اقامه نماز جمعه، اقامه نشدن نماز جمعه دیگر در فاصله کمتر از یک فرسخ (حدود پنج کیلومتر و نیم) است. در صورت تقارن آن دو با یکدیگر که به تقارن تکبیرة الاحرام دو نماز محقّق می شود هر دو نماز باطل است.
تقارن در تصرف نال محجور
اگر پدر و جد پدری همزمان در مال بچّه نابالغ که از نظر شرع محجور است به فروش، اجاره و مانند آن تصرف کنند، در تقدّم تصرف پدر یا جدّ یا بطلان هر دو تصرف، اختلاف است.
تقارن ولایت پدر و جد
...
wikifeqh: علم منطق بوده و به معنای تالیف چند قضیه به قصد استنتاج است.
اقتران چیزی به چیز دیگر، یعنی پیوستن این به آن و مصاحبت آن ها با یکدیگر، یا به این ترتیب که وجود آنها در زمان یا در مکان با هم است و یا به این ترتیب که با تغییر یکی از آنها دیگری نیز تغییر می کند.
کاربرد اصطلاح
واژه «اقتران» در قیاس اقترانی مطرح می شود و به معنای نزدیک کردن و در هم آمیختن دو مقدمه (صغرا و کبرا) به یکدیگر است، به گونه ای که شکل مستقلی پدید آید. اقترانی یعنی منسوب به اقتران. مقصود از قیاس اقترانی، قیاسی است که «نتیجه یا نقیض نتیجه در آن، بالفعل موجود نباشد، بلکه به نحو بالقوه .... مثل این که بگوئی هر جسمی مرکب است و هر مرکبی محدث است پس هر جسمی محدث است.» به دیگر بیان، هرگاه چند قضیه به قصد آنکه مستلزم نتیجه ای باشد (خواه در واقع قولی دیگر از آن استنتاج شود و خواه نشود) گردآوری و تالیف شود، این گرد آمدن را «اقتران» و صورت یا هیئت حاصل از گرد آمدن را «شکل» خوانند. خواجه نصیر می گوید: «هر تالیف که به صدد استلزام قولی بود، اگر مستلزم بود و اگر نبود، آن را اقتران خوانند و آن مولَّف را قرینه خوانند».
مستندات مقاله
در تنظیم این مقاله از منابع ذیل استفاده شده است: (۱) شهاب الدین سهروردی، یحیی بن حبش، منطق التلویحات.(۲) ابن سینا، حسین بن عبدالله، دانش نامه علائی.
...
اقتران چیزی به چیز دیگر، یعنی پیوستن این به آن و مصاحبت آن ها با یکدیگر، یا به این ترتیب که وجود آنها در زمان یا در مکان با هم است و یا به این ترتیب که با تغییر یکی از آنها دیگری نیز تغییر می کند.
کاربرد اصطلاح
واژه «اقتران» در قیاس اقترانی مطرح می شود و به معنای نزدیک کردن و در هم آمیختن دو مقدمه (صغرا و کبرا) به یکدیگر است، به گونه ای که شکل مستقلی پدید آید. اقترانی یعنی منسوب به اقتران. مقصود از قیاس اقترانی، قیاسی است که «نتیجه یا نقیض نتیجه در آن، بالفعل موجود نباشد، بلکه به نحو بالقوه .... مثل این که بگوئی هر جسمی مرکب است و هر مرکبی محدث است پس هر جسمی محدث است.» به دیگر بیان، هرگاه چند قضیه به قصد آنکه مستلزم نتیجه ای باشد (خواه در واقع قولی دیگر از آن استنتاج شود و خواه نشود) گردآوری و تالیف شود، این گرد آمدن را «اقتران» و صورت یا هیئت حاصل از گرد آمدن را «شکل» خوانند. خواجه نصیر می گوید: «هر تالیف که به صدد استلزام قولی بود، اگر مستلزم بود و اگر نبود، آن را اقتران خوانند و آن مولَّف را قرینه خوانند».
مستندات مقاله
در تنظیم این مقاله از منابع ذیل استفاده شده است: (۱) شهاب الدین سهروردی، یحیی بن حبش، منطق التلویحات.(۲) ابن سینا، حسین بن عبدالله، دانش نامه علائی.
...
wikifeqh: اقتران_(منطق)
کلمات دیگر: