لیبرالیسم
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
التحریة
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
(بِ ) [ فر. ] (اِ. ) نوعی منش و خط مشی آزاد سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی و مذهبی که در آن فرد مخالف دخالت حاکمیت است .
فرهنگ عمید
نظریۀ سیاسی و اقتصادی که خواهان آزادی فرد در امور سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، مذهبی، و فرهنگی است و لزوم دخالت دولت را در آن ها رد می کند.
دانشنامه عمومی
لیبرالیسم (به انگلیسی: Liberalism) در معنای لغوی، به معنی آزادی خواهی با قوانین خاص است و به آرایهٔ وسیعی از ایده ها و تئوری های مرتبط دولت، اطلاق می شود که آزادی شخصی را مهم ترین هدف سیاسی می داند.
بشیریه، حسین (۱۳۷۸)؛ تاریخ اندیشه های سیاسی قرن بیستم: لیبرالیسم و محافظه کاری؛ تهران: نشر نی.
لیبرالیسم، معنا و تاریخ آن، جان سالوین شاپیرو، ترجمه محمد سعید حنایی، تهران: نشر مرکز، ۱۳۸۰.
لیبرالیسم مدرن در عصر روشنگری، ریشه دارد. به صورت کلی، لیبرالیسم بر حقوق افراد و برابری فرصت تأکید جدی دارد. شاخه های مختلف لیبرالیسم ممکن است سیاست های متفاوتی را پیشنهاد کنند، اما همه آن ها به صورت عمومی در مورد چند قاعده متحد هستند، از جمله گسترش آزادی اندیشه و آزادی بیان، محدود کردن قدرت دولت ها، نقش بسزای قانون، تبادل آزاد ایده ها، اقتصاد بازاری یا اقتصاد مختلط و یک سیستم شفاف دولتی. همچنین همه لیبرال ها - همین طور بعضی از هواداران ایدئولوژی های سیاسی دیگر - از چند فرم مختلف دولت که به آن لیبرال دموکراسی اطلاق می شود، با انتخابات آزاد و عادلانه و حقوق یکسان همه شهروندان توسط قانون، حمایت می کنند.
لیبرالیسم به صورت یک اصطلاح اندیشهٔ سیاسی، معانی زیادی داشته است، اما هرگز از اصل لاتین کلمه liber، به معنی آزاد، جدا نبوده است. این اصطلاح دلالت دارد بر دیدگاه یا خط مشی های کسانی که گرایش اولیه شان در سیاست و حکومت کسب یا حفظ میزان معینی آزادی از قید نظارت یا هدایت دولت یا عوامل دیگری است که ممکن است برای ارادهٔ انسانی نامطلوب به شمار آید. لیبرالیسم به طور سنتی جنبشی بوده است برای تأمین این نظر که مردم به طور کلی تابع حکومت خودکامه نیستند، بلکه در زندگی خصوصی شان مورد حمایت قانون قرار می گیرند و در امور عمومی بتوانند قوهٔ مجرب حکومت را از طریق یک هیئت قانونگذاری که آزادانه انتخاب شده باشند کنترل کنند. لیبرالیسم در زمینهٔ نظریهٔ ناب متمایل به پیروی از جان لاک فیلسوف انگلیسی بوده است که به وضعیت طبیعی و قانون طبیعت اعتقاد داشت. بر این اساس این نظر تصدیق می شد که هیچ کس نباید به سلامتی، زندگی و اموال دیگران آسیبی برساند.
لیبرالیسم از سویی به یک جریان سیاسی بورژوازی اطلاق می شد که در عصر مترقی بودن آن یعنی در زمانی که سرمایه داری صنعتی علیه اشرافیت فئودالی مبارزه می کرد و درصدد گرفتن قدرت بود، به وجود آمد و رشد کرد.لیبرال ها در آن زمان بیانگر منافع و مدافع طبقه ای در حال رشد و بالنده بودند. آزادی از قید و بندهای اقتصادی و اجتماعی دوران فئودالیسم را طلب می کردند، می خواستند که قدرت مطلقه سلطنت محدود شود، در مجلس عناصر لیبرال راه یابند و حق رأی آزاد و سایر حقوق سیاسی در محدوده خاص آن دوران و به مفهوم بورژوایی آن به رسمیت شناخته شود.در قاموس مارکسیستی، مفهوم سیاسی لیبرالیسم به یک روش نانوشته و درویش مسلک در داخل حزب طبقه کارگر نسبت به دشمن طبقاتی اطلاق می شود.در این مفهوم لیبرالیسم به معنای آشتی طلبی غیراصولی به ضرر اساس اندیشه های «مارکسیسم – لنینیسم»، نرمش بجا در مقابل خطا و نادیده گرفتن نقض اصول به علل مشخصی به کار می رود. لیبرالیسم در این مفهوم از نمودهای فرصت طلبی و فردگرایی است.
بشیریه، حسین (۱۳۷۸)؛ تاریخ اندیشه های سیاسی قرن بیستم: لیبرالیسم و محافظه کاری؛ تهران: نشر نی.
لیبرالیسم، معنا و تاریخ آن، جان سالوین شاپیرو، ترجمه محمد سعید حنایی، تهران: نشر مرکز، ۱۳۸۰.
لیبرالیسم مدرن در عصر روشنگری، ریشه دارد. به صورت کلی، لیبرالیسم بر حقوق افراد و برابری فرصت تأکید جدی دارد. شاخه های مختلف لیبرالیسم ممکن است سیاست های متفاوتی را پیشنهاد کنند، اما همه آن ها به صورت عمومی در مورد چند قاعده متحد هستند، از جمله گسترش آزادی اندیشه و آزادی بیان، محدود کردن قدرت دولت ها، نقش بسزای قانون، تبادل آزاد ایده ها، اقتصاد بازاری یا اقتصاد مختلط و یک سیستم شفاف دولتی. همچنین همه لیبرال ها - همین طور بعضی از هواداران ایدئولوژی های سیاسی دیگر - از چند فرم مختلف دولت که به آن لیبرال دموکراسی اطلاق می شود، با انتخابات آزاد و عادلانه و حقوق یکسان همه شهروندان توسط قانون، حمایت می کنند.
لیبرالیسم به صورت یک اصطلاح اندیشهٔ سیاسی، معانی زیادی داشته است، اما هرگز از اصل لاتین کلمه liber، به معنی آزاد، جدا نبوده است. این اصطلاح دلالت دارد بر دیدگاه یا خط مشی های کسانی که گرایش اولیه شان در سیاست و حکومت کسب یا حفظ میزان معینی آزادی از قید نظارت یا هدایت دولت یا عوامل دیگری است که ممکن است برای ارادهٔ انسانی نامطلوب به شمار آید. لیبرالیسم به طور سنتی جنبشی بوده است برای تأمین این نظر که مردم به طور کلی تابع حکومت خودکامه نیستند، بلکه در زندگی خصوصی شان مورد حمایت قانون قرار می گیرند و در امور عمومی بتوانند قوهٔ مجرب حکومت را از طریق یک هیئت قانونگذاری که آزادانه انتخاب شده باشند کنترل کنند. لیبرالیسم در زمینهٔ نظریهٔ ناب متمایل به پیروی از جان لاک فیلسوف انگلیسی بوده است که به وضعیت طبیعی و قانون طبیعت اعتقاد داشت. بر این اساس این نظر تصدیق می شد که هیچ کس نباید به سلامتی، زندگی و اموال دیگران آسیبی برساند.
لیبرالیسم از سویی به یک جریان سیاسی بورژوازی اطلاق می شد که در عصر مترقی بودن آن یعنی در زمانی که سرمایه داری صنعتی علیه اشرافیت فئودالی مبارزه می کرد و درصدد گرفتن قدرت بود، به وجود آمد و رشد کرد.لیبرال ها در آن زمان بیانگر منافع و مدافع طبقه ای در حال رشد و بالنده بودند. آزادی از قید و بندهای اقتصادی و اجتماعی دوران فئودالیسم را طلب می کردند، می خواستند که قدرت مطلقه سلطنت محدود شود، در مجلس عناصر لیبرال راه یابند و حق رأی آزاد و سایر حقوق سیاسی در محدوده خاص آن دوران و به مفهوم بورژوایی آن به رسمیت شناخته شود.در قاموس مارکسیستی، مفهوم سیاسی لیبرالیسم به یک روش نانوشته و درویش مسلک در داخل حزب طبقه کارگر نسبت به دشمن طبقاتی اطلاق می شود.در این مفهوم لیبرالیسم به معنای آشتی طلبی غیراصولی به ضرر اساس اندیشه های «مارکسیسم – لنینیسم»، نرمش بجا در مقابل خطا و نادیده گرفتن نقض اصول به علل مشخصی به کار می رود. لیبرالیسم در این مفهوم از نمودهای فرصت طلبی و فردگرایی است.
wiki: نظریه روابط بین الملل محسوب می شود. ریشه های این نظریه به اندیشه لیبرال بر می گردد که در عصر روشنگری مطرح شد. مشکلات دستیابی به صلح پایدار و همکاری در روابط بین الملل و همچنین روش های مختلفی که می تواند به موفقیت در این زمینه ها کمک کند، مسائل اصلی محسوب می شود که این نظریه به آن می پردازد.
دانشنامه آزاد فارسی
لیبرالیسم (Liberalism)
(یا: آزادی خواهی؛ آزاداندیشی) خط مشی اقتصادی، اجتماعی و سیاسی که بر حقوق و آزادی های فردی و محدودسازی اختیارات دولت تأکید دارد. این نظریه هوادار حکومت مبتنی بر انتخاب مردم (مردم سالاری)، آزادی مطبوعات، آزادی بیان، آزادی عبادت، برچیده شدن امتیازات طبقاتی، استفاده از منابع دولتی برای حفظ رفاه فرد، و تجارت آزاد بین المللی است. در تاریخ انگلستان حزب لیبرال و در ایالات متحد امریکا حزب دموکرات طرفدار چنین نظریه ای بوده اند. لیبرالیسم برخاسته از واکنش دفاعی در برابر انزجار ناشی از جنگ های مذهبی اروپا در قرن ۱۶ بود. تامس هابز و جان لاک اصول اصلی آن را مطرح کردند و هردو معتقد بودند که قدرت فرمانروایان نهایتاً با اجماع و رضایت فرمانبران (مردم) مشروعیت می یابد و بیشتر یک قرارداد اجتماعی است تا یک حق الهی. در حیطۀ اقتصاد، لیبرال ها در قرن ۱۹ خواستار پایان دادن به دخالت دولت در فعالیت های اقتصادی جامعه بودند. آنان که از پیروان آدام اسمیت بودند، عقیده داشتند نظام های اقتصادی مبتنی بر بازار آزاد کارآمدترند و در مقایسه با نظام های نیمه دولتی ثروت بیشتری تولید می کنند. لیبرال ها در اواخر قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰ در واکنش به توزیع ناعادلانۀ ثروت و مشکلات اجتماعی دیگر، که ناشی از انقلاب صنعتی در اروپا و امریکای شمالی بود، از محدودسازی دخالت دولت در بازار و ایجاد خدمات اجتماعی با سرمایۀ دولت، همچون تحصیلات دولتی رایگان و بیمۀ خدمات درمانی، طرفداری کردند. در امریکا، برنامۀ راه و رسم نو، که فرانکلین روزولت، رئیس جمهور آن کشور، مجری آن بود، نمونه ای از لیبرالیسم نو در حوزۀ فعالیت های دولتی و نظارت های آن بر اقتصاد بود. پس از جنگ جهانی دوم برنامه های رفاهی اجتماعی در انگلستان، امریکا و کشورهای اسکاندیناوی توسعۀ بیشتری یافت. رکود اقتصادی در اواخر دهۀ ۱۹۷۰ منجر به اشاعۀ مجدد عقاید دیرین آزادی خواهانه و طرفدار بازار آزاد، به ویژه در میان محافظه کاران انگلستان و امریکا، شد. لیبرالیسم نو به اصلاحات اجتماعی، ازجمله کاهش نابرابری ها و افزایش حقوق اجتماعی پایبند است. در عین حال، تقریباً همۀ لیبرال های عصر جدید هم عقیده اند که هدف مشترکشان فراخ تر کردن دامنۀ فرصتی است که فرد در آن بتواند همۀ استعدادهای بالقوه اش را بالفعل کند.
(یا: آزادی خواهی؛ آزاداندیشی) خط مشی اقتصادی، اجتماعی و سیاسی که بر حقوق و آزادی های فردی و محدودسازی اختیارات دولت تأکید دارد. این نظریه هوادار حکومت مبتنی بر انتخاب مردم (مردم سالاری)، آزادی مطبوعات، آزادی بیان، آزادی عبادت، برچیده شدن امتیازات طبقاتی، استفاده از منابع دولتی برای حفظ رفاه فرد، و تجارت آزاد بین المللی است. در تاریخ انگلستان حزب لیبرال و در ایالات متحد امریکا حزب دموکرات طرفدار چنین نظریه ای بوده اند. لیبرالیسم برخاسته از واکنش دفاعی در برابر انزجار ناشی از جنگ های مذهبی اروپا در قرن ۱۶ بود. تامس هابز و جان لاک اصول اصلی آن را مطرح کردند و هردو معتقد بودند که قدرت فرمانروایان نهایتاً با اجماع و رضایت فرمانبران (مردم) مشروعیت می یابد و بیشتر یک قرارداد اجتماعی است تا یک حق الهی. در حیطۀ اقتصاد، لیبرال ها در قرن ۱۹ خواستار پایان دادن به دخالت دولت در فعالیت های اقتصادی جامعه بودند. آنان که از پیروان آدام اسمیت بودند، عقیده داشتند نظام های اقتصادی مبتنی بر بازار آزاد کارآمدترند و در مقایسه با نظام های نیمه دولتی ثروت بیشتری تولید می کنند. لیبرال ها در اواخر قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰ در واکنش به توزیع ناعادلانۀ ثروت و مشکلات اجتماعی دیگر، که ناشی از انقلاب صنعتی در اروپا و امریکای شمالی بود، از محدودسازی دخالت دولت در بازار و ایجاد خدمات اجتماعی با سرمایۀ دولت، همچون تحصیلات دولتی رایگان و بیمۀ خدمات درمانی، طرفداری کردند. در امریکا، برنامۀ راه و رسم نو، که فرانکلین روزولت، رئیس جمهور آن کشور، مجری آن بود، نمونه ای از لیبرالیسم نو در حوزۀ فعالیت های دولتی و نظارت های آن بر اقتصاد بود. پس از جنگ جهانی دوم برنامه های رفاهی اجتماعی در انگلستان، امریکا و کشورهای اسکاندیناوی توسعۀ بیشتری یافت. رکود اقتصادی در اواخر دهۀ ۱۹۷۰ منجر به اشاعۀ مجدد عقاید دیرین آزادی خواهانه و طرفدار بازار آزاد، به ویژه در میان محافظه کاران انگلستان و امریکا، شد. لیبرالیسم نو به اصلاحات اجتماعی، ازجمله کاهش نابرابری ها و افزایش حقوق اجتماعی پایبند است. در عین حال، تقریباً همۀ لیبرال های عصر جدید هم عقیده اند که هدف مشترکشان فراخ تر کردن دامنۀ فرصتی است که فرد در آن بتواند همۀ استعدادهای بالقوه اش را بالفعل کند.
wikijoo: لیبرالیسم
نقل قول ها
لیبرالیسم (به انگلیسی: Liberalism) در معنای لغوی به معنی آزادی خواهی می باشد و به آرایه وسیعی از ایده ها و تئوری های مرتبط دولت اطلاق می شود که آزادی شخصی را مهم ترین هدف سیاسی می داند.
• «این اعتقاد که حکومت استبدادی و آزاررساندن، ناهنجاری هایی در فعالیت های بشری هستند، هستهٔ مرکزیِ فلسفهٔ لیبرال به حساب می آید که اکنون مسلط است؛ اما این اعتقاد بیش از آنکه مبتنی بر شواهد باشد، مبتنی بر ایمان به لیبرالیسم است. در طول تاریخ افراد بسیاری حاضر بوده اند آزادی خود را از دست بدهند تا آدم هایی که از آنها متنفرند، مانند هم جنس گرایان، یهودیان، مهاجران و دیگر اقلیت ها نیز آزادی نداشته باشند. بسیاری حاضر بوده اند از حکومت استبدادی و ظلم و ستم حمایت کنند. میلیاردها انسان دشمن ارزش های لیبرال بوده اند و دلیلی وجود ندارد که فرض کنیم اوضاع در آینده متفاوت خواهد بود.»، ۲۰۱۵ -> جان گری
• «این اعتقاد که حکومت استبدادی و آزاررساندن، ناهنجاری هایی در فعالیت های بشری هستند، هستهٔ مرکزیِ فلسفهٔ لیبرال به حساب می آید که اکنون مسلط است؛ اما این اعتقاد بیش از آنکه مبتنی بر شواهد باشد، مبتنی بر ایمان به لیبرالیسم است. در طول تاریخ افراد بسیاری حاضر بوده اند آزادی خود را از دست بدهند تا آدم هایی که از آنها متنفرند، مانند هم جنس گرایان، یهودیان، مهاجران و دیگر اقلیت ها نیز آزادی نداشته باشند. بسیاری حاضر بوده اند از حکومت استبدادی و ظلم و ستم حمایت کنند. میلیاردها انسان دشمن ارزش های لیبرال بوده اند و دلیلی وجود ندارد که فرض کنیم اوضاع در آینده متفاوت خواهد بود.»، ۲۰۱۵ -> جان گری
wikiquote: لیبرالیسم
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] لیبرالیسم به معنای آزادیخواهی است.آزادی مبتنی بر فرد گرایی و تکیه بر عقل بدون در نظر گرفتن وحی از عناصر اصلی تفکر لیبرالیستی می باشد.
لیبرالیسم( liberalism )، خواهان درجاتی از آزادی در برابر تسلّط یا هدایت دولت و یا هر مؤسّسه دیگر است که تهدیدکننده آزادی بشر باشد لیبرالیسم، که خود از مؤلفّههای مدرنیسم است، در نظر و عمل از پروتستانتیسم- نهضت اصلاح دینی- در قرن ۱۶ میلادی بسیار مدد گرفته است.
اقسام لیبرالیسم
لیبرالیسم را میتوان به دو قسم فرهنگی و اقتصادی تقسیم کرد؛ لیکن ما فقط به بررسی لیبرالیسم فرهنگی میپردازیم.
← لیبرالیسم فرهنگی
عناصر اصلی تفکّر لیبرالیستی عبارتاند از: تکیه بر عقل بدون در نظر گرفتن وحی؛ آزادی مبتنی بر فردگرایی (اومانیسم)؛ تساهل و تسامح با رویکرد نسبیّت گرایی مدرن.
لیبرالیستها درباره آزادی معتقدند که وحدت دین برای تنظیم مصالح جامعه ضروری نیست و قانون باید عهدهدار آزادی عقیده باشد آزادیخواهی لیبرالیستها تا جایی پیش میرود که مرزهای دین را درنوردیده، انسان مدرن را برای تکلیفگریزی و بیقیدی نسبت به آموزه های دینی محق میپندارد. از این رو، لیبرالیسم، حاکمیت الهی را در جهان نمیپذیرد.
آزادی در اسلام
...
لیبرالیسم( liberalism )، خواهان درجاتی از آزادی در برابر تسلّط یا هدایت دولت و یا هر مؤسّسه دیگر است که تهدیدکننده آزادی بشر باشد لیبرالیسم، که خود از مؤلفّههای مدرنیسم است، در نظر و عمل از پروتستانتیسم- نهضت اصلاح دینی- در قرن ۱۶ میلادی بسیار مدد گرفته است.
اقسام لیبرالیسم
لیبرالیسم را میتوان به دو قسم فرهنگی و اقتصادی تقسیم کرد؛ لیکن ما فقط به بررسی لیبرالیسم فرهنگی میپردازیم.
← لیبرالیسم فرهنگی
عناصر اصلی تفکّر لیبرالیستی عبارتاند از: تکیه بر عقل بدون در نظر گرفتن وحی؛ آزادی مبتنی بر فردگرایی (اومانیسم)؛ تساهل و تسامح با رویکرد نسبیّت گرایی مدرن.
لیبرالیستها درباره آزادی معتقدند که وحدت دین برای تنظیم مصالح جامعه ضروری نیست و قانون باید عهدهدار آزادی عقیده باشد آزادیخواهی لیبرالیستها تا جایی پیش میرود که مرزهای دین را درنوردیده، انسان مدرن را برای تکلیفگریزی و بیقیدی نسبت به آموزه های دینی محق میپندارد. از این رو، لیبرالیسم، حاکمیت الهی را در جهان نمیپذیرد.
آزادی در اسلام
...
wikifeqh: لیبرالیسم_غربی
پیشنهاد کاربران
آزادی اقتصادی که راه زورگویی را برای صاحبان ثروت باز کرد باعث بوجود آمدن چالش فقروغنا شد
آزادی مطلق
اباحی گری ، از دین
مبتنی بر "لسفر"
مبتنی بر "لسفر"
لیبرالیسم یعنی: آزادی بی و شرط در همه ی عرصه ها از جمله اخلاق؛ نتیجه ی آن نابودی انسانیت و سقوط در حضیض حیوانیت است. همان چیزی که امروز ما در غرب آشکارا می بینیم. پستی چ پلشتی ای که انسان در چهره ی یک حیوان انسان نما و بل پست تر از حیوان انسانیت را به خاک مذلت نشانده به تباهی کامل کشیده است. چه ذلتی بالاتر از این که یک فرد لیبرال به راحتی و بدون کمترین عذاب وجدانی برای فرونشاندن هیجان های جنسی خویش با مادر؛ دختر و زن شوهر دار رابطه جنسی برقرار می کند. و اسفناک تر از آن این که از این کار غیر انسانی و حیوانی خویش تحت عنوان �حقوق بشر�از حیث یک حق بشری٬ دفاع نیز می نماید.
آزادگرائی
لیبرالیسم افکار و اندیشه سیاسی جدیدی است
و بر اساس اینکه به انسان اصالت میبخشد ، دنیای ( اومانیسم : اصالت انسان ) شکل میگیرد. . . .
و خواست و اراده آنسان را مبدا و شروع قانون گذاری میداند
و بر اساس اینکه به انسان اصالت میبخشد ، دنیای ( اومانیسم : اصالت انسان ) شکل میگیرد. . . .
و خواست و اراده آنسان را مبدا و شروع قانون گذاری میداند
چیزی ب اسم ازادی خواهی نداریم اینا همش برای فریب دادن مردمه ک همش زیر سرگول باریسم ها و فراماسونری ها هستش
معنای لغوی ان بر مبنای آزادی می باشد خود این لیبرالیسم انواع مختلفی را دارد مانند لیبراسیم اقتصادی یا بازار ازاد برمبنای اقتصاد در دستان افراد و خصوصی سازی باشد نه به دست نهادها و دولت خودش را نباید قیمت گذاری و. . . کند بلکه این کار را عرضه و تقاضا مشخص میکند. لیبرایسم فردی بر مبنای ازادی فرد در هر نوع عقاید و ارزش و مباح و اباحیت همه امور در قیاس با انسان . اولین انقلاب سیاسی لیبرال در فرانسه رخ داد . که درسال ۱۷۸۹ میلادی که دلایل این انقلاب را می توان در حرکت های فرهنگی دوران رنسانس و اندیشه های فلسفه روشنگری و تغییرات اجتماعی مربوط به انقلاب صنعتی ریشه دارد
رهانیدن اندیشه بشری از دریافت های دینی و شبه دینی و از هم پاشیده شدن همه جهان بینی های بسته و شکستن تمامی اسطوره های فوق طبیعی و نمادهای مقدس .
کلمات دیگر: