کلمه جو
صفحه اصلی

بربری

فارسی به انگلیسی

native of barbary, rude, savage, barbarian, barbaric, gothic, neanderthal, [adj.] rude. savage

barbaric, Gothic, Neanderthal


فارسی به عربی

بربری

عربی به فارسی

بيگانه , اجنبي , ادم وحشي يا بربري , وحشي , بربري , بي ادب , وحشيانه


مترادف و متضاد

barbaric (صفت)
وحشی، وحشیانه، بربری، بی ادب

gothic (صفت)
وحشی، بربری، وهمی، گوتیک

فرهنگ فارسی

منسوب به بربر. جمع : بربریان .
محرر .

فرهنگ معین

(بَ بَ ) ( اِ. ) نوعی نان ایرانی گرد یا بیضی کلفت تر از تافتون با رویة معمولاً شیاردار.

لغت نامه دهخدا

بربری . [ ب َ ب َ ] (ص نسبی ) منسوب به بربر :
ببین تا بهنگام کین گستری
چه خون راندم از زنگی و بربری .

نظامی .


حبش بریمین بربری بریسار
بقلب اندرون زنگی دیوسار.

نظامی .


رجوع به بربر شود.
- پلنگ بربری ؛ پلنگ وحشی :
آهوی بزمی تو با کبر پلنگانت چکار
آهوان را کی بود کبر پلنگ بربری .

عنصری .


چون بدهان شیر در خشم پلنگی آورد
روی زمین شود ز تف پشت پلنگ بربری .

خاقانی .


- جامه ٔ بربری ؛ جامه که از بربر آرند:
ز یاقوت و از تاج و انگشتری
ز دیبا و از جامه ٔ بربری .

فردوسی .


- خلیج بربری ؛ یکی از پنج خلیج بحرالاعظم است از حد حبشه بر دارد بسوی مغرب بکشد برابر سودان آنرا خلیج بربری خوانند. (حدود العالم ).
- لعبت بربری ؛ رجوع به بربر و لعبت شود.
|| نوعی نان ضخیم تر از انواع دیگر آن منسوب به بربر افغان زیرا در اواخر عهد قاجاریه چند تن بربر آن را در تهران رواج دادند. || منسوب به ایل بربر ساکن سرحد ایران و افغانستان .

بربری . [ ب َ ب َ ] (اِخ ) محرر. رجوع به اسحاق بن ابراهیم بن عبداﷲبن صباح بن بشر شود.


بربری. [ ب َ ب َ ] ( ص نسبی ) منسوب به بربر :
ببین تا بهنگام کین گستری
چه خون راندم از زنگی و بربری.
نظامی.
حبش بریمین بربری بریسار
بقلب اندرون زنگی دیوسار.
نظامی.
رجوع به بربر شود.
- پلنگ بربری ؛ پلنگ وحشی :
آهوی بزمی تو با کبر پلنگانت چکار
آهوان را کی بود کبر پلنگ بربری.
عنصری.
چون بدهان شیر در خشم پلنگی آورد
روی زمین شود ز تف پشت پلنگ بربری.
خاقانی.
- جامه بربری ؛ جامه که از بربر آرند:
ز یاقوت و از تاج و انگشتری
ز دیبا و از جامه بربری.
فردوسی.
- خلیج بربری ؛ یکی از پنج خلیج بحرالاعظم است از حد حبشه بر دارد بسوی مغرب بکشد برابر سودان آنرا خلیج بربری خوانند. ( حدود العالم ).
- لعبت بربری ؛ رجوع به بربر و لعبت شود.
|| نوعی نان ضخیم تر از انواع دیگر آن منسوب به بربر افغان زیرا در اواخر عهد قاجاریه چند تن بربر آن را در تهران رواج دادند. || منسوب به ایل بربر ساکن سرحد ایران و افغانستان.

بربری. [ ب َ ب َ ] ( اِخ ) محرر. رجوع به اسحاق بن ابراهیم بن عبداﷲبن صباح بن بشر شود.

فرهنگ عمید

نوعی نان سنتی ضخیم. &delta، این نوع نان پس از انقلاب مشروطه، به وسیلۀ قوم بربر در برخی شهرهای ایران رواج یافت.
زبانی از خانوادۀ زبان های سامی حامی که با زبان عربی مخلوط شده و قسمت عمدۀ لغات آن عربی است.

نوعی نان سنتی ضخیم. Δ این نوع نان پس از انقلاب مشروطه، به‌وسیلۀ قوم بربر در برخی شهرهای ایران رواج یافت.


زبانی از خانوادۀ زبان‌های سامی ـ حامی که با زبان عربی مخلوط شده و قسمت عمدۀ لغات آن عربی است.


دانشنامه عمومی

نام بربری کاربردهای گوناگونی دارد:
نان بربری
بربری (شرکت) شرکت کالای لوکس بریتانیایی
قوم بربر (آمازیغ)، قومی در شمال آفریقا
زبان آمازیغی

دانشنامه آزاد فارسی

بَربَری
طایفۀ مغول تبار ایران. از طوایف هزارۀ افغانستان که ضمن دو سه قرن اخیر از هزاره های پشتکوه غزنین افغانستان جدا شده و به خراسان مهاجرت کرده اند، مرکب از تیره های پالانی، جاغوری، چارشانگی، چوره، خوجکه، لعلی، اورازگانی، بهود، دای زنگی و لنگر. اینان شیعه مذهب بوده و یکی از دلایل مهاجرتشان به ایران اختلافات مذهبی با همسایگان افغان و سخت گیری های دولت ها و شاهان افغانستان بوده است. بربری های خراسان، عمدتاً در اطراف شهرهای مشهد و فریمان و سرخس و اسفراین و تربت جام و تایباد سکونت دارند. این مردم در بعضی حوادث تاریخ معاصر خراسان شرکت داشتند. اینان از مخالفان نهضت کلنل پسیان بودند. سید حیدرشاه بربری در جنگی که به قتل کلنل منجر شد، حضور داشت. نیز ← هزاره

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] بَرْبَری ، گروهی از خانواده زبان های آفریقا - آسیایی (حامی - سامی ) که زبان های گوناگونی در پهنه ای وسیع از شمال آفریقا بدان منتسب است .
در تداول بومی ، نام اَمَزیغ افزون بر آنکه اشاره به گونه ای از گویش های حاضر بربری (تمزیغت ) دارد، به طور کلی به زبان های بربری نیز اطلاق می شود. شمار زبان های بربری در حال حاضر به حدود ۳۵ می رسد. در برآورد کلی ، سخن گویان به این زبانها در مجموع حدود ۱۲ میلیون نفر هستند که بیشتر آنان در الجزایر و مراکش زندگی می کنند؛ اما گروه هایی کوچک از بربر زبانان نیز در کشورهای لیبی ، تونس ، موریتانی ، سنگال و حتی در کشورهای داخلی آفریقا چون نیجر و مالی حضور دارند. مهم ترین زبان های متعلق به این شاخه زبان های ریف ، قبیل ، شلحه ، تَمَشِک ، تمزیغت و طوارق است . برای نوشتن این زبان ها عموماً از خط عربی با چند حرف افزوده استفاده می شود و تنها در برخی زبانها، به خصوص طوارق خط بومی تِفِنَغ (ه م ) کاربرد دارد. امروزه هم خط عربی - بربری و هم تفنغ مورد استفاده است ، اما مشکل واکه ها به ویژه در خط عربی محسوس است و این امر زمینه کوشش هایی را در جهت اصلاح این خط فراهم آورده است. در همین راستا باید به پژوهش هایی در زمینه قاعده مند ساختن املای بربری معاصر نیز اشاره کرد.
در دوره پیش از اسلام
در دوره پیش از ورود اسلام ، بربری زبان ِ عمومی شمال آفریقا بود و گویش های مختلف آن ، منطقه ای کمربندی از واحه سیوه در شرق مصر، تا اقیانوس اطلس در غرب ، و از ساحل مدیترانه در شمال ، تا دست کم صحرای بزرگ آفریقا در جنوب را پوشش می داده است ؛ ولی امروزه جوامع بربری زبان در منطقه یاد شده به صورت پیوسته به چشم نمی خورد و حضور ایشان به سان جزیره هایی زبانی است که با اکثریت عرب زبان احاطه شده ، و شکلی پراکنده و ناپیوسته دارد.درباره زبان شناسی تاریخی بربری ، باید گفت که زمینه چنین مطالعاتی به طور جدی از نیمه دوم سده ۱۹م گشوده شده است ؛ به عنوان یکی از نخستین گام ها در این باره می توان به کوشش های نیومن در جهت مطالعه واژگان بربری لیبی با آرمان بازسازی زبان نومیدیای باستان (زبان پادشاهی نومیدیا در شمال آفریقا، حدود سده ۲ ق م ) اشاره کرد. در میانه سده اخیر نیز می توان از پژوهش های پراس ، اپل گیت ، بوسوترو و بینون یاد کرد که هر یک گام هایی در جهت آشکار شدن تصویر زبان بربری باستان در ابعاد آوایی ، واژگانی و دستوری بوده اند.بخش مهمی از مطالعات زبان شناسی تاریخی معطوف به بررسی رابطه میان زبان های بربری با گروه های زبانی خویشاوند حامی و حتی سامی بوده است ؛ از آن جمله باید به کوشش های کاستلینو، بینون و ساس درباره رابطه های واژگانی یا دستوری بربری با گروه های زبانی چادی ، کوشی و سامی اشاره کرد. اخیراً اشتومفول روابط احتمالی میان بربری با سامی و خانواده هند و اروپایی را بررسی کرده است.مطالعه درباره ویژگی های گوناگون زبان های کنونی بربری در طول سده های ۱۹ و ۲۰م به طور گسترده ای صورت پذیرفته ، و ده ها مقاله و کتاب در زمینه آواشناسی ، سازه شناسی ، نحو و نیز واژگان زبان های بربری در قالب مطالعه گویشی خاص ، یا مطالعه عمومی زبان های بربری نوشته شده است (برای کتاب شناسی جامع تا دهه ۶۰ م ، نگ: اپل گیت ، ص۵۸۸.) با توجه به گستردگی تحقیقات مربوط به فرهنگ بربری ، در این مقاله به ابعادی از زبان و ادبیات بربری پرداخته شده که کمتر در منابع دیگر مورد توجه قرار گرفته است .
زبان بربری و تفوق زبان عربی
با ورود اسلام به منطقه و نفوذ تدریجی فرهنگ عربی - اسلامی ، در طی چند سده نخست هجری رفته رفته گسترش زبان بربری به نفع عربی روی به کاستی نهاد. احساسات قومی و مذهبی از یک سو، و گسترش مراودات با دیگر سرزمین های اسلامی ، در طی سده های متمادی از دیگر سو، اقوام بربر را به دو راه متفاوت در زمینه زبان سوق داده است : گروهی که اکثریت را تشکیل می دادند، فرهنگ بربری خود را به تدریج وانهاده ، با رواج شهرنشینی زبان عربی را به عنوان زبان مادری پذیرفتند و با پذیرش مذهب مالکی ، خود را به «سواد اعظم » پیوستند و گاه حتی سعی داشتند تا نسب خود را نیز به عرب متصل سازند. در مقابل آنان ، گروه هایی نیز وجود داشتند که فرهنگ بومی خود را حفظ کردند و به صورت جوامع گسیخته ، و بیش تر در مناطق بیابانی یا حاشیه بیابان زندگی می کردند و از نظر سیاسی و فرهنگی خصوصیات ویژه خود را داشتند. به طبع ، این گسیختگی اغلب با فقر فرهنگی شدیدی نیز تؤم بود، از این رو، زمینه محدودی برای شکل گیری ادبیاتی بومی فراهم می گشت .بررسی توزیع کنونی گویش های بربری در پهنه شمال آفریقا، نشان می دهد که سخن گویان به این گویش ها دو گروه متفاوت را شامل می شدند: قبایل بدوی که از محافل تعلیمی محروم بودند و گروه های مذهبی خاص ، به خصوص اباضی در واحه وَرغَله ، مزاب ، جبل نَفوسه ، جِربه و جز آن که از حلقه های آموزشی برخوردار بوده ، و در طول تاریخ ، ادبیات بربری محدود، اما در خور توجهی را پدید آورده اند. وضعیت فرهنگی بربر زبانان کنونی ، شاهدی بر این مدعاست که زبان بربری به عنوان یک عامل امتیاز و گاه ابزار مبارزه فرهنگی برای حفظ استقلال از حکومت مرکزی ، از جانب اقلیت های فرقه ای شمال آفریقا، به ویژه اباضیان و موحدون مورد استفاده قرار گرفته است . در موارد پراکنده تاریخی ، شواهدی در دست است که اباضیان دشمنان خود را عرب و یاران خود را بربر خوانده اند. حتی در روایات اباضی مغرب آمده است که خداوند در گفت وگوی خود با حضرت موسی (علیه السلام) ابتدا به زبان بربری او را خطاب کرد. با وجود سرعتی که زبان عربی در منسوخ کردن زبان قبطی در مصر از خود نشان داد، زبان بربری تا سده ۴ق /۱۰م هنوز زبان بومی غالب مردم مغرب بود و نه تنها گویش های عربی متداول در شمال آفریقا را تحت تأثیر قرار داد، بلکه اثر آن در گویش های عربی اندلس ، سیسیل (اپل گیت ، ص۵۸۸.) گارثیا گومث ، و مالت نیز دیده می شد. البته عربی به خصوص در واژگان بربری تأثیری گسترده نهاده ، و صدیقی در پژوهشی وام واژه های عربی در بربری را مورد مطالعه قرار داده است.
دوره های تاریخی
...

واژه نامه بختیاریکا

آهنگی که چوپانان برای گوسفندان با نی نوازند؛ برلری

پیشنهاد کاربران

نام قومی در خراسان که به آنها خاوری هم گفته می شود.


کلمات دیگر: