مترادف کلیه : تمام، تمامی، جمع، همگی، همه | قلوه، گرده
برابر پارسی : گردن بند، گردن آویز، سینه ریز
kidney
round loaf
all, totality
all, complement, ensemble, whole, round
کاملا , بطور اکمل , تمام و کمال , جمعا , رويهم , تماما
قلوه، گرده
تمام، تمامی، جمع، همگی، همه
(کُ یِ یا یَ) [ ع . کلیة ] (اِ.) قلوه ، هر یک از دو عضو لوبیایی شکل که عضو مترشح دستگاه ادراری را به وجود می آورند.
(کُ لّ یِّ) [ ع . ] 1 - (مص جع .) کلیت . 2 - (اِ.) همه ، جمعاً.
کلیه . [ ک ُ ی ِ ] (فرانسوی ، اِ) گردن بند. (احتراز از استعمال این کلمه ٔ بیگانه ٔ اولی است ). (فرهنگ فارسی معین ).
کلیه . [ ک ُل ْ لی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) کلیة. کلیت . کل بودن . تمامیت . (فرهنگ فارسی معین ). || به اصطلاح منطق ، بودن مفهومی به وجهی که منع نکند نفس ، تصور او از وقوع شرکت در وی چنانچه مفهوم انسان که حیوان ناطق است صادق می آید بر زید و بکر و خالد و غیره . (غیاث ) (آنندراج ). کلیت . ج ، کلیات . (فرهنگ فارسی معین ). مقابل جزئیه . ج ، کلیات . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) و رجوع به کلیت و کلیات شود. || (اِ) همگی و همه بودن . (آنندراج ) (غیاث ). همه . جمعاً. (فرهنگ فارسی معین ). مأخوذ از تازی همه و همگی و تمامی و جملگی .(ناظم الاطباء). کلیةالشی ٔ، همه ٔ آن . (از المنجد).
کلیه . [ ک ُل ْ لی ی َ / ی ِ ] (ص نسبی ) کلیة. مؤنث کلی . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کلیة و کلی شود.
- سالبه ٔ کلیه . رجوع به قضیه شود.
- قضیه ٔ کلیه . رجوع به قضیه و قضیه ٔ کلیه شود.
- موجبه ٔ کلیه . رجوع به قضیه شود.
کلیة. [ ک ُ ی َ ] (ع اِ) گرده . و کلوة مانند آن و کلیتان تثنیه ٔ آن و کُلیات مانند آن و کلیتان تثنیه ٔ آن و کُلیات و کلی ً [ ک ُ لَن ] جمع آن است . (از منتهی الارب ). کلیه . و رجوع به کلیه و کلوة و کلی [ ک ُ لَن ] شود. || پشیزه که بر توشه دان و جز آن دوزند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || دو تندی نزدیک قبضه ٔ کمان از دو طرف آن یا بستنگاه دوال از کمان یا سه شبر از قبضه ٔ آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || پر مرغ که بعد اباهر است . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
- کلیةالسحاب ؛ فرود وی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). فرود ابر. (ناظم الاطباء). الکلیة من السحاب ؛ پائین ابر. (از اقرب الموارد).
- کلیةالوادی ؛ کرانه ٔ وادی . (ناظم الاطباء). و رجوع به کلی [ ک ُ لا ] شود.
کلیة. [ ک ُل ْ لی ی َ ] (ع اِ) مدرسه ٔ عالی که در آن علوم مختلف تعلیم دهند. (از المنجد). و رجوع به اعلام المنجد شود.
کلیة. [ ک ُل ْ لی ی َ ] (ع ص نسبی ) مؤنث کلی . (ناظم الاطباء). و رجوع به کلیه و کلی شود.
- بالکلیة ؛ عموماً و بالجمله و کل و جزء. (ناظم الاطباء).
کلئة. [ ک َ ل ِ ءَ ] (ع ص ) ارض کلئة، زمین گیاه ناک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
کلیه . [ ک ُل ْ ی َ / ی ِ ] (ع اِ) گرده . (دهار) (منتهی الارب ). گرده که عضو درونی معروف است . (آنندراج ). گرده و قلیه . (ناظم الاطباء). لغت عربی است به فارسی گرده و به هندی نیز همین نامند به اصفهانی قلوه و به ترکی بوکرک نامند. (مخزن الادویه ). گرده . قلوه . کلوه . غلوه . ج ، کلی ً وکلیات . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). هر یک از دو عضو لوبیایی شکل که عضو مترشح دستگاه ادراری را بوجود می آورند و به نام قلوه و گرده نیز خوانده می شوند. در اصطلاح پزشکی ، دو عضو لوبیایی شکل که عبارت از دو غده ٔ مترشح ادراراند و در عمق شکم در طرفین ستون فقرات محاذی دوازدهمین مهره ٔ پشتی و اولین و دومین مهره های کمری و در زیر حجاب حاجز و عصب پرده ٔ صفاق شکم قرار گرفته اند. دنده ٔ دوازدهم قفسه ٔ سینه از عقب و وسط هر کلیه می گذرد. طول هر کلیه 12 سانتیمتر و عرض آن 6 سانتیمتر و وزن متوسط آن 150 گرم است . هر کلیه در عمق شکم به واسطه ٔ غلافی لیفی از چربی احاطه شده است . کلیه ٔ راست به واسطه ٔ فشار کبد کمی پایین تر از کلیه ٔ چپ است . هر کلیه به طور قائم قرار دارد و دارای یک سطح خلفی و یک سطح قدامی و یک کنار خارجی محدب و یک کنار داخلی است که مجاور عروق بزرگ می باشد. کنار داخلی کلیه ٔ چپ مجاور آئورت است . کنار داخلی کلیه ٔ راست مجاور ورید اجوف تحتانی است و به علاوه در وسط کنار داخلی ناف کلیه قرار دارد. شریان و ورید کلیوی و مجاری خارج کننده ٔ ادرار نیزدر این قسمت واقعاند. هر کلیه دارای قطب تحتانی و قطب فوقانی است در روی قطب فوقانی کپسول فوق کلیوی قرار دارد. این کسپول ترشح آدرنالین می کند که برای فشارخون لازم است سطح قدامی کلیه ٔ راست مجاور کبد و زاویه ٔ راست قولون و قسمت دوم روده ٔ اثناعشر است . سطح قدامی کلیه ٔ چپ مجاور لوزالمعده و زاویه ٔ چپ قولون و معده و طحال می باشد. اگر مقطع قایمی از کلیه تهیه کنیم ، مشاهده می شود که کلیه از دو قسمت ساخته شده : یکی مرکزی و دیگری ماده ٔ محیطی ، و اگر از ناف کلیه به درون کلیه برویم ابتدا شکاف عمیقی به نام سینوس کلیوی مشاهده می شود که عروق و اعصاب در این قسمت واقعاند. ماده ٔ مرکزی کلیه از هرمهایی تشکیل شده موسوم به اهرام مالپیقی . عده ٔ این اهرام در هر کلیه بین 8 تا 12 عدد است و قاعده ٔ اهرام به طرف محیط کلیه و رأس به طرف سینوس کلیوی است که برجسته است و این برجستگی ها را پاپی می گویند. در سرهر پاپی عده ٔ زیادی سوراخ مشاهده می شود که ادرار ازآن سوراخها تراوش می کند. ماده ٔ محیطی اولاً تشکیل شده از عده ای اهرام کوچک که از طرف قاعده بر روی اهرام مالپیقی قرار دارند به طوری که برای هر هرم مالپیقی 400 عدد از اهرام کوچک موجود است که با نام هرمهای فرن خوانده می شوند. ثانیاًدر بین اهرام فرن تا ماده ٔ محیطی کلیه ، دانه های ریزقرمز رنگی وجود دارند که آنها را دانه های مالپیقی خوانند. باید دانست که ماده ٔ محیطی بین اهرام مالپیقی نیز پایین می آید و موسوم است به ستونهای برتن . نسج کلیه اصولاً از لوله های ادراری تشکیل یافته ، هر لوله ٔ ادراری از یک دانه ٔ مالپیقی درست شده که دارای یک کپسول دو لایه است و این کپسول را کپسول بومن نامند. در داخل کپسول بومن عروق شعریه ٔ شریانی مثل کلاف نیز قرار دارند. بعد از کپسول بومن لوله ٔ پیچ خورده ای است که دنباله اش لوله ای شبیه به حرف U لاتینی است و به نام قوس هنله موسوم است . قسمت انتهایی قوس هنله به توسط قطعه ٔ خمیده یا واسطه به لوله های راستی منتهی می شود که به نام لوله ٔ بلینی موسوم است . همین لوله ها هستند که سوراخشان در رأس پاپی ها باز می شود. (فرهنگ فارسی معین ) :
یوحنا گوید که کلیه سرد است وخشک و غذاش بد بود و از همه ٔ جانوران کلیه ٔ بره بهتر است . (الابنیه ، عن حقایق الادویه چ دانشگاه ص 289). ورجوع به فیزیولوژی ، تألیف کاتوزیان ج 2 صص 6-29 شود.
هریک از دو عضو درونی بدن به شکل لوبیا که در پشت شکم و پایین دندهها قرار دارد و مواد زائد خون را بهصورت ادرار دفع میکند؛ قلوه؛ گرده.
۱. همه؛ همگی.
۲. [قدیمی] کامل؛ تام.
همگی، همه
تکیه ای: qolva
طاری: qolva
طامه ای: qolva
طرقی: qolva
کشه ای: qolva
نطنزی: qolva / koliya
۱نفری – هر نفر ۲یکان شمارش برای جانداران و به ویژه انسان ...