کلمه جو
صفحه اصلی

کلیه


مترادف کلیه : تمام، تمامی، جمع، همگی، همه | قلوه، گرده

برابر پارسی : گردن بند، گردن آویز، سینه ریز

فارسی به انگلیسی

kidney


round loaf


all, totality


totality, all, kidney, complement, ensemble, whole, round

all, complement, ensemble, whole, round


فارسی به عربی

خلیة , کل

عربی به فارسی

کاملا , بطور اکمل , تمام و کمال , جمعا , رويهم , تماما


مترادف و متضاد

قلوه، گرده


تمام، تمامی، جمع، همگی، همه


kidney (اسم)
کلیه، مزاج، نوع، خلق، گرده، قلوه

all (ضمير)
کلیه، جمیع

فرهنگ فارسی

هریک ازکلیتین، درعربی کلوه هم میگویند، درفارسی قلوه وگرده نیزمیگویند، گردن بند، قلاده
( صفت ) مونث کلی : امور کلیه .
مدرسه عالی که در آن علوم مختلف تعلیم دهند.

ارض کلئه زمین گیاه ناک

فرهنگ معین

(کُ یِ یا یَ ) [ ع . کلیة ] (اِ. ) قلوه ، هر یک از دو عضو لوبیایی شکل که عضو مترشح دستگاه ادراری را به وجود می آورند.
(کُ لّ یِّ ) [ ع . ] ۱ - (مص جع . ) کلیت . ۲ - (اِ. ) همه ، جمعاً.

(کُ یِ یا یَ) [ ع . کلیة ] (اِ.) قلوه ، هر یک از دو عضو لوبیایی شکل که عضو مترشح دستگاه ادراری را به وجود می آورند.


(کُ لّ یِّ) [ ع . ] 1 - (مص جع .) کلیت . 2 - (اِ.) همه ، جمعاً.


لغت نامه دهخدا

کلیه . [ ک ُ ی ِ ] (فرانسوی ، اِ) گردن بند. (احتراز از استعمال این کلمه ٔ بیگانه ٔ اولی است ). (فرهنگ فارسی معین ).


کلیه . [ ک ُل ْ لی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) کلیة. کلیت . کل بودن . تمامیت . (فرهنگ فارسی معین ). || به اصطلاح منطق ، بودن مفهومی به وجهی که منع نکند نفس ، تصور او از وقوع شرکت در وی چنانچه مفهوم انسان که حیوان ناطق است صادق می آید بر زید و بکر و خالد و غیره . (غیاث ) (آنندراج ). کلیت . ج ، کلیات . (فرهنگ فارسی معین ). مقابل جزئیه . ج ، کلیات . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) و رجوع به کلیت و کلیات شود. || (اِ) همگی و همه بودن . (آنندراج ) (غیاث ). همه . جمعاً. (فرهنگ فارسی معین ). مأخوذ از تازی همه و همگی و تمامی و جملگی .(ناظم الاطباء). کلیةالشی ٔ، همه ٔ آن . (از المنجد).


کلیه . [ ک ُل ْ لی ی َ / ی ِ ] (ص نسبی ) کلیة. مؤنث کلی . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کلیة و کلی شود.
- سالبه ٔ کلیه . رجوع به قضیه شود.
- قضیه ٔ کلیه . رجوع به قضیه و قضیه ٔ کلیه شود.
- موجبه ٔ کلیه . رجوع به قضیه شود.


کلیة. [ ک ُ ی َ ] (ع اِ) گرده . و کلوة مانند آن و کلیتان تثنیه ٔ آن و کُلیات مانند آن و کلیتان تثنیه ٔ آن و کُلیات و کلی ً [ ک ُ لَن ] جمع آن است . (از منتهی الارب ). کلیه . و رجوع به کلیه و کلوة و کلی [ ک ُ لَن ] شود. || پشیزه که بر توشه دان و جز آن دوزند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || دو تندی نزدیک قبضه ٔ کمان از دو طرف آن یا بستنگاه دوال از کمان یا سه شبر از قبضه ٔ آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || پر مرغ که بعد اباهر است . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
- کلیةالسحاب ؛ فرود وی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). فرود ابر. (ناظم الاطباء). الکلیة من السحاب ؛ پائین ابر. (از اقرب الموارد).
- کلیةالوادی ؛ کرانه ٔ وادی . (ناظم الاطباء). و رجوع به کلی [ ک ُ لا ] شود.


کلیة. [ ک ُل ْ لی ی َ ] (ع اِ) مدرسه ٔ عالی که در آن علوم مختلف تعلیم دهند. (از المنجد). و رجوع به اعلام المنجد شود.


کلیة. [ ک ُل ْ لی ی َ ] (ع ص نسبی ) مؤنث کلی . (ناظم الاطباء). و رجوع به کلیه و کلی شود.
- بالکلیة ؛ عموماً و بالجمله و کل و جزء. (ناظم الاطباء).


( کلئة ) کلئة. [ ک َ ل ِ ءَ ] ( ع ص ) ارض کلئة، زمین گیاه ناک. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

کلئة. [ ک َ ل ِ ءَ ] (ع ص ) ارض کلئة، زمین گیاه ناک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).


( کلیةً ) کلیةً. [ ک ُل ْ لی ی َ تَن ] ( ع ق ) عموماً و بالجمله و سراسر و تماماً. ( ناظم الاطباء ). جمعاً. همه همگی. ( فرهنگ فارسی معین ).
کلیه. [ ک ُل ْ ی َ / ی ِ ] ( ع اِ ) گرده. ( دهار ) ( منتهی الارب ). گرده که عضو درونی معروف است. ( آنندراج ). گرده و قلیه. ( ناظم الاطباء ). لغت عربی است به فارسی گرده و به هندی نیز همین نامند به اصفهانی قلوه و به ترکی بوکرک نامند. ( مخزن الادویه ). گرده. قلوه. کلوه. غلوه. ج ، کلی ً وکلیات. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). هر یک از دو عضو لوبیایی شکل که عضو مترشح دستگاه ادراری را بوجود می آورند و به نام قلوه و گرده نیز خوانده می شوند. در اصطلاح پزشکی ، دو عضو لوبیایی شکل که عبارت از دو غده مترشح ادراراند و در عمق شکم در طرفین ستون فقرات محاذی دوازدهمین مهره پشتی و اولین و دومین مهره های کمری و در زیر حجاب حاجز و عصب پرده صفاق شکم قرار گرفته اند. دنده دوازدهم قفسه سینه از عقب و وسط هر کلیه می گذرد. طول هر کلیه 12 سانتیمتر و عرض آن 6 سانتیمتر و وزن متوسط آن 150 گرم است. هر کلیه در عمق شکم به واسطه غلافی لیفی از چربی احاطه شده است. کلیه راست به واسطه فشار کبد کمی پایین تر از کلیه چپ است. هر کلیه به طور قائم قرار دارد و دارای یک سطح خلفی و یک سطح قدامی و یک کنار خارجی محدب و یک کنار داخلی است که مجاور عروق بزرگ می باشد. کنار داخلی کلیه چپ مجاور آئورت است. کنار داخلی کلیه راست مجاور ورید اجوف تحتانی است و به علاوه در وسط کنار داخلی ناف کلیه قرار دارد. شریان و ورید کلیوی و مجاری خارج کننده ادرار نیزدر این قسمت واقعاند. هر کلیه دارای قطب تحتانی و قطب فوقانی است در روی قطب فوقانی کپسول فوق کلیوی قرار دارد. این کسپول ترشح آدرنالین می کند که برای فشارخون لازم است سطح قدامی کلیه راست مجاور کبد و زاویه راست قولون و قسمت دوم روده اثناعشر است. سطح قدامی کلیه چپ مجاور لوزالمعده و زاویه چپ قولون و معده و طحال می باشد. اگر مقطع قایمی از کلیه تهیه کنیم ، مشاهده می شود که کلیه از دو قسمت ساخته شده : یکی مرکزی و دیگری ماده محیطی ، و اگر از ناف کلیه به درون کلیه برویم ابتدا شکاف عمیقی به نام سینوس کلیوی مشاهده می شود که عروق و اعصاب در این قسمت واقعاند. ماده مرکزی کلیه از هرمهایی تشکیل شده موسوم به اهرام مالپیقی . عده این اهرام در هر کلیه بین 8 تا 12 عدد است و قاعده اهرام به طرف محیط کلیه و رأس به طرف سینوس کلیوی است که برجسته است و این برجستگی ها را پاپی می گویند. در سرهر پاپی عده زیادی سوراخ مشاهده می شود که ادرار ازآن سوراخها تراوش می کند. ماده محیطی اولاً تشکیل شده از عده ای اهرام کوچک که از طرف قاعده بر روی اهرام مالپیقی قرار دارند به طوری که برای هر هرم مالپیقی 400 عدد از اهرام کوچک موجود است که با نام هرمهای فرن خوانده می شوند. ثانیاًدر بین اهرام فرن تا ماده محیطی کلیه ، دانه های ریزقرمز رنگی وجود دارند که آنها را دانه های مالپیقی خوانند. باید دانست که ماده محیطی بین اهرام مالپیقی نیز پایین می آید و موسوم است به ستونهای برتن . نسج کلیه اصولاً از لوله های ادراری تشکیل یافته ، هر لوله ادراری از یک دانه مالپیقی درست شده که دارای یک کپسول دو لایه است و این کپسول را کپسول بومن نامند. در داخل کپسول بومن عروق شعریه شریانی مثل کلاف نیز قرار دارند. بعد از کپسول بومن لوله پیچ خورده ای است که دنباله اش لوله ای شبیه به حرف U لاتینی است و به نام قوس هنله موسوم است. قسمت انتهایی قوس هنله به توسط قطعه خمیده یا واسطه به لوله های راستی منتهی می شود که به نام لوله بلینی موسوم است. همین لوله ها هستند که سوراخشان در رأس پاپی ها باز می شود. ( فرهنگ فارسی معین ) :

کلیه . [ ک ُل ْ ی َ / ی ِ ] (ع اِ) گرده . (دهار) (منتهی الارب ). گرده که عضو درونی معروف است . (آنندراج ). گرده و قلیه . (ناظم الاطباء). لغت عربی است به فارسی گرده و به هندی نیز همین نامند به اصفهانی قلوه و به ترکی بوکرک نامند. (مخزن الادویه ). گرده . قلوه . کلوه . غلوه . ج ، کلی ً وکلیات . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). هر یک از دو عضو لوبیایی شکل که عضو مترشح دستگاه ادراری را بوجود می آورند و به نام قلوه و گرده نیز خوانده می شوند. در اصطلاح پزشکی ، دو عضو لوبیایی شکل که عبارت از دو غده ٔ مترشح ادراراند و در عمق شکم در طرفین ستون فقرات محاذی دوازدهمین مهره ٔ پشتی و اولین و دومین مهره های کمری و در زیر حجاب حاجز و عصب پرده ٔ صفاق شکم قرار گرفته اند. دنده ٔ دوازدهم قفسه ٔ سینه از عقب و وسط هر کلیه می گذرد. طول هر کلیه 12 سانتیمتر و عرض آن 6 سانتیمتر و وزن متوسط آن 150 گرم است . هر کلیه در عمق شکم به واسطه ٔ غلافی لیفی از چربی احاطه شده است . کلیه ٔ راست به واسطه ٔ فشار کبد کمی پایین تر از کلیه ٔ چپ است . هر کلیه به طور قائم قرار دارد و دارای یک سطح خلفی و یک سطح قدامی و یک کنار خارجی محدب و یک کنار داخلی است که مجاور عروق بزرگ می باشد. کنار داخلی کلیه ٔ چپ مجاور آئورت است . کنار داخلی کلیه ٔ راست مجاور ورید اجوف تحتانی است و به علاوه در وسط کنار داخلی ناف کلیه قرار دارد. شریان و ورید کلیوی و مجاری خارج کننده ٔ ادرار نیزدر این قسمت واقعاند. هر کلیه دارای قطب تحتانی و قطب فوقانی است در روی قطب فوقانی کپسول فوق کلیوی قرار دارد. این کسپول ترشح آدرنالین می کند که برای فشارخون لازم است سطح قدامی کلیه ٔ راست مجاور کبد و زاویه ٔ راست قولون و قسمت دوم روده ٔ اثناعشر است . سطح قدامی کلیه ٔ چپ مجاور لوزالمعده و زاویه ٔ چپ قولون و معده و طحال می باشد. اگر مقطع قایمی از کلیه تهیه کنیم ، مشاهده می شود که کلیه از دو قسمت ساخته شده : یکی مرکزی و دیگری ماده ٔ محیطی ، و اگر از ناف کلیه به درون کلیه برویم ابتدا شکاف عمیقی به نام سینوس کلیوی مشاهده می شود که عروق و اعصاب در این قسمت واقعاند. ماده ٔ مرکزی کلیه از هرمهایی تشکیل شده موسوم به اهرام مالپیقی . عده ٔ این اهرام در هر کلیه بین 8 تا 12 عدد است و قاعده ٔ اهرام به طرف محیط کلیه و رأس به طرف سینوس کلیوی است که برجسته است و این برجستگی ها را پاپی می گویند. در سرهر پاپی عده ٔ زیادی سوراخ مشاهده می شود که ادرار ازآن سوراخها تراوش می کند. ماده ٔ محیطی اولاً تشکیل شده از عده ای اهرام کوچک که از طرف قاعده بر روی اهرام مالپیقی قرار دارند به طوری که برای هر هرم مالپیقی 400 عدد از اهرام کوچک موجود است که با نام هرمهای فرن خوانده می شوند. ثانیاًدر بین اهرام فرن تا ماده ٔ محیطی کلیه ، دانه های ریزقرمز رنگی وجود دارند که آنها را دانه های مالپیقی خوانند. باید دانست که ماده ٔ محیطی بین اهرام مالپیقی نیز پایین می آید و موسوم است به ستونهای برتن . نسج کلیه اصولاً از لوله های ادراری تشکیل یافته ، هر لوله ٔ ادراری از یک دانه ٔ مالپیقی درست شده که دارای یک کپسول دو لایه است و این کپسول را کپسول بومن نامند. در داخل کپسول بومن عروق شعریه ٔ شریانی مثل کلاف نیز قرار دارند. بعد از کپسول بومن لوله ٔ پیچ خورده ای است که دنباله اش لوله ای شبیه به حرف U لاتینی است و به نام قوس هنله موسوم است . قسمت انتهایی قوس هنله به توسط قطعه ٔ خمیده یا واسطه به لوله های راستی منتهی می شود که به نام لوله ٔ بلینی موسوم است . همین لوله ها هستند که سوراخشان در رأس پاپی ها باز می شود. (فرهنگ فارسی معین ) :
یوحنا گوید که کلیه سرد است وخشک و غذاش بد بود و از همه ٔ جانوران کلیه ٔ بره بهتر است . (الابنیه ، عن حقایق الادویه چ دانشگاه ص 289). ورجوع به فیزیولوژی ، تألیف کاتوزیان ج 2 صص 6-29 شود.


فرهنگ عمید

۱. همه، همگی.
۲. [قدیمی] کامل، تام.
هریک از دو عضو درونی بدن به شکل لوبیا که در پشت شکم و پایین دنده ها قرار دارد و مواد زائد خون را به صورت ادرار دفع می کند، قلوه، گرده.

هریک از دو عضو درونی بدن به شکل لوبیا که در پشت شکم و پایین دنده‌ها قرار دارد و مواد زائد خون را به‌صورت ادرار دفع می‌کند؛ قلوه؛ گرده.


۱. همه؛ همگی.
۲. [قدیمی] کامل؛ تام.


دانشنامه عمومی

کلیه
برون بخش کلیه
درون بخش کلیه
نفرون
پوشینه کلیوی
کُلیه یا قُلوه (به فارسی سره: گُرده)* یکی از اندام های درونی بدن انسان و برخی دیگر از جانداران است. کار کلیه تصفیه خون از مواد زائد و دفع متابولیت های بدن می باشد جالب است بدانید انسان می تواند با ۲۰٪ کلیه هایش زندگی نسبتاً سالمی داشته باشد.
کلیه یک نام عربی است که به زبان فارسی و هندی وارد شده است.
کلیه ها یک جفت عضو لوبیایی شکل و قهوه ای رنگ می باشند که در طرفین ستون فقرات و در موازات اصلی مهره ۱ تا ۳ کمری قرار دارند. کلیه راست کمی پایین تر از کلیه چپ واقع است؛ به دلیل موقعیت و شکل کبد در بالای کلیه راست.کلیه ها در انسان بر روی جدار خلفی شکم و بیرون از حفره صفاق قرار دارند. وزن هر کلیه در بالغین ۱۵۰ گرم می باشد و اندازه آن تقریباً با مشت بسته برابر است. میانه کلیه دارای فرورفتگی به نام ناف است که شریان و ورید کلیوی، اعصاب، عروق لنفاتیک و حالب از آن می گذرند. حالب ادرار نهایی را به مثانه می برد تا ذخیره شده و سپس دفع گردد. کلیه از کپسولی پوشیده شده است تا از آن، محافظت شود.

دانشنامه آزاد فارسی

کُلْیِه (kidney)
کُلْیِه
در مهره داران، هر یک از جفت اندام های مسئول تنظیم مایعات بدن، دفع مواد زاید، حفظ ترکیب یونی خون، و تنظیم غلظت برخی از مواد شیمیایی خون. کلیه ها در دیواره عقبی شکم قرار دارند و هر کدام دارای تعداد بسیاری لوله های طویل اند. (← نفرون) بخش های خارجی تصفیۀ ترکیبات مایع خون، و بخش های داخلی بازجذب انتخابی نمک های ضروری را به عهده دارند. ترکیبات دفعی در مایع باقی مانده (ادرار) از طریق میزنای به مثانه وارد می شود. عملکرد کلیه به چند مرحله تقسیم می شود: تصفیۀ خون، بازجذب همۀ قندها، بازجذب یون های محلول لازم برای بدن، بازجذب آب به میزان لازم، و دفع اوره، آب، و یون های اضافی به صورت ادرار. عملکرد کلیه حیاتی و عدم کارآیی آن خطرناک است. هرچند، اگر یک کلیه از کار بیفتد، کلیه دیگر بزرگ می شود و عمل آن را نیز به عهده می گیرد. بیمار دارای دو کلیۀ نارس به کمک ماشین کلیه یا دستگاه دیالیز یا پیوند کلیه زندگی نسبتاً طبیعی خواهد داشت. بیماری های دیگر کلیه با تشکیل سنگ کلیه همراه اند. این سنگ های سخت در نتیجۀ افزایش سطح کلسیم خون یا اسید اوریک بالا ایجاد می شوند و سبب درد شدید به هنگام عبور از میزنای، و نیز موجب خون ریزی در بافت های مجاری ادراری می شوند.
نقش کلیه در تصفیۀ خون. تصفیۀ خون به منظور زدودن مواد شیمیایی ناخواسته ضروری است. هر مادۀ شیمیایی که از کلیه عبور می کند، براثر عمل تصفیه از خون خارج می شود و چنانچه به منظور برگشت آن به بدن بازجذب صورت نگیرد، با ادرار دفع می شود. سم ها، مواد شیمیایی غیرطبیعی، و مواد آلوده کننده از این طریق دفع می شوند. بسیاری از مواد آن قدر کوچک اند که از صافی کلیه می گذرند. برای جلوگیری از دفع مواد شیمیایی مهم، نظیر گلوکز و نمک های معدنی، این مواد در کلیه بازجذب می شوند. این فرآیند ممکن است برخلاف شیب غلظتی باشد، بنابراین انرژی حاصل از تنفس به کار گرفته می شود. این فرآیند به انتقال فعال معروف است.
تنظیم میزان آب. اگر میزان آب در خون زیاد باشد، کلیه ها ادرار رقیق، و در صورتی که میزان آب در خون کم باشد، ادرار غلیظ تولید می کنند. این فرآیند را هورمون ضد ادراری تنظیم می کند. اگر میزان آب خون بسیار پایین باشد، هیپوفیز این هورمون را در خون آزاد می کند. این عمل سبب افزایش بازجذب آب در کلیه ها شده و ادرار غلیظ می شود. اگر میزان آب در خون خیلی زیاد باشد، هورمون ضدادراری کمتری در خون آزاد می شود، آب کمتری در کلیه ها بازجذب شده، و ادرار رقیق می شود.
تنظیم سطوح پروتئین. اگر پروتئین بیش از میزان لازم باشد، اضافۀ آن برای فراهم کردن پروتئین های گوناگون و لازم برای بدن در کبد شکسته می شود. یکی از محصولات تجزیۀ پروتئین اوره است که باید از بدن دفع شود. کلیه ها اوره را بازجذب نمی کنند، بنابراین اوره با ادرار دفع می شود. ادرار تولید شده در کلیه ها به صورت موقت در مثانه ذخیره می شود.
دیالیز. در ماشین دیالیز، خون فرد از بین غشاهایی نسبتاً تراوا عبور می کند و اوره از خون به مایع دیالیز منتقل می شود. درمان با دیالیز غلظت مواد محلول در خون را به سطوح طبیعی آن ها برمی گرداند. این عمل باید با فواصل منظم صورت گیرد. طی دیالیز، مواد مفید خون، نظیر گلوکز و یون های معدنی، نباید ازدست بروند. به همین منظور، غلظت این مواد در مایع دیالیز مانند غلظت آن ها در خون است. این امر تضمین می کند که فقط مواد دفعی و یون های اضافی و آب در مایع دیالیز منتشر می شوند (← انتشار).
پیوند کلیه. پیوند کلیه امکان جایگزین کردن کلیۀ بیمار با کلیۀ سالم فرد اهداکننده را فراهم می کند. با این همه، ممکن است بدن بیمار کلیۀ اهدایی را دفع کند. برای جلوگیری از دفع کلیه، از کلیه ای اهدایی با نوع بافتی مشابه بافت بیمار استفاده می کنند، با اشعه درمانیِ مغز استخوان بیمار تولید گویچه های سفید را متوقف می کنند، گیرندۀ کلیه مدت ها پس از پیوند در شرایط استریل نگهداری می شود، و داروهایی دریافت می کند که خطر دفع کلیه را کاهش می دهند. هر یک از این دو روش جانشین که در درمان نارسایی کلیه به کار می روند، معایب و مزایایی دارند. دیالیز طولانی و خسته کننده است و از آن جا که با فواصل معیّنی صورت می گیرد، ممکن است محدودیت هایی برای بیمار ایجاد کند. برای پیوند کلیه لازم است کلیه اهدایی مناسب باشد، با این همه هیچ گونه یقینی حاصل نمی شود و پس از پیوند نیز، بیمار مجبور است تا آخر عمر دارو مصرف کند. هرچند این داروها مانع دفع کلیه می شوند، احتمال بیماری را نیز افزایش می دهند.

فرهنگ فارسی ساره

همگی، همه


گویش اصفهانی

تکیه ای: qolva
طاری: qolva
طامه ای: qolva
طرقی: qolva
کشه ای: qolva
نطنزی: qolva / koliya


گویش مازنی

/kalleye/ نفری – هر نفر - یکان شمارش برای جانداران و به ویژه انسان

۱نفری – هر نفر ۲یکان شمارش برای جانداران و به ویژه انسان ...


واژه نامه بختیاریکا

گُردالِه

پیشنهاد کاربران

کلیه . [ ک ُلی ی َ / ی ِ ] ( ع اِ ) گرده . ( دهار ) ( منتهی الارب ) . گرده که عضو درونی معروف است . ( آنندراج ) . گرده و قلیه . ( ناظم الاطباء ) . لغت عربی است به فارسی گرده و به هندی نیز همین نامند به اصفهانی قلوه و به ترکی بوکرک ۞ نامند. ( مخزن الادویه ) . گرده . قلوه . کلوه . غلوه . ج ، کلی ً وکلیات . ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) . هر یک از دو عضو لوبیایی شکل ۞ که عضو مترشح دستگاه ادراری را بوجود می آورند و به نام قلوه و گرده نیز خوانده می شوند. در اصطلاح پزشکی ، دو عضو لوبیایی شکل که عبارت از دو غده ٔ مترشح ادراراند و در عمق شکم در طرفین ستون فقرات محاذی دوازدهمین مهره ٔ پشتی و اولین و دومین مهره های کمری و در زیر حجاب حاجز و عصب پرده ٔ صفاق شکم قرار گرفته اند. دنده ٔ دوازدهم قفسه ٔ سینه از عقب و وسط هر کلیه می گذرد. طول هر کلیه 12 سانتیمتر و عرض آن 6 سانتیمتر و وزن متوسط آن 150 گرم است . هر کلیه در عمق شکم به واسطه ٔ غلافی لیفی از چربی احاطه شده است . کلیه ٔ راست به واسطه ٔ فشار کبد کمی پایین تر از کلیه ٔ چپ است . هر کلیه به طور قائم قرار دارد و دارای یک سطح خلفی و یک سطح قدامی و یک کنار خارجی محدب و یک کنار داخلی است که مجاور عروق بزرگ می باشد. کنار داخلی کلیه ٔ چپ مجاور آئورت است . کنار داخلی کلیه ٔ راست مجاور ورید اجوف تحتانی است و به علاوه در وسط کنار داخلی ناف کلیه قرار دارد. شریان و ورید کلیوی و مجاری خارج کننده ٔ ادرار نیزدر این قسمت واقعاند. هر کلیه دارای قطب تحتانی و قطب فوقانی است در روی قطب فوقانی کپسول فوق کلیوی قرار دارد. این کسپول ترشح آدرنالین می کند که برای فشارخون لازم است سطح قدامی کلیه ٔ راست مجاور کبد و زاویه ٔ راست قولون و قسمت دوم روده ٔ اثناعشر است . سطح قدامی کلیه ٔ چپ مجاور لوزالمعده و زاویه ٔ چپ قولون و معده و طحال می باشد. اگر مقطع قایمی از کلیه تهیه کنیم ، مشاهده می شود که کلیه از دو قسمت ساخته شده : یکی مرکزی و دیگری ماده ٔ محیطی ، و اگر از ناف کلیه به درون کلیه برویم ابتدا شکاف عمیقی به نام سینوس کلیوی ۞ مشاهده می شود که عروق و اعصاب در این قسمت واقعاند. ماده ٔ مرکزی کلیه از هرمهایی تشکیل شده موسوم به اهرام مالپیقی ۞ . عده ٔ این اهرام در هر کلیه بین 8 تا 12 عدد است و قاعده ٔ اهرام به طرف محیط کلیه و رأس به طرف سینوس کلیوی است که برجسته است و این برجستگی ها را پاپی ۞ می گویند. در سرهر پاپی عده ٔ زیادی سوراخ مشاهده می شود که ادرار ازآن سوراخها تراوش می کند. ماده ٔ محیطی اولاً تشکیل شده از عده ای اهرام کوچک که از طرف قاعده بر روی اهرام مالپیقی قرار دارند به طوری که برای هر هرم مالپیقی 400 عدد از اهرام کوچک موجود است که با نام هرمهای فرن ۞ خوانده می شوند. ثانیاًدر بین اهرام فرن تا ماده ٔ محیطی کلیه ، دانه های ریزقرمز رنگی وجود دارند که آنها را دانه های مالپیقی ۞ خوانند. باید دانست که ماده ٔ محیطی بین اهرام مالپیقی نیز پایین می آید و موسوم است به ستونهای برتن ۞ . نسج کلیه اصولاً از لوله های ادراری تشکیل یافته ، هر لوله ٔ ادراری از یک دانه ٔ مالپیقی درست شده که دارای یک کپسول دو لایه است و این کپسول را کپسول بومن ۞ نامند. در داخل کپسول بومن عروق شعریه ٔ شریانی مثل کلاف نیز قرار دارند. بعد از کپسول بومن لوله ٔ پیچ خورده ای است که دنباله اش لوله ای شبیه به حرف U لاتینی است و به نام قوس هنله موسوم است . قسمت انتهایی قوس هنله به توسط قطعه ٔ خمیده یا واسطه به لوله های راستی منتهی می شود که به نام لوله ٔ بلینی موسوم است . همین لوله ها هستند که سوراخشان در رأس پاپی ها باز می شود. ( فرهنگ فارسی معین ) :
یوحنا گوید که کلیه سرد است وخشک و غذاش بد بود و از همه ٔ جانوران کلیه ٔ بره بهتر است . ( الابنیه ، عن حقایق الادویه چ دانشگاه ص 289 ) . ورجوع به فیزیولوژی ، تألیف کاتوزیان ج 2 صص 6 - 29 شود.

بخش مهم آناتومی کلینیکی شکم ما

تمام، تمامی، جمع، همگی، همه | قلوه، گرده


کلمات دیگر: