کلمه جو
صفحه اصلی

مربا


برابر پارسی : پرورده، پرهیخته، میوه شکرین

فارسی به انگلیسی

jam


conserve, jam, preserve

فارسی به عربی

مربی

مترادف و متضاد

confection (اسم)
ترکیب، شیرینی، معجون، مربا

jam (اسم)
فشردگی، مربا، وضع بغرنج

preserve (اسم)
مربا، شکارگاه، قرق شکارگاه، کنسرو میوه

فرهنگ فارسی

( اسم ) میوه یاماکولی که در شیر. شکر یا عسل پخته شده باشد و آن اقسام بسیار دارد جمع : مربیات ( کم ) مرباجات ( غلط مشهور ) . توضیح بمعنی فوق رسم الخط مربا د رفارسی عمومیت یافته و برای معنی اسم مفعولی صورت مربی بکار برده میشود .یا مربای آلو . ۱ - مربایی که از آلو تهیهکنند . ۲ - ساکت و مظلوم .
جای دیده بان

فرهنگ معین

(مُ رَ بّ ) [ ع . ] ۱ - (اِمف . ) تربیت شده . ۲ - (اِ. ) نوعی خوردنی شیرین که از انواع میوه ها یا پوست مرکبات با شکر تهیه می شود.

لغت نامه دهخدا

مربا. [ م ُ رَب ْ با ] ( ع ص ، اِ ) هرچیز که در شیره شکر آن را تربیت کرده پرورش دهند.مازیانه. مازیاره. مازیاری. ربید. رچال. ( ناظم الاطباء ). میوه تر یا خشک یا پوست یا گل میوه که در شیره ٔشکر پخته باشد، از قبیل مربای به ، مربای سیب ، مربای بهارنارنج ، مربای کدو، مربای توت فرنگی ، مربای پوست پسته ، مربای آلبالو، مربای زرشک ، مربای شقاقل ، مربای آلو، مربای خلال نارنج ، مربای پوست پرتقال ، مربای بالنگ ، و غیره :
پیچمش تخفیفه بر سر از مربای کدو
دوزمش تعویذ از سنبوسه بر ترک کلاه.
بسحاق اطعمه.
لوحش اﷲ ز مربای ترنج و به و سیب
زنجبیل عدنی رخ کندت چون گلنار.
بسحاق اطعمه.
|| پرورده : زنجبیل مربا؛ زنجبیل پرورده ، آمله مربا؛ آمله پرورده. ( یادداشت مؤلف ). آنچه در عسل یا شیره انگور پرورده باشند.
- مربای آلو ؛ کنایه از مردم بی دست و پا ووارفته و بی سر و صداست. گویند: مثل مربای آلو نشسته بود؛ یعنی ساکت و صامت نشسته بود بی حرکتی و سخنی.
|| تربیت شده.تربیت یافته. ( ناظم الاطباء ). رجوع به مُرَبّی ̍ شود.

فرهنگ عمید

۱. میوه ای که در شیرۀ شکر پخته شده باشد.
۲. (صفت ) [قدیمی] پرورش یافته، پرورده.

دانشنامه عمومی

مربا یا لیچار از پختن میوه با شکر به دست می آید. این محصول معمولاً در ظرف دربسته نگهداری می شود و برای مدت زمان طولانی سالم باقی می ماند. از پکتین طبیعی یا مصنوعی و عسل هم می توان به عنوان افزودنی استفاده کرد.
ژله بدون گوشت میوه و کاملاً صاف شده است.
کمپوت از اجزای درشت میوه درست می شود.
مارمالاد از میوه و پوست له شده درست می شود.
واژه عربی «مربا» اسم مفعول از مصدر تربیت به معنی پرورش است؛ و برابر فارسی مربا می شود: پرورده.
مربا دارای انواع زیر است:
از بیشتر میوهها و برخی صیفی جات می توان مربا درست کرد؛ مانند به، سیب، بهارنارنج، توت فرنگی، آلبالو، زرشک، آلو، بالنگ، کدو، هویج، شقاقل، خلال نارنج، پوست پسته، پوست پرتقال و…

دانشنامه آزاد فارسی

مُربّا
(در لغت به معنای تربیت شده و پرورده) از اقلام مخصوص صبحانه، نام عام شماری از میوه های پختۀ با آب شکر مخلوط شده که سرد شدۀ آن را با نان صرف می کنند. انواع میوه را پس از شستن و خرد یا رنده یا له کردن، با آب مخلوط کرده بر دیگ نهاده روی آتش ملایم قوام می آورند. مربّا انواع فراوان دارد و بسته به شیرینی و میخوشی و ترشی هر میوه، درصد افزودن شکر به هریک متفاوت است. از انگُمِ آن دسته از میوه ها که به هنگام پخت لعاب فراوان پس می دهند، ژله به دست می آورند. از لعاب سفت میوۀ به، نوعی ژلۀ سفت تهیّه می شود که «مجسمّه» نام دارد و از آن برای جبران لعاب مربّاهای میوه های کم لعاب بهره می برند.

جدول کلمات

مازیانه

پیشنهاد کاربران

مربا تازی شده " انبگ " پارسی است.

تکه های میوه ای که در شکر جوشیده و پخته شده است.

یا گل


Marmalade
این معنی مربا هست


jam
معنی یه مربا است


پارسی مربا انبه است و نه پرورده که گرته برداری شده از مرباست - پارسیان بنا بر انچه در صیدنه بیرونی امده میوه های هندوستانی و خراسانی را انبه می کردند و به گونه انبه و افشره به عراق می بردند و انبه از انبار است
میوه انبه را نیز ا زان انبه گفتند که انباشته و انبوه بود انبه انبگ و انبج هرسه پارسی ست هر پرورده ( مربا ) اندخته و انبشته ( انباش - انبار ) را انبه و مانگه ( منگه و منجه - منده - و مندنه عنبر منده نام مادر کورش ست ) گویند و پرشانده اینها افشرج ( افشرده - افشرگ ) گویند - منده منجه مانند ترفند و ترفنج


پرورده ( مربا )
پرورنده ( مربی )
پرورش ( تربیت )
پروردگار ( رب )


کلمات دیگر: