کلمه جو
صفحه اصلی

کمال جویی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] همه انسان ها به طور فطری طالب کمال هستند. هدف خداوند از آفرینش انسان این بوده که به اراده خود مسیر تکامل را بپیماید؛ از همین رو چنین گرایشی را در فطرت او قرار داده است. علم، قدرت، سعادت برخی از مصادیق کمال هستند.
سخن در باب تزکیه نفس بود و آیات ابتدای سوره شمس را مطلع سخن قرار دادیم. گفتیم از این آیات شریفه استفاده می شود که نفس انسان، هم استعداد ترقّی و تکامل، و هم استعداد سقوط و تنزل دارد. اگر آن را «تزکیه» کردیم، رشد می کند و بارور می شود، و اگر آن را «تدسیه» کردیم، رو به ضعف و سستی رفته فاسد می گردد. در این میان، همه انسان ها به طور فطری طالب کمال هستند. هیچ انسانی نیست که نقص وجودی را خوش داشته باشد. هر انسانی به طور غریزی و فطری به دنبال آن است که روز به روز کامل تر شود. حتی یک نفر نیز پیدا نمی شود که تمایل قلبی اش این باشد که تکاملش متوقف گردد و یا هر روز از روز پیش وضعش بدتر شود! اگر انسان بداند که امکان نیل به مرتبه ای از کمال برای او وجود دارد، آرزو می کند که به آن مرتبه نایل شود. این علاقه و میل فطری به کمال، موهبتی است که خدای متعال در وجود انسان قرار داده و یکی از نعمت های بزرگ الهی است. تصور کنید اگر چنین گرایشی در نهاد انسان نبود، همیشه خمود و بی حال گوشه ای نشسته بودیم و چندان حرکتی نمی کردیم. این، گرایش به کمال است که موتور محرک ما برای سعی و تلاش بیشتر است. هدف خداوند از آفرینش انسان این بوده که به اراده خود مسیر تکامل را بپیماید؛ از همین رو چنین گرایشی را در فطرت او قرار داده است.البته در مقام عمل، انسان گاه در تشخیص این که مصداق کمال چیست اشتباه می کند. بدیهی است که هیچ انسانی، نیرو، پول، امکانات و استعدادهای خود را به کار نمی گیرد تا به دست خود، خویشتن را به چاه بیندازد و در جهت نقص بیشتر حرکت کند؛ به عکس، همه تلاش های هر انسانی برای پیشرفت کردن، بهتر شدن و تکامل است. چیزی که هست این است که احیاناًً در تعیین مصداق و تشخیص راه از چاه دچار اشتباه می شود. برای مصون ماندن از چنین اشتباهی خداوند به انسان عقل داده است؛ البته عقل تا حدودی در این زمینه روشن گر است، اما بی مدد وحی قطعاً راه به جایی نمی برد. از همین رو خدای متعال انبیا را فرستاد تا راه صحیح زندگی را به مردم نشان دهند. آنان به منظور ایجاد انگیزه در مردم برای پیمودن راه و دوری از چاه، از دو ابزار «تبشیر» و «انذار» استفاده می کنند: «فَبَعَثَ اللهُ النَّبیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرینَ؛
بقره/سوره۲، آیه۲۱۳.
برخی از مصادیق کمال، کاملاً روشن و واضحند و هیچ انسانی در کمال بودن آنها تردید ندارد؛ «علم» از جمله این موارد است همه می دانند و هیچ کس تردیدی ندارد که «علم» خوب است و کمال، و «جهل» بد است و نقص. به همین دلیل هم همه انسان ها فطرتاً دوست دار و خواهان علم هستند و به دنبال آنند که هر روز بیشتر بدانند و حقایق بیشتری بر آنان مکشوف گردد. هیچ انسانی طالب «نادانی» نیست، بلکه به عکس، تا بتواند از آن گریزان است.«قدرت» نیز مانند «علم» است. برای هر انسانی روشن است که «قدرت» یک کمال است و «ضعف» و «عجز» نقص محسوب می شود. هیچ کس دوست ندارد عاجز و ناتوان باشد و کاری از دستش نیاید. همه انسان ها فطرتاً طالب «توانایی» و «قدرت» اند. قطعی ترین و یقینی ترین صفات کمالیه خداوند نیز «علم» و «قدرت» است.از دیگر چیزهایی که انسان به طور فطری طالب آن است «سعادت» است. همه انسان ها بالفطره طالب خوشی هستند. هیچ کس نیست که ناخوشی و بدبختی را دوست بدارد. هیچ کس مایل نیست به درد و رنج و گرفتاری مبتلا باشد. آنچه انسان فطرتاً در پی آن است، خوشی، لذت، آسایش، آرامش، راحتی و در یک کلمه «سعادت» است.بنابراین خدای متعال از یک طرف اصلِ میل به «کمال» را در انسان قرار داده و از طرف دیگر نیز میل به «مصادیق کمال» را نیز در او به ودیعت نهاده است.
کمال نهایی انسان
اما آن کمال اصلی و نهایی انسان چیست؟ چه وقت می توان گفت، وجود انسان حقیقتاً کامل شده است؟ همان گونه که در جلسه قبل نیز اشاره کردیم، آنچه از تعالیم انبیا بر می آید این است که تکامل انسان در «قرب به خدا» است. این مفهومی است که همه انبیا آن را به پیروان خود تعلیم داده اند و می توان آن را امری فطری دانست. در جلسه قبل اشاره کردیم که حتی مشرکان و بت پرستان در پی قرب به خدا بودند: «ما نَعْبُدُهُم الّا لِیقَرِّبونا اِلَی اللهِ زُلْفی؛
زمر/سوره۳۹، آیه۳.
...


کلمات دیگر: