از مصادیق فطرت هستند.
فطرت از ریشه «فطر» در لغت به معنای شکافتن، اختراع بدون الگو و نمونه قبلی، و صفات و ویژگیهای مادرزاد آمده است. از آنجا که آفرینش و خلقت نیز نوعی شکافتن عدم و پدید آمدن است، «فطرت» در معنای آفرینش و خلقت نیز به کار می رود.
تعاریف اصطلاحی مختلفی برای «فطرت» بیان شده است. مصباح یزدی آن را نوعی هدایت تکوینی و خدادادی در وجود انسان می داند، هدایتی در حوزه شناخت و هدایتی در حوزه احساس. جوادی آملی فطرت را عامل جدا شدن انسان از حیوان (فصل اخیر) می داند که همان عقل و میل او در رسیدن به کمال مطلق است.
wikishia: پیامبران الهی چیزی را عرضه داشته اند که بشر طبق سرشت خود در جستجوی آن است.
بنابراین فطریات انسان خدادادی، فراحیوانی، قابل تجربه درونی، همگانی و از بدیهی ترین بدیهیات است. البته فطریات انسان به فطرت خداجوئی و خداشناسی منحصر نمی شود ولی مقاله حاضر تنها به خداشناسی و خداجوئی فطری پرداخته است.
الف -
آیه فطرت (سوره روم/30) «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ»؛ پس روی خویش را به سوی دین
یکتاپرستی فرا دار در حالی که از همه کیش ها روی برتافته و حق گرای باشی به همان فطرتی که خدا مردم را بر آن آفریده است. آفرینش خدای - فطرت توحید - را دگرگونی نیست. این است دین راست و استوار ولی بیشتر مردم نمی دانند.
در این آیه فطرت خداجوی بشر و بعضی از ویژگی های آن بیان شده است. طبق این آیه، یکتاپرستی و خداجوئی جزء آفرینش انسان ها است و طبیعت انسان اقتضا می کند تا در برابر مبداء غیبی که ایجاد، بقا و
سعادت او را به دست دارد،
خضوع کند و شئون زندگیش را با قوانین واقعی جاری در عالم هستی، هماهنگ نماید. دین فطری که مورد تاکید قرآن و سایر کتب آسمانی است، همان خضوع و همین هماهنگی است.
همچنین طبق این آیه، همراهی و ملازمت انسان با آفرینش و خلقت خود، - همان آفرینشی که
خداوند همه انسان ها را بر آن نوع آفریده است - با توجه کامل به دین مساوی و برابر است. دینی که خداوند توجه به آن را از ما می خواهد، تشریع مبتنی بر تکوین است.
ب - آیه میثاق (سوره اعراف/172-173): «وَإِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِن بَنِی آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَی أَنفُسِهِمْ أَلَسْتَ بِرَبِّکُمْ قَالُواْ بَلَی شَهِدْنَا أَن تَقُولُواْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِینَ × أَوْ تَقُولُواْ إِنَّمَا أَشْرَکَ آبَاؤُنَا مِن قَبْلُ وَکُنَّا ذُرِّیَّةً مِّن بَعْدِهِمْ أَفَتُهْلِکُنَا بِمَا فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ»؛ و (یاد کن) آنگاه که
پروردگار تو از فرزندان آدم، از پشت های ایشان فرزندانشان را گرفت و آنان را بر خودشان گواه کرد؛ (گفت:) آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: چرا، گواه شدیم؛ (و این گواهی را گرفتیم) تا روز
رستاخیز نگویید که ما از آن بی خبر بودیم یا نگویید که پدران ما از پیش
شرک آوردند و ما فرزندانی از پس آنان بودیم، آیا ما را به سزای آنچه کجروان و تبه کاران - کافران - کردند، هلاک می کنی؟!