کلمه جو
صفحه اصلی

صائب تبریزی

لغت نامه دهخدا

صایب تبریزی. [ ی ِ ب ِ ت َ ] ( اِخ ) رجوع به صائب تبریزی... شود.

دانشنامه عمومی

میرزا محمّدعلی صائب تبریزی (زادهٔ ۱۰۰۰ هجری/۱۵۹۲ میلادی در تبریز درگذشتهٔ ۷–۱۰۸۶ هجری/۱۶۷۶ میلادی در اصفهان) بزرگ ترین غزل سرای سده یازدهم هجری و نامدارترین شاعر زمان صفویه است. .
یک نمونه دیگر
میرزا محمّدعلی صائب تبریزی در سال ۱۰۰۰ هجری در تبریز زاده شد. پدر او تاجری معتبر بود. عمویش، شمس الدین تبریزی معروف به شیرین قلم، از خوشنویسان برجستهٔ روزگار خود به شمار می رفت و به احتمال بسیار صائب که خط خوشی داشت، نزد وی خوشنویسی آموخته بود. خانوادهٔ صائب جزو هزار خانواری بودند که به دستور شاه عباس اول صفوی از تبریز کوچ کرده و در محله عباس آباد اصفهان ساکن شدند، و این مردم را تبارزه (تبریزی های) اصفهان می نامیدند.
صائب در اصفهان به آموختن علوم عصر پرداخت. در جوانی به حج رفت و در بازگشت به مشهد سفر کرد.
صائب در سال ۱۰۳۴ ه‍.ق از اصفهان عازم هندوستان شد و بعد به هرات و کابل رفت. حکمران کابل، خواجه احسن الله مشهور به ظفرخان، که خود شاعر و ادیب بود، مقدم صائب را گرامی داشت. ظفرخان پس از مدتی به خاطر جلوس شاه جهان، عازم دکن شد و صائب را نیز به همراه خود برد.

نقل قول ها

صائب تبریزی، (محمدعلی)، شاعر ایرانی سده یازدهم هجری. وی در تاریخ (۱۰۸۱ هجری قمری) در اصفهان درگذشت.
• «آبرو در پیش ساغر ریختن دون همتی است// گردنی کج می کنی باری می از مینا طلب»• «ای دل از پست و بلند روزگار اندیشه کن// در برومندی ز قحط برگ و بار اندیشه کن// از نسیمی دفتر ایام برهم می خورد// از ورق گردانی لیل و نهار اندیشه کن// زخم می باشد گران شمشیر لنگردار را// زینهار از دشمنان بردبار اندیشه کن// روی در نقصان گذارد ماه چون گردد تمام// چون شود لبریز جامت از خمار اندیشه کن// پشه با شب زنده داری خون مردم می خورد// زینهار از زاهد شب زنده دار اندیشه کن»• «بود مصاف تو ای چرخ با شکسته دلان// همیشه شیر تو آهوی لنگ می گیرد»• « یک عمر می توان سخن از زلف یار گفت // در بند آن مباش که مضمون نمانده است »• « این چه حرفی است که در عالم بالاست بهشت // هرکجا وقت خوش افتاد، همانجاست بهشت »• «به مستی بی طلب بوس از دهان یار می ریزد// ثمر چون پخته گردد خودبخود از دار می ریزد»• «بس که بد می گذرد زندگی اهل جهان// مردم از عمر چو سالی گذرد عید کنند»• «پرده مردم دریدن عیب خود بنمودن است// عیب خود می پوشد از چشم خلایق عیب پوش»• «جام جم آیینه دار کاسهٔ زانوی ماست// ما چو طفلان هر طرف بهر تماشا می رویم»• «در مجالس حرف سرگوشی زدن با یکدگر// در زمین سینه ها تخم نفاق افشاندن است»• «شاه و گدا به دیده دریادلان یکی است// پوشیده است پست و بلند زمین در آب»• «شاهی که بر رعیت خود می کند ستم// مستی بود که می خورد از ران خود کباب»• «عشق را با هردلی نسبت به قدر جوهر است// قطره بر گل شبنم و در قعر دریا گوهر است»• «عیش امروز علاج غم فردا نکند// مستی شب ندهد سود به خمیازه صبح»• «فکر شنبه تلخ دارد جمعه اطفال را// عشرت امروز بی اندیشه فردا خوش است»• «گردش چرخ، بد و نیک ز هم نشناسد// آسیا تفرقه از هم نکند گندم و جو»• «مستمع صاحب سخن را بر سر کار آورد// غنچه خاموش بلبل را به گفتار آورد»• «می توان پوشید چشم از هرچه می آید به چشم// آنچه نتوان چشم از او پوشید، بیداری بود»• «نخواهد آتش از همسایه، هرکس جوهری دارد// چنار از سینه خود، می کند ایجاد، آتش را»• «نرمی ز حد مبر که چو دندان مار ریخت// هر طفل نی سوار کند تازیانه اش»• «نهاد سخت تو سوهان به خود نمی گیرد// وگرنه پست و بلند زمانه سوهان است// زمانه! بوته خار از درشت خویی تست// اگر شوی تو ملایم جهان گلستان است// گذشت عمر و نکردی کلام خود را نرم// ترا چه حاصل از این آسیای دندان است»• «نیست پروا تلخ کامان را ز تلخی های عشق// آب دریا در مذاق ماهی دریا خوش است»• «هیچ قفلی نیست در بازار امکان بی کلید// بستگی ها را گشایش از در دل ها طلب»• «عمرها رفت و صبا از تازگی های سخن// گل ز خاک طالب آمل به دامن می برد»• «ظرافت آتش افروز جدائیست// ادب آب حیات آشنائیست»

دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] میرزا محمدعلی، متخلص به صائب از معروفترین شاعران عهد صفویه است. تاریخ تولدش معلوم نیست و محل تولد او را بعضی در تبریز و بسیاری در اصفهان دانسته اند؛ اما خاندان او مسلما تبریزی بوده اند. پدرش از بازرگانان اصفهان بود و خود یا پدرش به دستور شاه عباس اول صفوی با جمعی از تجار و مردم ثروتمند و متشخص از تبریز کوچ کرد و در محله عباس آباد اصفهان ساکن شد. عموی صائب، شمس الدین تبریزی شیرین قلم، مشهور به شمس ثانی از استادان خط بود. صائب در سال 1034 هـ.ق از اصفهان عازم هندوستان شد و بعد به هرات و کابل رفت.
حکمران کابل، خواجه احسن الله مشهور به ظفرخان که خود شاعر و ادیب بود، مقدم صائب را گرامی داشت. ظفرخان پس از مدتی به خاطر جلوس شاه جهان، عازم دکن شد و صائب را نیز با خود همراه بود. شاه جهان صائب را مورد عنایت قرار داد و به او لقب مستعدخان داد (برخی بر این باورند که این لقب را درویشی به او داده است).
در سال 1039 هـ.ق که صائب و ظفرخان در رکاب شاه جهان در برهانپور بودند، خبر رسید که پدر صائب از ایران به اکبرآباد هندوستان آمده است و می خواهد او را با خود به ایران ببرد. صائب از ظفرخان و پدر او، خواجه ابوالحسن تربتی اجازه بازگشت خواست اما حصول این رخصت تا دو سال طول کشید.
در سال 1042 هـ.ق که حکومت کشمیر به ظفرخان (به نیابت از پدرش) واگذار شد، صائب نیز به آن جا رفت و از آنجا هم به اتفاق پدر عازم ایران شد. پس از بازگشت به ایران در اصفهان اقامت گزید و فقط گاهی به شهرهایی از قبیل قزوین، اردبیل، تبریز و یزد سفر کرد. صائب در ایران شهرت فراوان یافت و شاه عباس دوم صفوی او را به لقب ملک الشعرایی مفتخر ساخت.
وفات صائب در اصفهان اتفاق افتاد. سن او به هنگام وفات از 65 تا 71 گفته اند. آرامگاه او در اصفهان و در محلی است که در زمان حیاتش معروف به تکیه میرزا صائب بود. تعداد اشعار صائب را از شصت هزار تا صد و بیست هزار و سیصد هزار بیت و بالاتر نیز گفته اند. دیوان او مکرر در ایران و هندوستان چاپ شده است. صائب خط را خوش می نوشت و به ترکی نیز شعر می سرود.
پس از قرن پنجم هجری، زبان شعر فارسی به همت شاعران عارفی نظیر سنایی، نظامی، مولانا، سعدی و حافظ در سبکی ویژه که بعدها سبک عراقی نامیدندش، استحاله شد. پیش از ظهور این بزرگان، شعر فارسی مبتنی بر دریافت های حسی و بدوی از هستی بود. حماسه و قصیده غالبترین انواع ادبی و در مرحله ای پس از این دو، غزل عرصه بیان احساسات و عواطف شاعران موسوم به سبک خراسانی محسوب می شد.
سبک خراسانی بر عناصری چون فخامت زبان و تصاویر شفاف و محسوس همراه با حس عاطفی غلیظ بنیاد گرفته بود. جهان بینی اکثر شاعران این دوره (به استثنای یکی دو تن) بیش از آن که افلاکی و حقیقی باشد، مجازی و دنیوی بود. شعر فارسی با گذر از سبک خراسانی و حضور و ظهور خلاق شاعرانی عارف در آن، زیبایی سرشار و متعالی و ظریفی عظیم و غنی و وجوهی چندگانه پیدا کرد و اندیشه عرفانی غالبترین صبغه درونی آن شد.
هر کدام از بزرگان این سبک همچون قله های تسخیر ناپذیری شدند که با گذشت سالیان دراز، هنوز سایه سنگینشان بر شعر و ادب فارسی گسترده است. در این سبک، برخلاف جهان حسی و ملموس سبک خراسانی، شعر پای در وادی مفاهیم انتزاعی گذاشت. به گونه ای که شاعران بزرگ، متفکران بزرگی نیز بودند. در همین دوران بود که غزل فارسی با دستکاری بزرگانی چون حافظ و سعدی به اوج حقیقی خویش نزدیک شد. پس از قرن هشتم هجری اغلب شاعران، جز حفظ سنت و حرکت در حد و حدود و حاشیه آثار گذشتگان گامی فراپیش ننهادند. از قرن نهم به بعد، گروهی از شاعران ـ در جستجوی راهی تازه ـ کوشیدند تا شعر خود را از تقلید و تکرار رهایی بخشند. کوشش های این گروه در بیان صمیمانه و صادقانه حس و حال درونی و زبانی سهل و ساده و دور از تکلف و مناظره عاشق و معشوق خلاصه شد.


کلمات دیگر: